۱۰اردیبهشت۱۴۰۱
سردار شهید خلق، موسی خیابانی
قسمت بیست و چهارم: بررسی شکل نماز و معنای حرکات و آیهها
... پس از بررسی فلسفه نماز و محتوای آن، به بررسی شکل و نحوه برگزاری آن میپردازیم.
البته نماز مقدماتی و شرایطی دارد. برای نمونه، پیش از اقامه نماز بایستی وضو بگیریم. این سمبل پاکیزگی است، که خود نشانه این است که باید با جسم پاک عبادت کرد و با خدا رابطه برقرار نمود. پاکیزگی برای انسان یک ارزش مطلوب است و در اسلام روی آن تأکید فراوان شده است. در شرایط حاضر برای ما پاکیزگی امری متداول است؛ علم پیشرفت کرده، علم پزشکی پیشرفت کرده است. ولی برگردیم به 14 سدهٴ پیش، در نظام جاهلی عرب؛ برای عرب جاهلی، خود این مسأله که دستکم روزی 5 مرتبه دست و صورتش را بشوید، خود دگرگونی بزرگی بود. سدهها پس از آن، اروپائیها از مسلمانان یاد گرفتند که پیش از غذا دست و صورتشان را بشویند.
در اثر جنگهای صلیبی، تداخل فرهنگی پیش آمد و فرهنگ اسلام به اروپا راه یافت. در تاریخ نوشتهاند که پادشاه فرانسه برای اینکه بوی بد بدنش، اطرافیانش را آزار ندهد، روزی چند بطری عطر و گلاب مصرف میکرد. اگر صرفاً هدف از وضو گرفتن پاکیزگی باشد، پس حالا که ما عموماً پاکیزه هستیم، بایستی دیگر احتیاجی به وضو نباشد. چرا؟ اگر به جنبهها و کارکردهای اجتماعی شعائر توجه داشته باشیم (همانطوریکه قبلاً توضیح دادم)، اگرچه طبعاً مسأله پاکیزگی مطرح است، ولی صرف پاکیزه بودن دلیل بر تعطیل این امر نمیباشد. این یکی از مقدمات نماز است.
نماز گذاردن شرایط دیگری هم دارد، از جمله موضوع «غصب». یعنی اینکه لباس نمازگزار یا زمینی که روی آن نماز میخواند، نباید غصبی باشد. معنی این حرف چیست؟ و چه ارزشی را در خود نهفته دارد؟
منظور این است که نماز خواندن و تطبیق با ارزشهای اسلام، با سلب حقوق دیگران در تضاد است. ظاهر موضوع غصب این است که چیزی را بهزور از کسی بگیری. (چیزی که حق طرف دیگر است) اما مضمون غصب چیزی فراتر از این است. هر گونه گرفتن حق، غصب است؛ حال میخواهد با زور و فشار و بهطور واضح و آشکار باشد، یا در خلال روابط اقتصادی و تولیدی. یعنی اینکه استثمار، بهرهکشی و تصاحب دسترنج دیگری، غصب است. این با نماز منافات دارد. بنابراین کسی که زمینش یا لباسش یا گوشت و پوستش از دسترنج دیگران شکل گرفته، نه از حاصل کار خودش، این شخص غاصب است؛ پس نمازش بیفایده است.
«ویل للمصلین الذینهم عن صلوتهم ساهون الذینهم یراون و یمنعون الماعون» (مراجعه کنید به تفسیر سوره عون، پرتوی از قرآن).
بنابراین مضمون این موضعگیری، ضدیت با هر گونه تصاحب حق دیگری، تصاحب حاصل کار دیگری و در نهایت هر گونه بهرهکشی است.
برای شروع نماز باید رو به قبله ایستاد. قبله یعنی چه؟ هر مکتبی یک قبله دارد. «و لکل وجهه هو ولیها». اسلام هم قبله دارد: کعبه، مکه. مکه کجاست و نشانگر چیست؟ مکه سمبل همان جامعه ایدهآل و آرمانی، یعنی جامعه بیطبقه توحیدی است که انسان در تلاش اجتماعیش به آن رو کرده است.
«اذجعلنا البیت مثابه للناس و امنا»...…
«و آنگاه که ما خانه را قرار دادیم «مثابه للناس»، جایی که همه به آن رو میآورند «مثابه»، «و امنا»... «و حیط امن». انسان در تلاش اجتماعی خود به یک ساحل امن نظر دوخته، به نظامی که تضادهای متعارض اجتماعی در آن حل شده و یگانگی اجتماعی حاصل شده باشد. مکه چنین جایی است؛ محیط امنیت است. ما به آنجا نظر دوختهایم، قبله ما آنجا است. معنی این حرف چیست؟ یعنی انسان در تلاش اجتماعیاش، باید به جامعه و نظامی نظر بدوزد، که مکه سمبل آن است.
