۱۸خرداد۱۴۰۰
رئیسی جلاد۶۷ |
رئیسی؛ تجسم روح خبیث خمینی
آیا در نظام جهنمی به ارث رسیده از خمینی، «قحطالرجال آبلیمو» پیش آمده است؟
آیا مهرهٔ دیگری یافت نمیشود که خامنهای عبای ژندهٔ خود را بر گلمیخ پوسیدهٔ رئیسی آویخته است. دولت جوان حزباللهی را چه شده است که مانند گربهٔ مرتضی علی فقط بر چنگولهای ابراهیم رئیسی فرود میآید؟
آیا خوشنامتر و دوسیه پاکتر از رئیسی در نظام آدمخواران یافت نمیشد تا خامنهای مجبور نباشد رئیس دولت خود را یک جلاد پیشانیسیاه قرار دهد؛ جلادی که با جلوس بر کرسی ریاست جمهوری، در نخستین سفر بینالمللی خود با مشکل مواجه خواهد شد؟
***
پاسخ را باید در حکم جنایتکارانهٔ خمینی به ابراهیم رئیسی و هیأت مرگ جست.
در این حکم دجال قرن تأکید میکند: «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند... آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند».
توجه داشته باشیم که مخاطب خمینی نه حتی آخوند موسوی اردبیلی (قاضیالقضات وقت) بلکه ابراهیم رئیسی و چند جلاد دیگر است که در کشتار بهترین فرزندان ایرانزمین، ظرفیت جنایتپذیری و جنایتکاری و سرسپاری خود را به اتم وجه به اثبات رسانده بودند. آنها دستچین شدهٔ خمینی بودند. از میان آن چند نفر، ابراهیم رئیسی فراکشیده شد و به این نقطه رسید که بر مناصب مختلف تکیه زند.
رزومهٔ ابراهیم رئیسی
در رزومهٔ ننگین این قاضیالقضات بدنام و مهرهٔ انتصابی خامنهای برای ریاست قوه مجریه، جز سوابق خونریزی و صدور فرمان قطع دست و پا و شلاق و شکنجه یافت نمیشود.
تاریخ تولد: ۱۳۳۹
محل تولد: محلهٔ نوغان مشهد
تحصیلات: ششم ابتدایی (این تنها سطح تحصیلی غیرحوزوی اوست. این بیسوادی امری ناشناخته نیست. محسن مهر علیزاده در مناظرهٔ اول کاندیداها با تعریض آن را به رخ او کشید)
در ۱۵سالگی از حوزه ارتجاع مشهد به قم فرستاده میشود.
او از جوجه آخوندهایی است که محمد بهشتی (نفر شماره ۲ رژیم بعد از خمینی) آنها را دستچین کرد تا تحت عنوان «کادرسازی برای تأمین نیازهای مدیریتی نظام» وارد «مدرسه حقانی» شوند. مدرسهٔ حقانی همان مدرسهای است که برای مناصب قضایی، اطلاعاتی و امنیتی نظام ولایت فقیه مهرههای مستعد آموزش میداد و جلادانی مانند آخوند روحالله حسینیان معروف به «خسرو خوبان»، آخوند مصطفی پورمحمدی (از عاملان قتلعام ۶۷)، علی یونسی، غلامحسین محسنی اژهای و... در آن پرورش یافتهاند. برخی منابع مینویسند که ابراهیم رئیسی در مدرسه حقانی نبوده ولی در این موضوع که او جزو ۷۰طلبهای است که بهشتی برای آنها جلسه میگذاشته، تردیدی نیست و خود او نیز به آن اذعان کرده است.
قبل از انقلاب ضدسلطنتی، نقشی در پیروزی انقلاب نداشته ولی بعد از انقلاب، همانطور که اشاره شد خیلی زود در مسیر نزدیکی هر چه بیشتر به هسته اصلی قدرت و ماشین سرکوب در نظام تازهتأسیس دیکتاتوری دینی قرار گرفت.
نخستین صدور احکام جنایت
رد جنایت را در رزومهٔ او پی بگیریم به دادسرای مسجد سلیمان میرسیم. او در نخستین روزهای استقرار رژیم پلید خمینی با دعوت آخوند هادی مروی، نماینده خمینی در شهر مسجدسلیمان، عازم این شهر شد و ارتباط وی با مجموعه دادسرای ارتجاع هم از همانجا آغاز گردید.
