به قلم: مهرداد هرسینی
جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹
در فردای سقوط معمر قذافی مردم کشور بحرانزده لیبی براین باور بودند که روزگاری خوش و آیندهای مملو از آزادی و آبادانی در انتظارآنان میباشد.
در فردای سقوط معمر قذافی مردم کشور بحرانزده لیبی براین باور بودند که روزگاری خوش و آیندهای مملو از آزادی و آبادانی در انتظارآنان میباشد.
اما با نیمنگاهی به روند طی شده طی یک دهه گذشته و شدت گرفتن بحران و جنگهای
داخلی در این کشور، بهیقین میتوان اذعان نمود که آن آرزوها، خواب و خیالی بیش
نبوده است.
دراین راستا و با برروز دومین جنگ داخلی در لیبی، اکنون این کشور را نه تنها به میدان رقابت برای زور آزمایی سیاسی، بلکه فراتر از آن صحنه نبردی خونین میان کشورهای منطقه و فرامنطقه ای تبدیل کرده است.
یک نمونه این دخالتها در سرزمینی که بر روی دریایی از منابع طبیعی مانند نفت قرار دارد، همان ورود دیکتاتوری ولی فقیه به صحنه منازعات میباشد، زیرا اساس و بنیان لیبی برپایه «شش قبیله» بزرگ استوار گردیده که در فردای سرنگونی معمر قذافی، هیچکدام حاضر به مصالحه و قبول یک قدرت مرکزی نیرومند نگردیده و براین اساس زمینههای یک جنگ فرسایشی و داخلی را در سایه دخالتهای خارجی، پایهگذاری کردند.
دراین راستا نیز شاهد هستیم که رژیم آخوندی با گسیل نیروهای نیابتی خود مانند «حزبالله، عصائب و حشدالشعبی و یا نیروهای جهادی از سوریه» و نیز گسیل نیرو تحت عنوان «کارمندان هلال احمر» که تماماً ازسوی نیروی تروریستی قدس حمایت میشوند، برآتش جنگ میان قبایل و گروهها در لیبی افزوده است.
پیشتر یک فرمانده ارتش ملی لیبی (سایت العربیه ۲۷ مارس ۲۰۱۹) در سخنانی تاکید کرده بود: «اسناد آشکاری از اقدامهای این کشورها و برخی از رهبران گروههای تروریستی وجود دارد. مردم لیبی وجود ساختاری مسلح در خیابان همچون حزبالله در لبنان را نمیپذیرند».
سخن از شکافی است که اکنون میان «دولت وفاق ملی» در طرابلس و «ژنرال حفتر» یا همان «ارتش ملی» ایجاد گردیده و در سایه این شکاف ولیفقیه نیز تلاش دارد تا نقش مخرب خود را برای برهم زدن تعادل قوا و النهایه بدست گرفتن بخشی از قدرت سیاسی در این کشور ایفا نماید.
این همان سیاست مخربی است که رژیم آخوندی پیشتر در لبنان، سوریه و عراق و یا اکنون در یمن در پیش گرفته است، یعنی با حضور خزنده نظامی و بکارگیری نیروهای تروریستی، به بهم خوردن تعادل سیاسی در پایتخت، دست یابد.
دراین رابطه سایت حکومتی دیپلماسی ایرانی وابسته به وزارت خارجه رژیم (۱۱ تیر ۱۳۹۹) در گزارشی از دیدار اخیر محمد جواد ظریف، ماله کش اعظم نظام، از ترکیه مینویسد: «موسسه دفاع از دموکراسیها در واشنگتن با اشاره به حضور ایران در لیبی میگوید که ایران از طریق استقرار عناصر طرفدار خود یا تزریق پول و سلاح، در نقاطی از کشورهای خاورمیانه که حکومت مرکزی بر آنها سیطره ندارد نفوذ میکند».