مسلمانها قبلاً قبلهٴ دیگری داشتند، اما این قبله، یک قبله موقتی بود. در قرآن هست که ما آن قبله را فقط برای این قراردادیم، که وسیله امتحان و آزمایش باشد، تا صفوف مرتجعین و انقلابیون از هم متمایز شود: «وما جعلنا القبلة الّتی کنت علیها إلاّ لنعلم من یتّبع الرّسول ممّن ینقلب علی عقبیه». بعد قبله تغییر کرد کعبه قبلة مسلمانان شد. بنابراین ما به چنین قبلهای رو میکنیم، قبله توحیدی جهان، قبله تمام موحدین جهان. خانهای که آن را ابراهیم بنا کرد؛ ابراهیم واضع توحید استدلالی است. پس معنای رو به قبله ایستادن، روشن شد.
بعد باید تکبیر گفت: «الله اکبر». الله اکبر یعنی چه؟ یعنی یادآوری همان بالاترین ارزش؛ بالاترین ارزشی که ما داریم «الله» است. ارزشی که بالاترین ارزشها است و از همه بزرگتر است. شاید حرکت دست همزمان با تکبیر، معنایش این باشد، که همه چیز را (هر ارزش دیگری را) به این ترتیب نفی کرده و پشت سر انداختیم.
حال نماز شروع میشود. بایستی در حالت قیام و ایستاده نماز را برگزار کرد. قیام و ایستادن سمبل بپا خاستن است. مضمون این بپا خاستن چیست؟ یعنی قیام کردن به مسئولیتهای فردی و اجتماعی و هماهنگ شدن با سمت یگانه حاکم بر هستی. سمبلی از اینکه تمام اعضاء و جوارح انسان بایستی در این جهت باشد.
«بسم الله الرحمن الرحیم»...
«آغاز به نام خدا».
«الحمد الله رب العالمین»...
«شکر و سپاس فقط مخصوص خداست». یعنی ما رو به سوی او داریم و تمام امکانات و استعدادهایمان را در جهت او بکار میگیریم.
«رب العالمین»...
«تکامل بخش جهان و جهانیان». میگویند سورهٴ حمد چکیده و عصاره تمام جهان بینی و ایدئولوژی اسلام است.
«الرحمن الرحیم»،
در این ربوبیت و این سیر تکاملی، چیزی که جریان دارد (و هر موجود متکامل و از جمله هر انسان تکامل یابنده باید از آن برخوردار شود) رحمت خدا است.
«مالک یوم الدین»...
«فرمانروای روز دین، روز جزا». اعتقاد به معاد؛ معنی این اعتقاد قبول مسئولیت انسان است. انسان مسئول است، نتیجه اعمالش را به هر حال خواهد دید. این یکی دیگر از اصول اعتقادی ما است.
«ایاک نعبد و ایاک نستعین»...
«فقط تو را میپرستیم». انسان مسئول که رو بسوی معاد «یوم الدین» دارد، اگر میخواهد ذات خداگونه خود را تحقق ببخشد، یعنی تقوا را، نه فجور را، باید فقط خدا را بپرستد.
«ایاک نعبد» و «ایاک نستعین».
راه سهل و ساده نیست، پر مخاطره است. از تو یاری میطلبیم.
«اهدنا الصراط المستقیم»
هدایت! انسان محتاج هدایت است. هدایت از طریق وحی و بهوسیله انبیاء عرضه شده است. ما را به راه مستقیم (بصراط مستقیم) هدایت کن! از انحراف، از کجی، از رفتن به چپ و راست باز دار! در صراط مستقیم بودن خیلی مشکل است. حتماً شنیدهاید که میگویند پل صراط نازکتر از مو، و تیزتر از شمشیر است. دقت فوقالعادهای میخواهد که انسان روی خط بماند. به چپ و راست منحرف نشود، دچار کجروی نگردد. انسانی که به نماز ایستاده طالب این «صراط مستقیم» است.
«صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و الضالین».
اردوگاه مغضوبین و نفرین شدهها، و اردوی مرحمت شدهها. در جهان، در تاریخ، صراط مستقیمی که ما طالب قرار گرفتن در آن هستیم، راه مرحمت شدهها و راه کسانی است که خدا به آنها نعمت داده، از نعمت و از لطف خدا برخوردار شدهاند؛ نه نفرین شدهها، نه آنهاییکه گم گشتهاند و مورد خشم و غضب خدا قرار گرفتهاند. گفتم مضمون قیام انسان در حرکت اجتماعی نیز تحقق همین ارزشها است. در تاریخ همچنین امری تحقق میپذیرد، انسانهایی که در صراط مستقیماند، اردوی حقطلبان، در حرکت تاریخی خود، جامعه بیطبقه توحیدی را تحقق میبخشند. سیر و سلوکی است پر از فراز و نشیب و پر از دشواری.
