۱۹اسفند۹۹
دادگاه بین المللی
یک آدرس سرراست
تشکیل بهاصطلاح دادگاه محاکمهی رهبری مقاومت ایران و مسؤلان و کادرهای مجاهدین از سوی دستگاه قضائیهی تحتامر خامنهای، برگی از احتضار بیشازپیش موقعیت سیاسی و اجتماعی رژیم آخوندی و نیز آدرس سرراست، واضح و روشن اصلیترین هماورد و تهدید نظام ولایت فقیه در موقعیت کنونی ایران میباشد.
چرا الآن؟
در همان دقایق اولیهی انتشار خبر که طنز توأم با بلاهت آن برجستهتر از خود خبر
بهنظر میرسید، پرسش این بود که چرا الآن؟ وقتی لیست و عکس مدعیان و شاکیان مشخص شد،
این پرسش بیشتر قوت گرفت که این جماعت دستبوس دیکتاتور و لیسندهی پوتین پاسداران
که سالهاست در معیت نظام آخوندی هستند؛ پس چرا چند سال پیش یا چند ماه پیش یادشان
نیفتاد که شکایتی هم دارند و عریضهای هم باید علیه مقاومت ایران و رهبری آن بنویسند؟
چرا زودتر به مخیلهی سپرده شده به جلادان قضاییهشان نزد که عمرشان هدر رفته و
فریبخوردهاند و باید شاکی شوند؟ بگذریم که جلادان برپا کنندهی این سیرک برای شعور
بیرون از سیرکشان جایی را باز نکردهاند که از آنها بپرسد:
چرا این جماعت یکباره یادشان آمد که در جوانی و و میانسالی فریبخوردهاند؟
مگر در حقوق قضایی و حقوق بینالملل جایی برای کسی که از عقلش درست استفاده نکرده
که فریب نخورد، محلی از اعراب وجود دارد؟ بگذریم که مغبونان تحقیر شده توسط قضاییهی
خامنهای لابد در خاطرشان هست که جز آنان هم بودند کسانی که به مجاهدین و ارتش آزادیبخش
ملی ایران پیوستند و هر کدامشان که حتی یک ماه بعد هم پشیمان شد، راهش را کشید و
رفت و هیچ کسی هم مانعش نشد. و بودند و هستند بسیاری دیگر که بیش از سه دهه ماندند
و هنوز راه مبارزه برای سرنگونی نظام ولایت فقیه را میپویند.
این همه گواهی
با یقین بر این امر مسلم که اینان را کارگزاران سیاسی و قضایی آخوندی در
شرایط خاص کنونی ـ که شرح خواهیم داد ـ به صف و به خط کردهاند، پرسش از اینان این
است که:
چرا سال اول و سال دوم و سال سوم و تا حتی ۱۵سال متوجه فریب خوردنشان نشدند و اسناد مکتوب تکتکشان هم هست
که با اختیار و با انتخاب مختارانه به نزد مجاهدین آمدند.
چرا در تابستان ۱۳۶۹ پس از ماجرای عراق و
کویت که رهبری مقاومت فراخوان به انتخاب زندگی آینده به همگان داد و شماری از
همراهان همینها سراغ زندگیشان رفتند، اینان نرفتند و باز هم مختارانه در ارتش
آزادیبخش ماندند؟ چرا اینان در فراخوانهای دیگر رهبر مقاومت مثل فراخوان قبل از
شروع جنگ آمریکا و عراق مبنی بر انتخاب مجدد مسیر زندگی شخصی یا ماندن در مبارزه،
صف ارتش آزادیبخش را ترک نکردند؟
از این نمونه پرسشها برای روشنگری پیرامون چنین سیرک مبتذلی بسیار است؛ پرسشهایی
که برای هر کدام اسناد کافی وجود دارد. ولی مهم، چراییِ پشت پردهی تشکیل آن است که
رژیم آخوندی چنین ویترینی را جلو آن چیده است.
عکسالعمل یک شکست جهانی
یکی از علتهای اصلی تشکیل چنین ویترینی، شکست و محکومیت بینالمللی کلیت
نظام آخوندی در دادگاه محاکمهی دیپلمات ـ تروریستش اسدالله اسدی است. علتی که در اطلاعیهی
رهبری مقاومت تشریح شد.
عطف به احکام و اسناد همین دادگاه که مزدوران نظام آخوندی را در خارج کشور به
هول و ولا انداخت، رژیم آخوندی تلاش دارد با چنین بهاصطلاح دادگاهی، دل دستآموزان
و کارتهای بازیگرش را گرم کند. ولی به دلایلی که در چند پرسش بالا
اشاره شد، نشان داد حقیقتاً هیچ چیزی جز مغبونان گرفتار در دستان جلادان را در
چنته ندارد.