سایت حکومتی آستان نیوز در این رابطه مینویسد: «در روزهای اول استقرار نظام، همچون برخی مناطق مرزی در کشور، اخبار خوبی از شهر مسجد سلیمان که پایگاه گروههای چپ و مارکسیست بود به گوش نمیرسید. اینگونه شد که حضرت امام برای ساماندهی اوضاع، آیتالله شیخ هادی مروی را بهعنوان نماینده خود در این شهر منصوب فرمودند. به این ترتیب رئیسی به دعوت آن مرحوم، برای کمک در کارِ فرهنگی و اداره شهر همراه با گروهی از طلاب به مسجدسلیمان رفت و کلید ارتباط ایشان با مجموعه دادسرای انقلاب هم از همانجا زده شد» (همان منبع).
دادستانی کرج در ۱۹سالگی
یکسال بعد آخوند رئیسی پس از برگشت از سرکوب و قلع و قمع مسجد سلیمان، در حالیکه ۱۹سال بیش نداشت، بهعنوان دادیار به دادستانی کرج فرستاده میشود که کارش در آنجا اساساً بازجویی بود. دادستان انقلاب وقت، آخوند جنایتکار قدوسی، رئیسی را در آستانهٔ ۲۰سالگی بهعنوان دادستان کرج منصوب میکند. پس از چند ماه و بعد از به ثبت رسیدن جنایات بیشمارش در کرج، بهصورت همزمان و با حفظ سمت، بهعنوان «دادستان همدان» نیز منصوب میشود. او با توجه به فاصله ۳۴۰کیلومتری این دو شهر، نیمی از هفته را در کرج و نیم دیگر را در همدان بهسر میبرد تا اینکه بعد از چهار ماه از کرج دل میکند و بهطور کامل در همدان مستقر میشود.
داستان زندگی او در این مقطع یادآور داستان زندگی عبیداللهبنزیاد، حکمران همزمان مصر و کوفه در زمان یزیدبنمعاویه است. با توجه به استعدادی که این حاکم مخوف و جهنمی در قصابی یاران امام حسین از خود نشان داد، با حفظ سمت فرمانروایی در مصر به حکمرانی کوفه نیز برگزیده شد.
ارتقا رتبه به معاونت دادستان انقلاب مرکز
آخوند رئیسی تا سال۱۳۶۳در دادستانی همدانی به سرکوب ادامه میدهد. بعد از کنار گذاشته شدن دژخیم لاجوردی از دادستانی انقلاب مرکز، و انتصاب آخوند رازینی به این سمت، وی رئیسی را به معاونت دادستان انقلاب مرکز میگمارد.
آن موقع دادستانی ارتجاع مرکز سه معاونت داشت: معاونت اقتصادی، معاونت قاچاق مواد مخدر و معاونت بهاصطلاح گروهکی. رئیسی که آن موقع ۲۴ساله بود بهریاست معاونت موسوم به گروهکی میرسد. در طول دهه شصت و از جمله در کشتارهای تابستان ۶۷ و در هیأتهای مرگ سال۶۷در زندانها، رئیسی با همین سمت جانشین دادستان انقلاب در اعدام زندانیان شرکت میکند.
عضو هیأت مرگ
در تابستان ۱۳۶۷و بهدنبال فرمان خمینی دجال، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی مجاهد و آزادیخواه در زندانهای اوین تهران، گوهردشت کرج و سایر زندانهای رژیم آخوندی اعدام شدند. آخوند ابراهیم رئیسی که در آن زمان جانشین دادستان تهران بود، همراه با آخوند حسینعلی نیری (حاکم شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان تهران)، آخوند مصطفی پورمحمدی (معاون و نماینده وزارت اطلاعات) و اسماعیل شوشتری (رئیس سازمان اداره زندانها) اعضای کمیتهی مرکزی تصمیمگیرنده در خصوص این اعدامها موسوم به «هیأت مرگ» بودند. این هیأت از سوی خمینی دجال مأموریت یافته بود تا تکلیف آن دسته از زندانیان سیاسی را که همچنان استوار و پایدار و «سر موضع» بودند، روشن کند.