ترجمان این جملات به معنای تلاش آخوندها برای دستیابی به آبهای گرم مدیترانه و شکل دادن هلال شیعه میباشد. وجود مناطق گسترده نفتی و یا صدها کیلومتر مرز دریایی با اتحادیه اروپا برنقش ژئوپلیتیک این کشور و حرص طرفهای درگیر از جمله رژیم آخوندی نیز افزوده است.
براین اساس دیکتاتوری خامنهای در قدم نخست با اتخاذ سیاست حمایت از دولت وفاق ملی، منطقه نفوذ خود را در سایه همکاری با ترکیه گسترش داده است. سیاست کوتاه مدت رژیم در این منطقه بحرانی نخست دور زدن تحریم ها به کمک ترکیه میباشد ودر میان مدت نیز ایجاد پایگاههای نظامی و شکل دادن به نیروهای بنیادگرای تحت حمایت خود.
یک نمونه از این همکاری را در ارسال سلاح با کشتی «شهرکرد» میتوان رویت نمود. از آنجائیکه این کشتی در لیست تحریمهای آمریکا قراردارد، رئیس دولت وفاق ملی در هراس از تبعات آن، اعلام کرد که از «ماهیت محمولههای» این کشتی اطلاع نداشته و لذا آن را در بندر مصراته توقیف نمود.
بکارگیری «موشکهای دهلاویه»، ساخت صنایع سپاه در جنگ های داخلی لیبی که بنابر دادهای رسانه ای با این کشتی حل گردیدهاند، ادلهای بر دخالتهای آشکار رژیم آخوندی در این کشور و دامن زدن به جنگ داخلی میباشد. همچنین بنابردادههای بینالمللی، ولیفقیه تلاش دارد تا با هردو جناح درگیر در لیبی، چه در«خفا و یا آشکار» همکاری نظامی، تسلیحاتی و کمکهای مالی نماید.
هراس آخوندها از قدرت گرفتن ترکیه در لیبی و از طریق دولت وفاق ملی است. از سوی دیگر حضور و دفاع عمده کشورهای حاشیه خلیج فارس از ژنرال حفتر نیز مطلوب خامنهای و رقابتهای منطقهای وی نمیباشد. براین منطق بازی با هردو طرف و راه اندازی سیاست «برد- باخت» هردو گروه درگیر، در دراز مدت بسود مطامع آخوندی تا شکلگیری نیروهای شبه نظامی و دست نشانده آنها در لیبی میباشد.
دراین راستا و با برروز دومین جنگ داخلی در لیبی، اکنون این کشور را نه تنها به میدان رقابت برای زور آزمایی سیاسی، بلکه فراتر از آن صحنه نبردی خونین میان کشورهای منطقه و فرامنطقه ای تبدیل کرده است.
یک نمونه این دخالتها در سرزمینی که بر روی دریایی از منابع طبیعی مانند نفت قرار دارد، همان ورود دیکتاتوری ولی فقیه به صحنه منازعات میباشد، زیرا اساس و بنیان لیبی برپایه «شش قبیله» بزرگ استوار گردیده که در فردای سرنگونی معمر قذافی، هیچکدام حاضر به مصالحه و قبول یک قدرت مرکزی نیرومند نگردیده و براین اساس زمینههای یک جنگ فرسایشی و داخلی را در سایه دخالتهای خارجی، پایهگذاری کردند.
دراین راستا نیز شاهد هستیم که رژیم آخوندی با گسیل نیروهای نیابتی خود مانند «حزبالله، عصائب و حشدالشعبی و یا نیروهای جهادی از سوریه» و نیز گسیل نیرو تحت عنوان «کارمندان هلال احمر» که تماماً ازسوی نیروی تروریستی قدس حمایت میشوند، برآتش جنگ میان قبایل و گروهها در لیبی افزوده است.
پیشتر یک فرمانده ارتش ملی لیبی (سایت العربیه ۲۷ مارس ۲۰۱۹) در سخنانی تاکید کرده بود: «اسناد آشکاری از اقدامهای این کشورها و برخی از رهبران گروههای تروریستی وجود دارد. مردم لیبی وجود ساختاری مسلح در خیابان همچون حزبالله در لبنان را نمیپذیرند».