این ویترین قرار است چه چیزی را بپوشاند؟
این بلوف رژیم یک برگ کاملاً سیاسی از روی وحشت نسبت به شتاب یافتن و سمت و
سو گرفتن تحولات سیاسی و اجتماعی علیه تمامیت جمهوری اسلامی است. تحولات داخلی و
بینالمللی که از هر طرف که بچرخند، ثمرهی سیاسیشان به سود مقاومت سازمانیافته با
محوریت مجاهدین خلق است. چه نشانههایی از اعتراف قسم خوردگان به اصل ولایت فقیه، آشکارتر
میتواند تیکتاک بمب انفجاری جامعه ایران و نیز تهدید بالفعل مقاومت ایران را
علیه نظام آخوندی گواهی دهد؟ کافیست این اعتراف بر سر در ورودی ساختمان دادگاه
فرمایشی و تجویزی خامنهای نصب شود تا حضار و مستمعین و خوانندگان گزارشات دادگاه،
حواسشان باشد که پشت پردهی چنین سیرکی از چه قرار است. دستگاه پروپاگاندای آخوندی،
قرار است با چنین ویترینی یا نمونههای بعدی، چنین واقعیتهایی را تحتالشعاع قرار
دهد. دقت کنید! روزنامه حکومتی مردمسالاری، ۱۸اسفند ۹۹:
«وقتی خط فقر ۱۰میلیونی
قشر متوسط را محو کرده و در کنار طبقه محروم و فقیر قرار داده، در واقع قاعده
نارضایتی شــدید بهاندازه دهها میلیون نفر گسترش پیدا کرده است؛ نارضایتیهایی که
بهگفته مقامات امنیتی هر لحظه میتواند بهصورت هیجانات انفجاری و ناهنجاریهای
خطرناک، از گوشهیی بیرون بزند... جامعهای آغشته به بنزین نارضایتی، درصدد برپا
کردن آشوب و عصیان است... چگونه میتوان خطر روزافزون کانونهای آشوب را مهار کرد؟
آیا نمیبینند جریان ورود سلاح به کشور و توزیع آن تا کجا گسترده شــده است؟ آیا
نمیبینند چگونه (مجاهدین) درصدد هستند در کف جامعه از میان لشکر جوانان بیکار و
انبوه پسران و دختران سرگردان شــده در فقر و نداری، عضوگیری کنند و هر یک را
تبدیل به یک شورشی و یک بمب ساعتی کنند؟. . کمی هم بــه آن روزی فکر کنید که صدای
رگبارها و انفجارهای ناشــی از آشوبهای اجتماعی با سرکردگی (مجاهدین)، زمین و
زمان را فراگرفته اســت... وقتی امواج نارضایتی بهحرکت درآید و با شــتابیخارج
از انتظار به توفانی سهمگین تبدیل شود، دیگر نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان»!
تاکتیکی مندرس
مشاهده میشود که در درون حاکمیت، برآورد میشود که چند عامل سیاسی، اجتماعی،
داخلی و بینالمللی به موازات هم دارند پیش میروند تا هستی و ساختار نظام آخوندی
را درهم بپیچند. از این رو رژیم ملایان که تاکتیک صدور بحران درونی به خارج از
نظام، تاکتیک مندرس شدهی جاری از خمینی تا خامنهای بوده است، چنین ویترینی را علم
کرده است.
خواسته دیرین مقاومت ایران
نکتهی قابل توجه که رهبری مقاومت هم بر آن تأکید کردند، استقبال مقاومت ایران
از تشکیل دادگاه بین مردم و مقاومت ایران با نظام ولایت فقیه است. این همان خواسته
دیرینهی مجاهدین و مقاومت ایران بوده است. نمونههای پیشین در هر جای دنیا نشان داده
است که قانون و حقوق همواره یار و یاور حقیقت یک پایداری پرشکوه برای آزادی میباشد.
مجاهدین حتی در سالهای ۱۳۵۸ و ۵۹ و اوایل ۶۰ هم مدام
خواستار رعایت قانون توسط خمینی و کارگزارانش بودند. این سنت همواره ادامه یافته و
اکنون نیز که اهریمن آخوندی بهناگزیر و از روی درماندگی سیاسی، با پای خود به
میدان آمده است، بهغایت از آن استقبال میشود.
میهنی شاهد
میهنی به وسعت خاورانهایش، به بیکرانگیِ عواطف مادرانش، به لایزالی عشقش به آزادی و به شکستناپذیریِ پایداری و اراده و نبرد و عزمش برای سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی آخوندی، در آستانهی دادگاه عدالت برای استیفای حقوق بیش از ۹۵درصد مردم ایران ایستادهاند. این گوی و این میدان!