۲۲اردیبهشت۱۴۰۱
گرانی نان
این روزها بحث «نان» مهمترین مبحث سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در ایران است. خامنهای در عمل کردن به جملهٔ مشهور پیر کفتار جماران که گفته بود «دلخوش به همین مقدار نباشید!»، پس از رساندن خط فقر به بالای ۱۱میلیون تومان، کمر به غارت آخرین بازماندهٔ سفرهٔ مردم ایران بسته است؛ «نان»!
اما برای چپاولگران حکومتی که یک بار صابون قیام سراسری در آبان ۹۸ به تنشان خورده است، وارد شدن به تونل گرانیهای زنجیرهیی، با هزار ترس و دلهره همراه است. اقتصاد فاسد و نظام اقتصادی از هم گسیختهٔ حکومت خامنهای بسیار ضعیفتر از آن است که تاب گذر بیتنش از این بحران را داشته باشد و همین عامل باعث شده که تمامی ارکان و مهرههای حکومت در گوشه و کنار آن به لرزش و تزلزل بیفتند و به یکدیگر هشدار بدهند.
البته ماهها بود که «دولت جوان حزباللهی!» قصدش برای حذف ارز ترجیحی را اعلام کرده بود؛ ولی هراس از تبعات اقتصادی اجتماعی آن و مشخصاً قیام و شورش گستردهٔ عمومی، مانع از یکسره کردن کار میشد. عمله و اکرهٔ حکومتی در تمام این مدت، ترسان و لرزان، این بحث را با دست پس میزدند و با پا پیش میکشیدند.
هر روز یک مقام یا یک مهرهٔ حکومتی در قالب «اعلام»، «گمانه زنی»، «برنامه ریزی احتمالی»، «تشکیک» و انواع و اقسام مصاحبهها، به نوعی در تلاش برای آمادهسازی افکار عمومی بودند تا بهزعم خود از ایجاد «تنش» در جامعه پرهیز کنند!
یکی از آخرین و برجستهترین نمونههای این رویهٔ «هوشمند!» ولایی، نوعی بازی بود که حول پاسدار محسن رضایی شکل گرفت. ابتدا در خبرها اعلام شد که محسن رضایی، با وجود سمت «معاون اقتصادی» ابراهیم رئیسی، از تیم اقتصادی دولت کنار گذاشته شده است!
چند روز پس از آن ناگهان رضایی در اخبار شامگاهی ۱۷اردیبهشت تلویزیون حکومتی ظاهر شد و بر اساس «تصمیمی که شب گذشته اتخاذ شد!» خبر از واریز اعتبار ۴۰۰هزار تومانی به حساب دهکهای پایین جامعه داد! اما عجیبتر آنکه چند دقیقه بعد دوباره با «کامبک» به اخبار، با عقبنشینی از حرفهای خودش، موضوع «تصمیم اتخاذ شده» را با عنوان «محاسبات کارشناسان» به خورد مخاطبان داد!
شاید این اتفاق را بتوان یک بازی و سناریوی حکومتی برای سنجش وضعیت و واکنشها دانست. چه بسا که انتشار خبر پیشین کنار گذاشته شدن پاسدار رضایی از هیأت دولت مرتبط با همین سناریو بوده که مثلا اگر اتفاق ناگواری برای نظام آخوندی پیش آمد، توان مانور داشته باشند و بگویند سخنان او هیچ ربطی به رئیسی و «دولت حزباللهی» نداشته است!
فارغ از اینکه حقیقت پشتپرده چه بوده یا نبوده، این وضعیت خبر از ناتوانی مطلق و ترس غیرقابل توصیف خامنهای و جلاد سوگلیاش میدهد.
با نگاهی به مواضع و تصمیمگیریهای رئیسی میبینیم که او تصمیم میگیرد، از اعلام آن میترسد، اعلام میکند، بعد تکذیب میکند، تکذیب میکند، اما مخفیانه اجرا میکند؛ اجرا میکند، بعداً محکوم میکند و این سریال مفتضح همچنان ادامه دارد!
اکنون در این وضعیت، پاسدار رضایی عملاً بهطور رسمی یک «هیچ کاره» است. در حالی که عنوان «معاون اقتصادی رئیسجمهور» را یدک میکشد، از هیأت دولت کنار گذاشته میشود؛ اما در همین حال ناگهان برای اعلام مهمترین و خطیرترین تصمیم حکومتی، همین پاسدار «هیچ کاره» به تلویزیون نظام اعزام میشود! تا قبل از آن آخوند جلاد رئیسی صرفاً به کلیگویی و موضعگیریهای بیهزینه در رسانههای حکومتی اکتفا میکرد! تا تبعات آن را به گردن نگیرد.
علت این امر را باید در جامعهٔ جوشان ایران یافت!
وضعیت فعلی خامنهای و رئیسی تنها در کادر «ناتوانی و تزلزل» مطلق قابل تفسیر است. زیرا بهخوبی دریافتهاند که کوچکترین خطایی، چنان آتشی به فتیلهٔ بمب ساعتی جامعهٔ خشمگین ایران میاندازد که دیگر با رگبارهای دوشکا در ماهشهر و تیر و تبر در شهرها و شکنجه و اعدام در زندانها هم قابل مهار نیست. به تمام اینها کانونهای شورشی قهرمانی که آمادهٔ بزرگترین تهاجم به دشمن مردم ایران هستند اضافه کنید تا به عمق هراس واقعی خامنهای پی ببرید! در این وحشت روزافزون، حق کاملاً با خامنهای و کفتاران کوی ولایت است!