۱۴مهر۱۳۹۹
آشفتگی اقتصاد ایران
اقتصاد سیاسی علمی است که قوانین حاکم بر تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات مورد نیاز انسانها در یک جامعه را مطالعه میکند. اقتصاد سیاسی نشان میدهد مناسباتی که بر ارکان اقتصادی این جامعه حاکم است میتواند باعث رشد نیروهای مولده باشد و یا اینکه تولید و توسعه در آن جامعه را متوقف و یا منهدم کند.
به زبان ساده مطالعه هر جامعهای از دیدگاه اقتصاد سیاسی، در واقع بررسی
چگونگی پیشرفت و پسرفت آن جامعه است. نظام ولایت فقیه در ایران یک مورد جالب برای
این رشته علمی است که چگونه سلطه ارتجاع قهار و ضد رشد و پیشرفت، مناسبات
اقتصادی-اجتماعی یک جامعه، یک فرهنگ و ثمره یک تمدن هزاران ساله را میتواند به
قهقرا و تباهی بکشد.
آشفتگی اقتصاد سیاسی ایران
عموم ایرانیها با نحوه نگرش و اطلاع خمینی بنیانگذار نظام ولایت فقیه آشنایند.
حتی گفتههای او در این مورد تبدیل به ضربالمثلهایی از جهل و کوتهفکری او در
زبان ایرانیها شده است: اینکه اقتصاد مال خر است! و یا برای خربزه انقلاب نکردیم!
... و دهها نمونه دیگر از فهم و درک این پایهگذار اقتصاد سیاسی قرونوسطایی و
تیولداری در قرن بیستم خبر میدهند؛ اما کارشناسان و اقتصاد مدرن خواندههای این
نظام چه مشکل و ایرادی دارند که هنوز نتوانستهاند کوچکترین مسألهی اقتصادی را حل
و فصل کنند و در حالی که غیر از دو، سه کشور فلاکت زده، عموم کشورها تورم خود را تک
رقمی کردهاند. این رژیم باهمه استادان اقتصاد و مراکزی که خروارها پول و امکانات
را نفله کردهاند پس از ۴۰ سال حکومتداری میخواهد
نرخ تورم را به ۲۲ درصد برساند!
سراسیمگی ذهنی
تحلیلگران و کارشناسان نسبتاً دور از حلقه قدرت و تحصیلکردههای مستقل از
حاکمیت به یک موضوع مهم در این باره اشاره میکنند. آنها بر این باورند که بیشترین
سرآسیمگی و آشفتگی در اقتصاد سیاسی ایران، فقدان انسجام در ذهنیت کلی ادارهکنندگان
امر اقتصادی جامعه است. مثلا معلوم نیست تئوری اقتصادی غالب، باید بازار محور باشد
و یا دولتی شود. باید صنایع بزرگ و مادر ملی باشد و یا در اختیار صاحبان قدرت و
شبهدولتیها. باید به نظام توزیع کوپنی در دهه ۱۳۶۰ بازگشت یا یارانه داد و یا اصلاً کاری به این پولپاشیها نداشت.
قیمت ارز آزاد باشد یا دولت از این طریق کسری بودجه خود را جبران کند. نفت خام
بفروش رساند یا پتروشیمی را گسترش داد. بخش خصوصی را تقویت کرد یا اقتصاد را بهدست
خصولتیهای تشکیلشده توسط بیت خامنهای و سپاه سپرد و همه را خلاص کرد! هزاران
میلیارد تومان پول برای رشد مغزها صرف کرد یا با تهدید و ارعاب همه آنها را روانه
خارج نمود و یا با دادن وام برای خرید ماشین، مسافرکشی کرد. بورس را راهاندازی
کرد تا مخارج دولت و بنگاههای ورشکسته تأمین شود یا بخش خصوصی سرمایه کسب کند ...
و صدها سؤال بیجواب دیگر!
چند مثال مشهور
کشت و صنعت هفتتپه باید واگذار شود یا دولتی بماند؟ هپکو چی؟... کسری بودجه
را با فروش اوراق بدهی تأمین کرد یا قیمت ارز را بالا برد؟ نرخ بهره را کاهش داد
تا وامهای گرفته شده روانه بازار دلار و خودرو و سیبزمینی و مبالی و طلا شود یا
نرخ بهره بالا باشد تا دست هیچکس جز خودیها به منابع بانکی نرسد؟ ارز چند نرخی
باشد یا تکنرخی؟ قیمت کالاها و خدمات کنترلشده باشد یا بر اساس بازار تعیین شود...
