۲۲اردیبهشت۱۴۰۰
رئیسی از قتل عام تا ریاست
خامنهای با آگاهی عمیق به ضعفهای بنیادین رژیم و مبرمترین خطرهایی که آنرا تهدید میکند، مصلحت نظام را در یکپارچه کردن قدرت حاکم یافته است. همه اخبار حکایت از تلاش خامنهای برای نشاندن آخوند ابراهیم رئیسی به کرسی ریاستجمهوری رژیمش دارد. خامنهای در سال۱۳۹۲ در به کرسی نشاندن این دژخیم با شکست مواجه شد اما این بار فرصت را مغتنم شمرده تا این طرح شکستخورده را عملی کند. هدف دوم خامنهای زمینهسازی است تا در صورت مرگش آخوند رئیسی را بهعنوان جانشین خودش تعیین کند.
پرسش اینجاست که چرا خامنهای چنین هدفی را دنبال میکند و آخوند رئیسی چه
کارنامهای داشته که مورد توجه خامنهای قرار گرفته است. بهصورت محوری با خصوصیات
آخوند رئیسی آشنا شویم.
آخوند رئیسی، کشتار و جنایت و ارتقاء سریع
آخوند رئیسی متولد ۱۳۳۹ در سال۱۳۵۹ بهعنوان دادیار در کرج مشغول به کار شد. در شرایطی که ۲۰سال سن بیشتر نداشت. سپس دادستان انقلاب وقت، آخوند جنایتکار
قدوسی، رئیسی را در آستانهی ۲۰سالگی بهعنوان
دادستان کرج منصوب میکند.
پس از چند ماه و بعد از به ثبت رسیدن جنایات بیشمارش در کرج، بهصورت همزمان
و با حفظ سمت، بهعنوان دادستان همدان نیز منصوب میشود.
آخوند رئیسی تا سال۱۳۶۳ در دادستانی همدان به
سرکوب ادامه میدهد. بعد از کنار گذاشته شدن دژخیم لاجوردی از دادستانی انقلاب
مرکز، و انتصاب آخوند رازینی به این سمت، وی رئیسی را به معاونت دادستان انقلاب
مرکز میگمارد.
در تابستان ۱۳۶۷و بهدنبال فرمان
خمینی دجال، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی
مجاهد و آزادیخواه در زندانهای اوین تهران، گوهردشت کرج و سایر زندانهای
رژیم آخوندی اعدام شدند. آخوند ابراهیم رئیسی که در آن زمان جانشین دادستان تهران
بود، همراه با آخوند حسینعلی نیری (حاکم شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان تهران)،
آخوند مصطفی پورمحمدی (معاون و نماینده وزارت اطلاعات) و اسماعیل شوشتری (رئیس
سازمان اداره زندانها) اعضای کمیتهی مرکزی تصمیمگیرنده در خصوص این اعدامها
موسوم به «هیأت مرگ» بودند.
قتلعام ۳۰هزار زندانی مجاهد و
مبارز
برای درک عمیق از شخصیت و شقاوت آخوند رئیسی باید برای یادآوری حکم قتلعام
مجاهدین توسط خمینی ضدبشر را یکبار دیگر بخوانیم. آخوند رئیسی مجری این جنایت علیه
بشریت بوده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که منافقین خائن به هیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه میگویند
از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها، از اسلام ارتداد پیدا کردهاند،
و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب کشور با
همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با
توجه به ارتباط آنان به استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان
از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر
سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و... .
روحالله الموسوی الخمینی
بله با نگاهی به حکم شقاوتبار خمینی دجال میتوان دریافت که چگونه آخوند
رئیسی به همراه مصطفی پورمحمدی و آخوند نیری هزاران مجاهد را بهصورت سرپایی صدا
زده و به جرم هواداری از مجاهدین به اعدام محکوم کرده و بلافاصله روانه محل اعدام
میکردند. اصلیترین منشأ اعتماد تردیدناپذیر خامنهای به او نیز همین است که هویت
سیاسیاش با قتلعام گره خورده است. ویژگی مهم دیگر این آخوند جنایتکار این است که
هیچ بارقه بشری در خود ندارد. رباتی است بهنام «قاضی سالب حیات»، که در نظام
ولایت فقیه برای کشتن برنامهریزی شده است. از این نظر
او غایت مجسم قهقرا و انحطاطی است که ولایت فقیه طی کرده است. بنابراین خامنهای
او را شایسته ریاستجمهوری نظامش و حتی جایگزین مناسبی برای رژیمش تشخیص میدهد.
این آخوند جلاد در سال۱۳۸۳ بهدلیل
خوشخدمتیهایی که انجام داده بود به سمت معاون کل قوهقضاییه آخوندها درآمد. وی
طی اظهاراتی به تاریخ ۴آبان۸۹ با همان طینت ضدبشری خود در مورد قطع انگشتان دست متهمین به
سرقت گفت: «حکم قطع انگشتان دست از افتخارات بزرگ ماست».
آخوند رئیسی در سال۱۳۹۷ از سوی خامنهای
جنایتکار بهعنوان رئیس قوه قضاییه رژیم منصوب شد.
حال پرسش اینجاست که آیا خامنهای قدرت رئیسجمهور کردن رئیسی را دارد یا
خیر؟ و اگر در این تصمیم با شکست مواجه شود با چه سرنوشتی مواجه میشود؟
اگر خامنهای حتی موفق به این اقدام شود چه مسیری را طی خواهد کرد؟
روزها و ماههای آتی این سرنوشت را رقم خواهند زد.