اصرار هیأت مرگ بر اعدام بیشتر
در ۱۹مرداد ۱۳۹۵احمد منتظری، فرزند بزرگ آقای حسینعلی منتظری نوار جلسه مورخ ۲۴مرداد سال۱۳۶۷پدرش با هیأت مرگ را بر روی وبسایت آیتالله قرار داد. آقای منتظری در این دیدار ضمن انتقاد شدید از اعدامها، خطاب به هیأت مرگ میگوید: «تاریخ ما را محکوم خواهد کرد و نام شما را بهعنوان جنایتکاران تاریخ ثبت خواهد کرد».
آقای منتظری منتظری در این فایل میگوید: «اول محرم شد؛ من آقای نیری، آقای اشراقی، آقای رئیسی و آقای پورمحمدی را خواستم و گفتم: الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید؛ آقای نیری گفت: ما تا الآن ۷۵۰نفر را در تهران اعدام کردهایم، دویست نفر را هم بهعنوان سر موضع از بقیه جدا کردهایم، کلک اینها را هم بکنیم بعد هر چه بفرمایید» (فایل صوتی منتشر شده در ۱۹مرداد ۹۵).
به این ترتیب، آخوند رئیسی که از ۱۸سالگی در ماشین کشتار رژیم پلید خمینی قرار گرفته بود، در ۲۸سالگی آستینها را بالا زد و بهعنوان یکی از اعضای هیأت مرگ، یکی از اصلیترین نقشها را در حمام خون فاشیسم دینی نظام آخوندی برعهده گرفت. برخی از بازماندگان آن اعدامها روایت کردهاند که آخوند رئیسی را در راهروها و شکنجهگاههای زندان دیدهاند که بدون عبا و عمامه، با لباس راحتی، به کارهای مربوط به اعدامها میپرداخت.
دریافت مأموریت ویژه از خمینی برای جنایت
ابراهیم رئیسی که در جریان قتلعام ۶۷ بیرحمی خود را به ثبوت رسانده و اعتماد ویژه خمینی را به دست آورده بود، پس از فارغ شدن از این کشتار با دریافت احکام پیدرپی از سوی خمینی مورد قدردانی ویژه او قرار گرفت.
خمینی دجال در ۱۱دیماه ۱۳۶۷پس از اشراف بر شقاوت و سرسپردگی این آخوند خونآشام، او را که آن موقع بهلحاظ رسمی معاون دادستان انقلاب تهران بود، برای یک هیأت دو نفره در کنار آخوند نیری انتخاب میکند. این دو نفر مأموریت مییابند تا «فارغ از پیچ و خمهای اداری» بهسرعت احکام اعدام و بریدن دست و پا را بهمنظور ایجاد سرکوب و اختناق در کشور صادر کنند.
«جناب حجت الاسلام آقای نیری ـ دامت افاضاته از آنجا که گزارشات متعددی در مورد ضعف دستگاه قضایی به اینجانب رسیده است، و مردم شریف و متعهد ایران انتظار برخورد جدیتری با مسائل مختلف را دارند، به جنابعالی و حجت الاسلام آقای رئیسی مأموریت قضایی داده میشود تا نسبت به گزارشات شهرهای سمنان، سیرجان، اسلامآباد و درود رسیدگی نموده و فارغ از پیچ و خمهای اداری با دقت و سرعت آنچه حکم خداست در موارد مذکور اجرا نمایید... والسلام.
۱۱دیماه ۱۳۶۷. روحالله الموسوی الخمینی» (صحیفه نور جلد ۱۷و ۲۱)
با این حال اشتهای خمینی برای کشتاز سیریناپذیر است. او شقاوت و بیرحمی دستگاه قضایی نظام را که بهتازگی از کشتار زندانیان سیاسی فارغ شده بود، هنوز کافی نمیدانست، بههمین خاطر، ضمن ابراز تعجب از رکود و کمکاری مقامات قضایی، دو هفته پس از صدور حکم بالا، نیری و آخوند رئیسی را مأمور میکند تا به صدور احکام قرونوسطایی سرعت ببخشند.
«بسم الله الرحمن الرحیم از آنجا که مقامات بالای قضایی کشور هیچگونه حساسیتی در مورد مسائل تکاندهنده فوق ندارند، به حجت الاسلام آقایان نیری و رئیسی، مأموریت داده میشود که طبق آنچه تشخیص میدهند، در چهارچوب اسلام عزیز، در موارد مذکور اقدام نمایند. باعث تعجب است که در نظام اسلامی چنین حوادثی اتفاق میافتد؛ ولی با کمال خونسردی اجرای احکام خدا تعطیل و کارهای دیگر بر کار قضایی رجحان پیدا میکند.