بنزین را جیرهبندی یا آزاد کرد؛ و یک قیام سراسری را سرکوب نمود و هزاران جوان
این میهن را به سردخانهها و زندانها کشاند؟
سرگیجه و دور خود چرخیدن نظام
یک رسانه حکومتی وضعیت اقتصاد سیاسی را اینگونه میبیند: «این روزها اگر خوب
به رفتار متغیرهای اقتصاد ایران نگاه کنیم انبوهی از آشفتگیها را میبینیم که
دیگر به هیچ شکلی قابل پنهان کردن نیستند. اقتصاد سیاسی ایران در نیمه دوم سال ۱۳۹۹ بیشتر از هر زمان دیگری به سرگیجه رسیده و دور خودش میچرخد و
میچرخد و گامی به جلو نمیرود. اقتصاد سیاسی ایران اکنون فاقد فرماندهی نیرومند و
یکپارچه است و هر فرد و سازمان و مقام مسئولی آن را به سویی میکشاند که در آخر
کار نگویند مقصر تو بودی که به اینجا رسیدیم. اقتصاددانان بارها گفتهاند فقدان
انسجام سیاسی در داخل راه را برای شناخت و معرفی مشکل اصلی گم میکند. و این یعنی
سردرگمی و گیجشدگی اقتصاد سیاسی ایران». (جهان صنعت. ۱۲مهر۹۹)
همتی میریسد، نوبخت پنبه میکند
مثال به روز شده سرگیجه رژیم آخوندی در بهقول خودشان شرایط جنگی، تحریمها و
کشتار مردم توسط کرونا، اختلافات فاحش کارگزارانی است که هر کدام مدعی هستند علاج
بحران مملکت در دست آنهاست. نوبخت رئیس سازمان برنامه و از مشاوران نزدیک به
روحانی برای مظلومنمایی در این شرایط میگوید دولتهای خارجی امروز حتی اجازه
واردات یک کپسول دارو را نمیدهند، هیچ بانکی حتی یک دلار هم با ما مبادله نمیکند.
روزگاری بود که ۱۲۰ میلیارد دلار ارز به
کشور وارد میشد اما حال فقط چند میلیارد دلار آن هم اگر بانکهای خارجی اجازه
دهند. از سوی دیگر همتی رئیس بانک مرکزی میگوید صادرکنندگان هشت میلیارد دلار به
چرخه اقتصاد کشور آوردهاند، بانک مرکزی با تمرکز بر تأمین کالاهای اساسی، دارو و
مواد اولیه مورد نیاز واحدهای تولیدی، نیازهای اساسی و ضروری کشور را تأمین کرده
است. بهقول ستوننویس یک روزنامه اقتصادی: «انگار در دولت کسی به کسی نیست و
معلوم نیست کی باید چه حرفی را کجا بزند و در مقابل کدام مدیر دیگر حرف او را
تکمیل کند و در تأیید سخنان همکارش چیزی بگوید. حرفهای امروز نوبخت باطلالسحر
حرفهای رئیس کل بانک مرکزی بود.» (جهان صنعت - ۱۳مهر۹۹).
چرا اقتصاد به اینجا رسید؟
در توضیح وضعیت وخامتبار اقتصاد ایران یکی از کارشناسان اقتصادی که دکترای
مدیریت استراتژی بازرگانی را برای معرفی خود و پشتوانه آکادمیک نکاتش آورده است،
چند مثال از تصمیمات غلط و ندانمکارانه کارگزاران رژیم آخوندی میزند. تا نتیجهگیریاش
مبنای ملموسی داشته باشد. میگوید یارانهها برای تأمین هزینه زیرساختها و کمک به
نیازمندان شکل گرفت اما پیادهسازی ناقص آن را در طول سالیان چنان حجم پولی را
افزایش داد که این خود معضلی فراتر از یارانهها شد. صنعت خودرو در اثر بیبرنامهگیها
تبدیل به یک صنعتی شد که تنها با بستن تعرفههای سنگین به واردات خودرو خارجی،
حیاتش امکان دارد. صنعت نساجی که دیگر حتی حیاتی ندارد. بهرههای بانکی که هروز بهدلیل
ناموجهی بالا و پایین میرود و صنعت ساختمان را با رکود چند ساله مواجه ساخته است.