سخن از شکافی است که اکنون میان «دولت وفاق ملی» در طرابلس و «ژنرال حفتر» یا همان «ارتش ملی» ایجاد گردیده و در سایه این شکاف ولیفقیه نیز تلاش دارد تا نقش مخرب خود را برای برهم زدن تعادل قوا و النهایه بدست گرفتن بخشی از قدرت سیاسی در این کشور ایفا نماید.
این همان سیاست مخربی است که رژیم آخوندی پیشتر در لبنان، سوریه و عراق و یا اکنون در یمن در پیش گرفته است، یعنی با حضور خزنده نظامی و بکارگیری نیروهای تروریستی، به بهم خوردن تعادل سیاسی در پایتخت، دست یابد.
دراین رابطه سایت حکومتی دیپلماسی ایرانی وابسته به وزارت خارجه رژیم (۱۱ تیر ۱۳۹۹) در گزارشی از دیدار اخیر محمد جواد ظریف، ماله کش اعظم نظام، از ترکیه مینویسد: «موسسه دفاع از دموکراسیها در واشنگتن با اشاره به حضور ایران در لیبی میگوید که ایران از طریق استقرار عناصر طرفدار خود یا تزریق پول و سلاح، در نقاطی از کشورهای خاورمیانه که حکومت مرکزی بر آنها سیطره ندارد نفوذ میکند».
ترجمان این جملات به معنای تلاش آخوندها برای دستیابی به آبهای گرم مدیترانه و شکل دادن هلال شیعه میباشد. وجود مناطق گسترده نفتی و یا صدها کیلومتر مرز دریایی با اتحادیه اروپا برنقش ژئوپلیتیک این کشور و حرص طرفهای درگیر از جمله رژیم آخوندی نیز افزوده است.
براین اساس دیکتاتوری خامنهای در قدم نخست با اتخاذ سیاست حمایت از دولت وفاق ملی، منطقه نفوذ خود را در سایه همکاری با ترکیه گسترش داده است. سیاست کوتاه مدت رژیم در این منطقه بحرانی نخست دور زدن تحریم ها به کمک ترکیه میباشد ودر میان مدت نیز ایجاد پایگاههای نظامی و شکل دادن به نیروهای بنیادگرای تحت حمایت خود.
یک نمونه از این همکاری را در ارسال سلاح با کشتی «شهرکرد» میتوان رویت نمود. از آنجائیکه این کشتی در لیست تحریمهای آمریکا قراردارد، رئیس دولت وفاق ملی در هراس از تبعات آن، اعلام کرد که از «ماهیت محمولههای» این کشتی اطلاع نداشته و لذا آن را در بندر مصراته توقیف نمود.
بکارگیری «موشکهای دهلاویه»، ساخت صنایع سپاه در جنگ های داخلی لیبی که بنابر دادهای رسانه ای با این کشتی حل گردیدهاند، ادلهای بر دخالتهای آشکار رژیم آخوندی در این کشور و دامن زدن به جنگ داخلی میباشد. همچنین بنابردادههای بینالمللی، ولیفقیه تلاش دارد تا با هردو جناح درگیر در لیبی، چه در«خفا و یا آشکار» همکاری نظامی، تسلیحاتی و کمکهای مالی نماید.
هراس آخوندها از قدرت گرفتن ترکیه در لیبی و از طریق دولت وفاق ملی است. از سوی دیگر حضور و دفاع عمده کشورهای حاشیه خلیج فارس از ژنرال حفتر نیز مطلوب خامنهای و رقابتهای منطقهای وی نمیباشد. براین منطق بازی با هردو طرف و راه اندازی سیاست «برد- باخت» هردو گروه درگیر، در دراز مدت بسود مطامع آخوندی تا شکلگیری نیروهای شبه نظامی و دست نشانده آنها در لیبی میباشد.