۲۳دی ۶۷. روحالله الموسوی الخمینی» (همان منابع)
خوشرقصی موسوی اردبیلی
آخوند موسوی اردبیلی، رئیس شورای عالی قضایی رژیم، که بعد از نامهٔ خمینی به رئیسی و نیری موقعیت خود را در خطر میدید، چون خمینی در پیامش به رئیسی و نیری گفته بود که «مقامات بالای قضایی کشور هیچگونه حساسیتی ندارند»، با دستپاچگی از به خطر افتادن کرسی خود، بهسرعت به نماز جمعه تهران آمد و گفت:
«مشکلات دست و پاگیر سیستم قضایی مانع صدور احکام بود و اخیراً به حضرت امام اطلاع داده شد که صدور احکام بهعلت مشکلات دست و پاگیر به طول میانجامد. ایشان بذل توجه و عنایت فرمودند و با ارسال نامهیی تأکید کردند نباید اجرای احکام خدا به تأخیر بیافتد... تا امام این را فرمودند و ما احساس کردیم این اجازه را از طرف امام داریم... در عرض ۲۴ساعت حکم داده شد: ۴نفر اعدام شدند، ۲تا دست بریده شد، ۳نفر به زندان رفت... دفتر پیگیری شب و روز حاضر است و موضوعات را میتوان با یک تلفن به اطلاع آنها رساند... فقط بگویید یک چنین قضیهای اتفاق افتاده ما با استفاده از امر امام با ایجاد محاکم فوقالعاده فوری در عرض ۳روز ۴روز ۵روز مسأله را خاتمه میدهیم» (موسوی اردبیلی ـ نماز جمعه ۳۰دیماه ۱۳۶۷).
خمینی یک روز پس از سخنرانی و اعلام موضع آخوند موسوی اردبیلی، در حکمی جدید بهمنظور گسترش اختیارات آخوند رئیسی به شورای عالی قضایی رژیم امر میکند که بهمنظور اجرای احکام اعدام، شلاق، بریدن دست و پا و... کلیه پروندههای راکد را به رئیسی و نیری بدهد تا هر چه زودتر متهمان به مجازات برسند.
بسمه تعالی - شورایعالی قضایی جمهوری اسلامی
«کلیه پروندههایی که تاکنون در آن شورا با کمال تعجب راکد مانده است و اجرای حکم خدا تأخیر افتاده است در اختیار حجج اسلام آقایان نیری و رئیسی قرار دهید، تا هر چه زودتر حکم خدا را اجرا نمایند، که درنگ جایز نیست. ». . والسلام.
۱بهمن ۱۳۶۷. روحالله الموسوی الخمینی (همان منابع)
یک روز بعد در ۲بهمن ۱۳۶۷آخوند رئیسی و نیری از خمینی در زمینهٔ حدود اختیاراتشان سؤال میکنند:
محضر... امام خمینی
با سپاس بیکران از درگاه احدیت که اینجانبان را مشمول عنایت آن امام عزیز و بزرگوار قرار داده تا در اجرای احکام و حدود الهی گامی برداریم، مستدعی است نظر مبارک را امر به ابلاغ فرمایید که دستور مورخ ۱/۱۱/۱۳۶۷آن حضرت اختصاص به اجرای حدود الهی دارد یا شامل احکام صادره در مورد قصاص نفس نیز میشود؟
۲ بهمن۶۷. سیدابراهیم رئیسی ـ حسینعلی نیری
خمینی جلاد هم به سؤال رئیسی و نیری پاسخ میدهد و تأکید میکند که اختیار صدور حکم هم در حدود، هم در قصاص را دارند.
بسمه تعالی جناب حجتی الاسلام آقایان نیری و رئیسی آنچه را که به شما مأموریت دادم تا به پروندههایی که در شورایعالی قضایی راکد مانده است پس از رسیدگی اجرا نمایید، در مورد حدود و قصاص است...
