۲۴اردیبهشت۱۴۰۰
سیرک انتخاباتی آخوندها
صحنهای که در نامنویسی کاندیدهای ریاستجمهوری رژیم با آن مواجه هستیم، اگر چیزی بیشتر از صحنههای یک سیرک مضحک و رقتآور نباشد، کمتر نیست. ولع دانهدرشتهای نظام از هر دو جناح رژیم برای پاستورنشینی، هجوم تعدادی کرکس را بر مردار قدرت تداعی میکند که برای برداشتن تکهی بزرگتر از لاشهی حاکمیت آخوندی، یکدیگر را پس میرانند، با منقار و مخلب هم را میدرند. کار تا آنجا بیخ پیدا کرده که حسن روحانی ـ که کهنه رند پاردم ساییدهی این سهمربایی است و برای گدایی رأی ناچار شد ۳۸سال شکنجه و اعدام ابراهیم رئیسی را به رخ او بکشد ـ در توصیف این سیرک میگوید:
«تهمت زدن، افترا زدن و دروغگو گفتن و گدایی رأی بدترین کار ممکن
در زندگی انسان است» (مشرق. ۲۳اردیبهشت ۱۴۰۰).
او در حالی این جملهی قصار را بر زبان میراند که دیگر به انتهای خط رسیده و
باید از قطار قدرت پیاده شود.
چشیدن از حلوا و حریسهی پاستور و پوشیدن خلعت تدارکاتچی بودن،
چنان مهرههای ریز و درشت نظام را به تلاطم و هول و ولا انداخته است که برخی از
آنها از سلولهای جدول اکسل لیستهای باندی خود بیرون آمده و بهطور انفرادی ثبتنام
کرده و اعلام میکنند که اهل کنار کشیدن به نفع دیگری نیستند.
نخودیهای ول معطل
تا جایی که به «عمود خیمهی نظام» برمیگردد، با هزار زبان اعلام کرده است که
کاندید او کیست؟ وقتی همهچیز از قبل مهندسی شده و باید خروجی صندوقهای شعبده یک «دولت
جوان حزباللهی»! (اسم مستعار قاسم سلیمانی و ابراهیم رئیسی) باشد، تنها او خودی است،
بقیه نخودی و ول معطل هستند و آب در هاون میکوبند. با اینحال مهرههای
ریز و درشت برای احراز پست تدارکاتچی نظام شدن، حاضر بهتن دادن به هر
سازوکار ذلتباری هستند که شورای نگهبان ارتجاع مشخص کرده و میکند.
فقط مانده بود که احمد خاتمی، امام جمعهی نمره موقت تهران، با لحنی تحقیرآمیز
و پر از تهدید به آنها بگوید:
«اینها بدانند سر سفره نظام نشستند و با این قانون اساسی سرکار میآیند،
قانون اساسی را قبول ندارند، نیایند، بعد نیایند و بگویند ما اختیار نداریم،
بیایند و با این راهکار انتخاب شوند و اگر قانون ردشان کرد، بگویند تحریم میکنیم،
تحریم میکنیم یعنی نظام و قانون اساسی را قبول نداریم، قانون اساسی را قبول
ندارید برای چه آمدید؟» (انتخاب. ۲۳اردیبهشت ۱۴۰۰)
قبولداشت ولایتفقیه از بن جان!
این آخوند مجیزگوی خامنهای، در ادامهی شرط تعیین کردن به آنها گفت:
«کسانی باید در این عرصه وارد میدان شوند که نظام، قانون اساسی،
اصول قانون اساسی، جمهوریت، اسلامیت و ولایت فقیه را از بن جان قبول داشته باشند؟!»
یعنی آن هفت شرط خامنهای علاوه بر قوانینی که شورای نگهبان
ارتجاع با دور زدن مجلس و دولت آخوندی تصویب کرد، کافی نیست. «ایمان قلبی و التزام
عملی»! به ولیفقیه که شرط پایه عبور از غربیل ریزبافت نظارت استصوابی
است کافی نیست، تدارکاتچی خوب کسی است که ولایت فقیه را از «بن جان»!
قبول داشته باشد.
هیمههای بازارگرمی نمایش انتخابات
این داستان کسانی است که با عنوان «اصلاحطلب» رفیق گرمابه و گلستان ولیفقیه
بوده و چهرهی کریه و جنایتکارانهی او را طی سالیان دراز بزک و رتوش کرده و در تمام
جنایتها و فسادهای او شراکت داشتهاند، شرکت دادنشان در ثبتنام
انتخابات قلابی فقط برای گرم کردن این نمایش است و وقتی شعبده به پایان برسد،
تاریخ مصرف شان به پایان خواهد رسید.
ببینید یکی از آنها در مورد رد یا قبول صلاحیت خود از سوی شورای نگهبان
ارتجاع چه ذلیلانه التماس میکند:
«امیدوارم این اتفاق نیفتد و شورای نگهبان تغییر در رویه خود بدهد
که این اظهارنظر را دلیل عدم التزام عملی به اسلام تلقی نکند. اگر کسی اظهارنظری
داشته باشد، دلیل عدم التزام عملی به اسلام نیست و خود مقام معظم رهبری بارها این
حرف را زدند و گفتند اگر کسی نظری مخالف نظر من را داشته باشد باید حرف خود را
بزند» (انتخاب. ۲۳اردیبهشت۱۴۰۰).
آنها دوبار ضرر میکنند. یکبار پس از مصرفشدن توسط خامنهای به سطل حذفشدهها ریخته میشوند، یکبار از سوی مردم ایران و توفان سهمگین قیام که کل نظام را جارو خواهد کرد و به فراموشخانهی تاریخ خواهد ریخت.