۱۸دی۹۹
ادای احترام مریم رجوی در مراسم بزرگداشت دکتر ملکی ، مادر فرزانه سا و حمید اسدیان
نظام آخوندی حاکم برایران و مزدوران نفوذی و جاسوسانشان براین بوده و هستند
تا القا کنند ملت ایران هویت، فرهنگ و تمدنی ازخود ندارد، آنچه از مقاومت دربرابر
این فاشیسم دینی دیده میشود ناشی از مبانی داخلی جامعه ایران نیست، ساخته پرداخته
خارجی، مصنوعی ویا صرفاً تبلیغات مجازی است. نتیجه منطقی چنین گفتمان سازی امنیتی،
ضرورت تن دادن به فاشیسم مذهبی موجود درنگرانی و تشویش افتادن مفروض به شرایط
موهوم بدتری مثل سوریهایشدن، درنتیجه مبارزه باآن خواهد بود.
اما مقاومت ایران همواره گفته است ملت و تاریخ ایران، جوهره و شرافتی از درون
خود دارد. زمانی چنین بنمایهای در مجاهدین صدر مشروطه تبلور پیدا میکرد، زمانی
در مصدق کبیر و زمانی در سازمانهای انقلابی زمان شاه و نهایتاً در خیزش عظیم مردم
در انقلاب ضد سلطنتی مردم خود را نشان داد. در دوران سیاه حاکمیت آخوندها هم تمدن
و فرهنگ و شرافت ایرانی خودرا در ایستادگی و مقاومت بینظیر و پاکبازی مجاهدین و
شورای ملی مقاومت ایران باسنگینترین بهای ممکن دربرابر آخوندها خود را نشان داده
است، آنچنانکه محور مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنرا به عامل تعیینکننده و
بدون جایگزین هر تحولی در رابطه با آینده این سرزمین تبدیل ساخته است.
تعارض سراپا متضاد مجاهدین با نظام حاکم، دستگاه امنیتی آخوندها را مجبور
ساخته همواره سیلی از اکاذیب دیوانهوار، اتهامات، برچسبها و ناسزاها بهسمت این
مقاومت جاری کنند، کما اینکه شدت تعارضات درهر مقطع بین انقلاب و ارتجاع، از امام
حسین تا مجاهدین صدر مشروطه و از سردار جنگل تا مصدق نیز ایجاب میکرد آنها نیز
درمعرض چنین شیطانسازی و جنگهای روانی قرار داشته باشند؛ اما از آنجا که در
سیاست، نهایتاً واقعیتهای سرسخت و نه پروپاگاندا هستند که غلبه میکند. قضاوت و
عدالت تاریخ همواره در وجدانهای بیدار جامعه، در هر مقطع، خود به گویاترین صورت،
به سخن درآمده است.
همه به یاد داریم خمینی چگونه برروی فرشخون و فداکاری بیسابقه مردم به
ایران آمد و باشیادی و دجالیت تمام، مشغول مصادره رنج و خون مجاهدین و فدائیان
برای سرقت انقلاب شد. در چنان هنگامهای از هیستری و جنون کور، پدر طالقانی بهمثابه
وجدان آن روز جامعه ایران و روح راستین انقلاب ضدسلطنتی پس از آزادی مسعود رجوی و
موسی خیابانی از زندانهای شاه به دیدارشان شتافت و با صریحترین بیان بر تعیینکنندگی
قدرت عقیده و ایمان مجاهدین (و البته سایر انقلابیون فداکار) در شکستن هیمنه خفقان
آریامهری و بازکردن مسیر به میدان آمدن تودههای مردم، چنین گواهیهای تاریخی را
به ثبت داد:
«درمقابل اون شکنجهچیها و بازجوهایی که خودتان میشناسید و دیدهاید
از نزدیک؛ وقتیکه اسم مجاهدین بردهمیشد، اعصاب اینها بههم میلرزید و کنترلشون
را از دست میدادند! این دلیلبر قدرتعقیده وایمانه! ازاسم مسعود رجوی وحشت داشتند!