«در جمعبندی باید گفت که عوامل فوقالذکر به همراه عوامل بلندمدت،
بهواقع خود پایهیی ایجاد کردهاند که تحریمها بتواند تاثیر خود را بگذارد. وقتی
پاشنه آشیل در کار نباشد، دلیلی هم برای نشانه گرفتن آن نخواهد بود». (دنیای
اقتصاد۱۳مهر۹۹)
بنبست تصمیمگیری
همگان بر این امر واقفند که حجم و اندازه مشکلات اقتصادی رژیم آخوندی چنان
گسترده شده است که تنها با خلق پول و افزایش نقدینگی میتواند داروی مسکن اما
کشندهای به اقتصاد بیمارش تزریق کند. در حال حاضر نمیتواند رقم قابلملاحظهای
از صادرات نفتی و غیرنفتی در بیاورد و هزینه وحشتناک زندگی میلیونها نفر از مردم
ایران هم در شرایط کرونایی تهدید خیزش و شورش گرسنگان را در پی دارد. اما افزایش نقدینگی و تورم تیر خلاصی برای تولید به کما
رفته است و فقط باعث خوشحالی شرکای تاجر و دلال رژیم آخوندی میگردد.
۱۰ درصد
نقدینگی، تورم را ۶ درصد بالا میبرد
رابطه خلق پول بیپشتوانه و افزایش پایه پولی با رشد غولآسای نقدینگی و تورم
هیولایی که بر سر جان و مال مردم ایران افتادهاند، دیگر صرفاً یک بحث کارشناسی
نیست و مردم کوچه و بازار هم بهخوبی با آنها آشنایند. با اینکه همین ابزارها و
مسکنها روزی تسکیندهنده بودند اما وقتی پای بیاعتمادی مردم به کلیت نظام آخوندی
وسط است دیگر تاثیرشان زهرآگین است. در شرایط کنونی که مردم میدانند خرید طلا و
ارز بهترین و سادهترین راه برای حفظ ارزش داراییهایشان است و شاید بتواند بخشی
از هزینههای کمرشکن زندگی را نیز تأمین کند پس چرا باید اندوخته خود را به بانک
بسپارند و یا اوراق قرضه که معلوم نیست عاقبتش چه میشود؟... یک کارشناس اقتصادی
حکومتی هم در این رابطه میگوید: «به نظر میرسد مشکلات و چالشهای اقتصاد ایران آنقدر
گسترده و پراکنده شده که کنترل و حل آن از اراده و قدرت دولتمردان خارج است.
مجموعه این مسائل موجب شده اقتصاد ایران آبستن بحرانهای زیادی شود که میتواند
تبعاتی همچون افزایش نارضایتیهای عمومی را بهدنبال داشته باشد. بنابراین مشخص
میشود که بیتوجهی به هشدارهای کارشناسان در سالهای اخیر موجب شده مقامات دولتی
قادر به برونرفت از وضعیت کنونی نباشند و برای همین است که به هر دری میزنند با
درهای بسته مواجه میشوند!» (خبربان.۱۳مهر۹۹)
ستاد بحران اقتصادی تشکیل شود
شاید آخرین توصیه از طرف عضوی از اتاق بازرگانی که دستی بر آتش تولید و توزیع
کالاها و خدمات در شرایط بحرانی دارند، منعکسکننده نگرانی اقشاری باشد که فعلاً
دستشان به دهانشان میرسد اما نگاهی توأم با هراس به قعر درهای میاندازند که
میلیونها تن از هموطنانشان در آن مرگ را زندگی میکنند.
مهرداد عباد عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی ایران در پی کاهش شدید ارزش
پول ملی، خواستار تشکیل ستاد بحران اقتصادی شد. او با انتشار پیامی در صفحه توئیتر
خود نوشت:
«هر روز درصدی از ارزش پول ملی کم میشود، به نظرم باید بهسرعت
ستاد بحران اقتصادی تشکیل شود و دست از این اهن و تلپ برداریم» (ایمنا - ۱۳مهر ۱۳۹۹).
اقتصاد سیاسی کهن با نیروهای نو دگرگون میشود
تاریخ بشر سراسر آکنده از نبرد عناصر واپسگرا و یغماگر با نیروهای جوان و
نواندیش و آیندهطلب است. نیروهایی که از فهرست کردن همه تباهیها و چپاولگریها و
سرکوبها، به آلترناتیو و جایگزین آنها میاندیشند. رشد و شکوفایی و برابری و
پیشرفت جای اقتصاد و سیاستی را میگیرد که نمونه منحصر بهفردش در تاریخ معاصر
ایران بهدست ارتجاعیترین عناصر سر برآورده از قرون و اعصار کهن با گوشت و پوست و
خون مردم ایران تجربه شد و دیر نیست که نیروهای مولده نوین (جوانان شورشی) اقتصاد
سیاسی نوینی برپا سازند.