۲ بهمن ۶۷. روحالله الموسوی الخمینی (همان)
کسب اعتماد با جنایت بیشتر
همانطور که با تعمق در محتوای نامههای رد و بدل شده، دیده میشود آخوند رئیسی بهسادگی اعتماد شایستهٔ خمینی و در قدم بعد عنایت و توجه ویژه خامنهای را به دست نیاورده است. او برای جامهٔ عمل پوشاندن به نیت خامنهای، مناسبترین فرد بوده است.
مناصب قضایی رئیسی، پس از قتلعام تابستان ۶۷، به ترتیب عبارتند از:
«دادستان انقلاب تهران، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، معاون اول قوه قضاییه، دادستان ویژه روحانیت، رئیس شورای نظارت بر صدا و سیما و دادستان کل کشور.
او علاوه بر این مناصب، دادستان کل ویژهٔ روحانیت، عضو هیأت رئیسهٔ مجلس خبرگان، عضو شورای مرکزی تشکیلات موسوم به جامعهٔ روحانیت مبارز و تولیت آستان قدس رضوی بوده است.
این آخوند بیسواد، به همت افشاگریهای بیامان مقاومت و اعتلای جنبش دادخواهی، نتوانست از گندم ریاستجمهوری بخورد و در انتخابات سال۹۶ شکست خورد. خامنهای که روی او سرمایهگذاری کلان کرده بود در ۲۳ مرداد۹۶ وی را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام و در ۱۶اسفند ۹۷ به منصب ریاست قوه قضاییه گمارد.
از گزینههای جانشینی خامنهای
بدیهی است که باد کردن این جلاد از سوی خامنهای و تبلیغات هدایت شدهٔ حکومتی، فقط برای منصب ریاستجمهوری یا بهعبارت دیگر گماشتگی خامنهای یا تدارکاتچی نظام بودن نیست، هدف بالاتری را پی میگیرد. او از گزینههای جانشینی خامنهای است. نگاهی به مهندسی تبلیغات حکومتی نشان میدهد که کاربرد صفات و القابی مانند «ضد فساد بودن» رئیسی و توجه او به محرومان و مستضعفان و... پر بیراه نیست و میخواهد از این جلاد خونآشام یک چهرهٔ وجیهالمله و رتوش شده بسازد. «فساد ستیزی» و «عدالتجویی» رئیسی همانقدر واقعی است که «برج بلند دمکراسی»! بودن نظام ولایت فقیه. دیدارها، ملاقاتها، ساندیدنها و شرکت او در مراسم رنگارنگ حکومتی از هماکنون نشان میدهد که خامنهای او را برای جانشینی خود گزین کرده است.
تا همینجا قلع و قمع نامزدهای انتخابات و باقی گذاشتن کاندیداهای پوششی یا ضعیف برای پیروزی قطعی ابراهیم رئیسی، هزینهٔ زیادی برای خامنهای داشته است؛ ولی او این هزینه را میپردازد زیرا گزینهٔ دیگری ندارد. رئیسی مهرهای است که با صدور احکام پیاپی اعدام و زندان به این نقطه رسیده. پلههای ترقی او استخوانهای شکستهٔ قربانیان اوست. خامنهای در دوران تکپایگی و انقباض به چنین میرغضبی برای حفظ حاکمیتش نیاز مبرم دارد.
سیاهترین جنایت این دژخیم شقاوتپیشه، قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ است. خامنهای برای مقابله با مجاهدین و کانونهای شورشی و برای مهار قیام به سرکوب عریان نیاز دارد؛ از این رو به رئیسی دخیل بسته است؛ همچنان که به مردهٔ قاسم سلیمانی.
افتخار جنایتکاران
در کتاب «مرگ کسب و کار من است» اثر «روبر مرل»، سرگذشت فرماندهٔ اردوگاه آشویتس، «رودلف فرانتس هوس» را میخوانیم. او جنایتکاری بود که در اثنای محاکمه در دادگاه نورنبرگ به جنایتهایی که انجام داده بود افتخار میکرد.
شگفتا که ابراهیم رئیسی نیز مانند همه جنایتکاران، به جنایت خود افتخار میکند. او در جملهای گفته است:
«حکم قطع دست از افتخارات بزرگ ماست» (آفتاب نیوز. ۴آبان ۸۹).
آیا جز این میتوان گفت که او تجسم روح پلید و شیطانی خمینی است؟ آیا جز این میتوان گفت که بهزیر کشیدن او و اربابش (خامنهای) نخستین وظیفهٔ هر ایرانی شرافتمند است؟