۱۸ خرداد ۹۹
ریسمان پوسیده خامنه ای
در اوایل انقلاب، سال۱۳۵۷ با تشکیل
کمیتهها خمینی از آیتالله لاهوتی که از زندانیان زمان شاه بود، خواست که مسئولیت
کمیتهها را برعهده بگیرد. وی برای پذیرش این پست و مقام شرط گذاشت که همه افراد
کمیتهها انگشت نگاری و چک سو پیشینه شوند زیرا او اعتقاد داشت بزهکاران و شرخرها
در کمیتهها جمع شده بودند.
خمینی این شرایط را نپذیرفت.
پس از مدتی آیتالله لاهوتی که از روحانیان سرشناس همین نظام بود ولیکن با کل نظام اختلافنظر داشت، به فرمان اسدلله لاجوردی، دادستان وقت انقلاب اسلامی، بازداشت و کمتر از چند ساعت بعد در زندان به طرز مشکوکی درگذشت.
پس از مدتی آیتالله لاهوتی که از روحانیان سرشناس همین نظام بود ولیکن با کل نظام اختلافنظر داشت، به فرمان اسدلله لاجوردی، دادستان وقت انقلاب اسلامی، بازداشت و کمتر از چند ساعت بعد در زندان به طرز مشکوکی درگذشت.
بعد از تظاهرات بزرگ ۳۰خرداد ۱۳۶۰رفسنجانی بهعنوان رئیس مجلس گفت که با آمدن برادران مسلمان و
حزب الهی [بخوانید بزهکاران و شرخرها و چماقداران] ما به صحنه تظاهرات، تظاهر
کنندگان را سرکوب کردیم.
این برادران مسلمان و حزب الهی سرکوبگر دقیقاً همان بزهکاران و شرخرهای کمیتهها
بودند که هرگز پیشینهشان مشخص نشد.
خامنهای در روزهای گذشته قالیباف «شرخر» را به مقام ریاست مجلس شورای اسلامی
برگزید. در افتتاحیه مجلس قالیباف بهروشنی ثابت کرد که چاقوکشی و کلاهبرداری و
قتل و غارت و پرت کردن دانشجویان از ساختمانها و لوله کردنشان بهمراتب از
روخوانی متن نوشته شده برایش آسان تراست.
دلایل انتخاب یک شر خر بهعنوان رئیس مجلس
در تظاهرات روز عاشورای سال۸۸ جمعیت ۲میلیونی تظاهر کنندگان به مشروعیت ایدئولوژیکی رژیم با شعار«مرگ
بر اصل ولایت فقیه»مهر پایان زدند.
پس از آن رژیم ضمن منقبض شدن بیشتر با هدف از بین بردن مقاومت مشروع مردم
حملات خود را به پایگاههای مقاومت در اشرف افزایش داد.
رژیم بعد از هجرت بزرگ که در از بین بردن مقاومت مردم ایران، تنها
آلترناتیوش، ناکام ماند، مجبور به انقباض بیشتر در درون خودش شد.
در قیام۹۶ مرزبندی مردم و کل
نظام شفافتر شد و رژیم برای از بردن مقاومت عملیات تروریستیاش را در خارج از
ایران گسترش داد. در سالیان اخیر تروریست دیپلماتهای رژیم از آلبانی اخراج شدند و
تعدادی از آنان در بلژیک در انتظار محاکمه بهسر میبرند.
در قیام۹۶ تظاهر کنندگان با
شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمامه ماجرا» مرحله جدیدی را در مسیر سرنگونی باز
کردند. با این حساب دجالبازی و شیادی رژیم برای همیشه به پایان رسید و سپس در
اوجی دیگر شهدای قیام آبانماه ۹۸ با خون
خود مسیر سرنگونی را تسریع کردند.
با هلاکت پاسدار قاسم سلیمانی که مرکز ثقل تروریسم رژیم در خارج بود، برای
همیشه تعادل رژیم به هم خورد. در فاجعه کرونا خامنهای امید به کشتار بزرگ میلیونی
از مردم بسته بود تا مردم را مشغول مشکلات و بیماری و بدبختیها کرده و مدتی برای
خودش وقت بخرد ولیکن با افشاگریهای مستمر و روزانه مقاومت مردم ایران نقشه خامنهای
و روحانی تا به امروز به هم ریخته است.
رژیم برای پوشاندن جنایت و بیکفایتیهایش بهخصوص در مقابله با فاجعه کرونا
و شکستهای پیدرپی از تنها آلترناتیوش مسأله خانوادهها را علم کرد، اما باز هم
طرفی نبست.