از اسم خیابانی وحشت داشتند!» (پدرطالقانی دردیدار با مسعود رجوی و موسی خیابانی
پس از آزادی آنها از زندان)
«امروز برای تجلیل از شهدایی جمع شدهایم که از خون پاک آنها پس از
هفت سال سیلابها برخاستند. همانها که برای درهم کوبیدن شرک و بتها و اقامه توحید
بپاخاستند. دشمن مشترک هم از همین جهت از آنها انتقام میگرفت. ”وما نقموا منهم
الا ان یومنوا بالله الحمید” آنها شاگردان مؤمن و دلداده مکتب قرآن بوده، گوهرهائی
بودند که در تاریکی درخشیدند. حنیف نژاد، بدیع زادگان، عسگریزاده، مشکینفام،
ناصرصادق از همین تابندگان بودند. اینها راه جهاد را گشودند…» (ازپیام پدر طالقانی
بهمناسبت سالروز شهادت بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، ۴خرداد۱۳۵۸)
امروز هم دستگاه امنیتی فاشیسم مذهبی ولایتفقیه تمامی تلاش خودرا متمرکز
تخریب نیروی محوری مقاومت و رهبری آن گذاشته است. اینگونه است که پادوهای لاجوردی
و فاضل بازجوی اوین، بهجای حساب پسدادن جنایتهای ارتکابی، فرار به جلو کرده و
مجاهدین و رهبری آنرا آماج کینهتوزانهترین رذیلتهای خود قرار میدهند:
«مسعود رجوی میخواهد از این طریق هم شده مطرح باشد. یک موقع به
کشتن میداد این جوانهای مجاهد را در عراق، میگذاشت جلوی نیروهای عراقی، بعد
تحریکشون میکردند. همه مزدوران رژیم به خون اینها تشنه، بعد اینها به اونها سنگ
میزدند بعد تحریک میکردند، اطلاعیههای تحریکآمیز میدادند که اونها حمله کنند
اینها کشته شوند، شب قبل ازشون فیلم میگرفتند، فیلمها هست منتشر کردند؛ مثلاً
ندا سازی کنند شبیهسازی کنند مثل ندا، اینها راجلوی گلوله توپ میگذاشت، جلوی
گلوله عراقی میگذاشتند، اونها بزنند مثلاً یک دختر جوان یک پسر جوان کشته شود
مثلاً ترحم جلب شود» (مزدور نفوذی ایرج مصداقی درفحاشیهای هفتگی خود درتلویزیون
وزارت اطلاعات موسوم به میهن تی وی ۱۷اردیبهشت۹۹)
اما درمقابل اینهمه رذیلت و دنائت پاسداری – اطلاعاتی، در شستن دست قاتلان و
نشاندن قربانی بهجای جلاد، وجدان جامعه و فرهنگ ایران بهرغم مهیبترین سرکوب
معاصر که بقول منتظری حتی به «روزنامهخوان مجاهدین» هم با اعدام پاسخ میداد،
همواره در خروش بوده و به دفاع از مسیر پاکبازترین فرزندان فداکار خود برخاستهاست.
غلامحسین ساعدی، نویسنده بزرگ ایران دربرابر فداکاری نسل مجاهد و رهبری آن
خاضعانه گفت: «من مخلص کسی هستم که با خمینی میجنگد. هر چه به من فشار وارد میآورند،
دقیقاً از این موضع است و من از این موضع کوتاه نمیآیم» یا «مسعود رجوی، نور چشم
ملت ایران».
عماد رام هنرمند برجسته میهن گفت: «آن چیزی که من را زیاد تحتتأثیر قرار
داده، سخنرانی آقای رجوی در امجدیه در اوایل انقلاب و تبریز و شمال بوده. من دیدم
که این صحبتهایی داره میکنه که دقیقاً آن چیزی است که ملت در انتظارش هستند».
بانوی بزرگ آواز ایران و محبوبترین چهره موسیقی ایران، مرضیه، گفت: «مجاهدین
ترس ندارن، به دلیل اینکه همهشون مغزهای متفکر، انسان شریف، پاکیزه، اگر در تمام
کره ارض بگردی، نظیر مجاهدین پیدا نمیکنی، من خیلی آدم وسواسیای هستم همهچیز
راهم زیر ذرهبین گذاشتهام» (خانم مرضیه، کنسرت لسآنجلس، ۸شهریور۷۴)
واستاد فرزانه دکتر محمد ملکی، درآذر۹۴، بر
سربلندی و افتخار جاودان «شجره طیبه مجاهدین خلق» اینگونه گواهی داد: «۵۰سال شاه و شیخ سعی کردند که این شجره را بخشکانند ولی مگر میشود؟…
تا هستند کسانی که دلشان به حال این ملت میسوزد و تا هستند کسانی که فریاد میزنند…
ز گهواره تاگور آزادی بجوی … و امام حسین و زینب همهچیز خودشان را فدا کردند بهخاطر
آزادی و فریاد زدند… و میبینیم که در طول تاریخ حسینها و زینبها سربلند هستند»
او درسال۹۴ باردیگر با بلندترین
صدا بر «حقانیت و اصالت استراتژی مجاهدین خلق»، ۳۴سال پس از سی خرداد۱۳۶۰ انگشت
گذاشت و گفت: «اصل حقوق بشر، ماده آخرش، می گه اگر همه راههای مسالمتآمیز بهجایی
نرسید، ملتها حقدارند هر طور میخوان عمل کنند! [آخر] تا کی؟ تاکی؟ سکوت تا کی؟
کتک خوردن تا کی؟ بچه مردم رو گرفتن، تا کی؟»
دربرابر چنین گواهانی که وجدان بیدار جامعه ایران درهرمقطع هستند و خود در
شیواترین کلام، شهادتهای تاریخی خود را دادهاند، دستگاه امنیتی آخوندها در
استیصال مطلق، برای وارونه نشان دادن حقیقت، خفاشانی نورستیز، مانند مزدور نفوذی
خود ایرج مصداقی را به میدان میفرستد تا با کوبیدن خود به زمین و آسمان، اینطور
حقیقت را قلب کند: «دکتر ملکی محبت زیادی در حق همه ماها [!!!] یا همه زندانیها و
علاقه زیادی هم داشت ولی هیچ ربطی به فرقه رجوی و حتی مواضع آنها نداشت. حتی همانموقع
هم شدیداً مخالف مبارزه مسلحانه بود و این راه رو غلط میدونست». (نمونهای از
دروغپردازیهای ایرج مصداقی درمأموریت نفرتپراکنیهای مستمر خود علیه مقاومت مردم
ایران، در تلویزیون وزارت بدنام، موسوم به میهن تی وی، ۱۲آذر۹۹)