۱۲آبان۹۹
دریغ است ایران که ویران شود
در «روزگار تلختر از زهر»، حکومت ننگینی که پیر کفتار جماران بنیان نهاد، هر روز داغی بر داغهای پیشین دل ایران و ایرانی نشاند.
ابوسعید ابوالخیر این روزگار ایرانیان را ندیده ولی درد و داغ آن را بهخوبی
سروده است:
دردا که درین زمانهی پر غم و درد
غبنا که درین دایرهی غم پرورد
هر روز فراق دوستی باید دید
هر لحظه وداع همدمی باید کرد
این بار خانوادهای ۵ نفرهای
که از ایران آخوند زده به امید روزگاری بهتر، ترک خانه و خانمان و دیار کرده
بودند، متأسفانه همگی در مسیر مهاجرت جان باختند. عکس کوچکترین عضو این خانواده،
آرتین، خود به تنهایی چنان تاثیری را در هر انسان برانگیخت که بهسرعت در جهان
مخابره و مشهور شد.
ویرانگری که هیچ دشمن خارجی در ایران نکرد!
هزار و اندی سال پیش فردوسی چنین سرود که «دریغ است ایران که ویران شود»!
در تاریخ شگرف و طولانی ایران، میزان خسارت و نابودی و چپاولی که آخوندها به
بار آوردند، قابل مقایسه با هیچ قوم وحشی و مهاجم خارجی نبوده و نیست.
افزون بر این، قتل و غارت و تخریب و رفتار مهاجمانی مانند بربرها و اسکندر و
مغول و ... ، به دوران باستان و فرهنگ هزار تا دوهزار سال پیش مربوط میشود؛ اما
پیرکفتار جماران و جانشین علیلاش در قرن ۲۰ و ۲۱ با همان خلق و خوی با مردم رفتار میکنند!
تاریخچهی این حکومت از سرکوب وحشیانهی روزهای پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی
شروع شده و با تحمیل یک جنگ خونین و ضدمیهنی، به کشتار آبان۹۸ و قربانگاه کرونا رسیده است!
مهاجرتهای ناگزیر
ولایتمعاشان حکومتی همواره برای فریب مردم ایران با شارلاتانیسم و دجالیت
آخوندی از خطر «سوریه شدن» ایران داد سخن سر میدادند و هشدار پشت هشدار!
اما یک نگاه به بیش از ۱۵۰۰ شهید قیام
آبان تنها در ظرف چند روز، بهخوبی نشان میدهد که در عمر این حکومت پلید، جنایتی
انجام شد که کشتار حیوان دستآموز خامنهای در سوریه تنها مشتی در برابر خروار آن
است!
دستگیری و شکنجه و زندان و کشتار به جای خود، از نظر اقتصادی و امنیت شغلی و
سطح آموزش و نیز رسیدن خط فقر به سطح ۱۰میلیون
تومان و نبود امید به آینده شغلی، وضعیت در نظام ولایت فقیه را به جایی رسانده که
به اعتراف رسانههای خود این حکومت، ۶۳درصد
دانشجویان ایرانی میل به مهاجرت دارند! (عصر ایران. ۱۳مرداد۹۹)
اگر چه بسیار روشن است که آمارهای حکومتی همیشه گوشهیی از واقعیت نابسامان
ایران است، اما باز میتوان بخشی از واقعیت را با آن درک کرد. همین سایت حکومتی در
مقالهاش میافزاید: «از سال۲۰۰۴ تا ۲۰۱۸ تعداد شهروندان ایرانی که در اروپا اقامت بلندمدت دریافت کردند ۲۰برابر شده است»
فرهنگ ایستادگی ایرانیان، سرچشمهی امید
خبرهای جانکاهی مانند گسترش خودکشی و رسیدن آن به سنین کودکان و نوجوانان و
نوباوگان ایرانی، خبرهایی مانند جان باختن خانوادهی آرتین ایران نژاد، یا اعدام نوید
افکاری و مصطفی صالحی، قطعاً که متأثر کننده و دردآور است؛ ولی خون هر انسان آزادهای
را به جوش میآورد؛ بهخصوص هر ایرانی را به این اندیشه وا میدارد که «چه باید
کرد؟!»
واقعیت تاریخی که با آن مواجهیم این را بازگو میکند که ایرانزمین در برابر
هر دشمن اشغالگری که در برههای از تاریخ خون مردممان را به شیشه و خاک میهنمان
را به توبره کشیدهاند، پاسخی در خور دادهاند.
به همین سبک و سیاق و بهشهادت اعتراضها، شورشها و قیامهای مردمی که زیر
رگبار گلوله و شکنجه و سرکوب سر تسلیم در برابر دیکتاتور فرو نیاوردند، آیندهی شکوهمند
و روشنی در پیش روی ایران و ایرانی قرار دارد.
از درون همین مردم، مقاومتی سرفراز و حاضر و زنده که طی بیش از ۴۰سال در برابر همه کشتارها و خنجرها و سرکوبها سرفراز بیرون آمدند
و بر آرمان آزادی مردم پای فشردند برخاسته است و امید به آینده روش ایرانزمین را
نوید داده و میدهد.
ایستادگی سالیان ایرانیان آزاده و اشرفنشان در سرما و گرما، در سراسر جهان
بیانگر زنده بودن امید و ایمان به پیروزی، بر اهریمنان عمامه به سر است.
از سوی دیگر از جوانان قیامآفرین تا کانونهای شورشی در درون خاک محنت زدهی
میهن، هر روز این پیام را در گوش عمود خیمهی فرتوت ولایت پژواک میدهند که «هرگز نخواهی
توانست!»
اگر امروز ساقههای جوان این میهن مانند مصطفی صالحی و نوید افکاری توسط
تبرداران خامنهای بریده میشوند،
اگر امروز آرتین و آنیتا و آرمین ایران نژاد در دریای بیعدالتی آخوندها غرق
میشوند؛
اگر نوگلانی مانند محمد موسویزاده و زینب و مبینا، پای به نوجوانی نگذاشته
دست به خودکشی میزنند؛
هستند شورشگران قیامآفرین که با خیزش خود به دژخیم حالی کنند «گیرم که میکشی،
گیرم که میزنی با رویش ناگزیر جوانه چه میکنی؟»
جوانههای شورشگری که نظام جهل و جنایت ولایت فقیه را با شتاب دمافزون رهسپار زبالهدان تاریخ خواهند کرد.