در قدم بعد با فعال کردن پاسدارهای خارج کشوریاش سه هدف را علیه تنها
جایگزینش دنبال میکند. اولاً میخواست بگوید که آلترناتیوی ندارد. ثانیا با وارد
کردن فشار حداکثر به مقاومت مانع سرعت در امر سرنگونی و خریدن زمان برای خودش شود.
ثالثا رژیم بهدنبال سرکوب تمامعیار خانوادههای اعضای مقاومت در ایران مانند سال۶۷ بود.
ولی این بارهم با افشاگری سریع و به موقع مقاومت ایران این جنایت هم خنثی شد.
دیکتاتورها در لحظات پایانی خود برای سرکوب بیشتر، جانیترین افراد را در پستهای
بالای حاکمیت قرار میدهند به همین دلیل خامنهای در رأس قوه قضاییه رئیسی (عضو
کمیته مرگ در قتلعام ۶۷)، در قوه مقننه
قالیباف «شرخر»را گماشته و برای قوه مجریه جنایتکاری مانند قاسم سلیمانی را مد نظردارد
که «دولت جوان حزب الهی» را تشکیل دهد.
تضادهای درونی روحانیت با خامنهای
یکی دیگر از تضادهای خامنهای که کمتر بیرون میزند با روحانیان و مراجع قم
است. این جماعت در روز عید فطر روز دیگری را به غیر از روزی که ولیفقیه در «بیت
رهبری» انتخاب کرده بود در نظر گرفتند و به این ترتیب عدم حمایت خود را از خامنهای
را بیرونی کردند.
روزی که رفسنجانی در مجلس خبرگان خامنهای را حمایت و انتخاب کرد به اعتراف
خامنهای کسی شخص او را بهعنوان مرجع دینی قبول نداشت. خامنهای آن روز گفت:
«باید بهحال اون ملتی گریست که من رهبرش باشم». و امروز بهحال مردم ایران باید
خون گریست که جنگلها در آتشاند و خانهها در زلزله و شهرها غرق در سیلاب هستند .
کولبرها هدف گلولهها و دستفروشان زیر ضرب و شتم نیروهای سرکوبگر و مادران زیر
نعلین پاسداران سرکوب میشوند و طفلان ایرانزمین در کیسههای سیاه زباله در میان
آشغالها بهدنبال قوت لایموت خود هستند... این سرزمینی است که باید بهحالش خون
گریست.
امروز بیآینده بودن رژیم بعد از خامنهای کاملاً در ریزش نیروهای سرکوبگر و
پاسخگوییهای سریع روحانی مشخص و نمایان است.
از آنجا که رژیم در بحرانهای فراگیر بهخصوص بحران اجتماعی به دام افتاده
است و شرایط سرنگونی کاملاً آشکار است، سعی میکند بهزعم خود از بحران ویروس
کرونا بیشترین سوءاستفاده را برای کنترل و مهار جامعه بنماید و بهقول خامنهای از
این تهدید فرصت بسازد. خفگی اقتصادی و نیاز به پول باعث شده که مردم را بهرغم
اوجگیری کرونا به قتلگاه کرونا بفرستد و چون تجربه گرانی بنزین را دارد مجبور شده
است که از رئیسی و قالیباف «شرخر» استفاده کند تا خود را برای مقابله با مردم و
کانونهای شورشی آماده کند.
فعالیتهای فزاینده کانونهای شورشی و حمایت شوراهای مردمی و اتحاد و همبستگی
مردم برعلیه این حاکمان سفّاک، رژیم را وادار به سنگر بندی در پایگاههای سرکوبگر
سپاه در ایران کرده است. به همین دلیل است که خامنهای امروز نیازمند «جوانان حزب
الهی» (بزهکار و شرخر) اول انقلاب است.
خامنهای و جهان باید بدانند که در مقابل سفّاکی این رژیم، مردم و مقاومتی
وجود دارد، مقاومتی که اعضایش در مسیر مبارزه ۴۱ساله خود نشان دادند که برای رسیدن به آرمان آزادی و استقلال
ایران خود را به آتش میسپارند و در شعلههای عشق و ایثار، ققنوس وار پر میگشایند.
آنان در کودتای ۱۷ژوئن ۲۰۰۳، جهانی را علیه سیاستها و معاملههای مماشاتگران با رژیم
سفّاک خمینی برانگیختند.
در یککلام به خامنهای جلاد باید گفت: باش تا صبح دولتت بدمد!
افسانه اسکویی