بعد از سوره حمد سورهای دیگر میخوانیم. توصیه شده که سوره توحید را بخوانیم:
«قل هو الله احد الله الصمد»،
حدیثی است که خداوند سورهٴ توحید را نازل کرد، تا مفهومش در آخر الزمان درک شود. مفهوم عمیق سورهٴ توحید توسط انسان رشد یافته، انسان تکامل یافته درک میشود؛ رسیدن به آن ارزش مطلق و به آن وجود مطلق و درک آن، مستلزم رشد و کمال است. میشود سوره دیگری هم انتخاب کرد، متناسب با مسائلی که انسان و یا جامعه دارد، میشود سورهای را انتخاب نمود. سورهای که مضمون آن رهنمودی در جهت حل مسائل مبتلا به است.
سپس به رکوع میرویم. معنای رکوع چیست؟ یعنی در این قیام و در این حرکت، ما پیوسته عظمت آفرینش و هستی را درک میکنیم و در مقابل این عظمت به خرد و ناچیز بودن خود پی برده، آن را در یک حرکت سمبلیک نشان میدهیم.
«سبحان ربی العظیم و بحمده»...
«خدا را با صفت «عظیم» ستایش میکنیم».
سپس آن عظمت و کبریای الهی را بیشتر و باز هم بیشتر درک میکنیم، به خاک میافتیم:
«سبحان ربی الاعلی و بحمده»...
«با صفت «اعلی» خدا را یاد میکنیم».
«ولله یسجد من فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً »...
«باز با تمام نظام هستی هماهنگ میشویم، هر چه در زمین و آسمانها است، خواه و ناخواه خدا را سجده میکنند. به تعبیر آیتالله طالقانی در پرتوی از قرآن (در تفسیر سورهٴ اعلی)، پس از آن که ذهن قائم به تکبیر (کسی که به نماز ایستاده است)، به تحمید از ما سوا تخلیه شد، هوشیار به عظمت و تنزه رب میشود و به رکوع میگراید. در این حال از نصف جهان و جهانیان چشم میپوشد و با توجه به ناتوانی خود و عظمت رب سر فرود میآورد و به ذکر «سبحان ربی العظیم و بحمده» مترنم میشود. آنگاه بسوی سجده میرود، و همه «ما سوا الله» را نادیده میگیرد و در برابر عظمت «رب اعلی» ناچیز و فانی میشود. این اندیشه و خاکساری بهعنوان ذکر «سبحان ربی اعلی و بحمده» است. حرکتهایی هستند سمبلیک، ولی دارای این مضامین. انسان موحد در حرکت اجتماعی و زندگی خودش هم باید به درک عظمت آفرینشش (عظمت خدا) نائل شود. هر چه بیشتر خاضع شود. (رکوع و سجود کند) این حرکات تکرار میشود و تکرار برای تأکید است؛ برای اینکه مضامین بیشتر جا بیافتند، ذهن و اندیشه و شخصیت انسان را تسخیر کنند.
پس وقتی ما به نماز میایستیم و این مضامین را یادآوری میکنیم، باید نظری به خود بیافکنیم، که آیا موقعیتمان، موضعگیریمان و حرکتمان با آنچه که در این نماز میخوانیم تطبیق میکند یا نه؟ باید خودمان را تطبیق بدهیم، به حرکمان سمت بدهیم و جامعه و شرایط و محیط را در جهت ارزشهای مطلوبمان تغییر دهیم. باید اثر فعال بگذاریم.
نماز با سلام تمام میشود: «السلام علیکم»، پس از یادآوری رسالت پیامبر و ستایش پیامبر، سلام میکنم بر پیامبر و بر کلیه نیروهای صالح، که ما با آنها رابطه صلح و صفا داریم. پیام ما به همدیگر، پیام صلح و صفا است. به این ترتیب «ذکر» تأمین میشود و انسان میتواند از غفلت در بیاید و متوجه شود که چه میکند و در کدام سمت در حرکت است و در خدمت کیست؟ در خدمت اعتقادات خودش، یا در خدمت نظامهای طاغوتی؟ در خدمت ضدانقلاب، ضدخلق و ارتجاع، یا در خدمت انقلاب؟ آیا در صراط مستقیم است و به مسئولیتهای انسانی خود عمل میکند، یا نه؟
مفهوم نماز این است. اگر غیر از این باشد نماز نیست. ما معمولاً به محتوا و مفاهیم بیتوجهایم، در نتیجه تأثیر هم نمیپذیریم. انسان با این نماز و تکرار آن، نیرو میگیرد تا بتواند با ایمان راسخ، با عزم محکم، راه پر نشیب و فراز را طی کند؛ راه دشوار را طی نماید و در برابر شدائد و مشکلات راه، مقاومت کند:
«... استعینوا بالصّبر والصّلاة إنّ اللّه مع الصّابرین» (سورهٴ بقره آیه ۱۵۳)،
«یا ایها الذین آمنو استعینوا بالصبر و الصلوهان الله مع الصابرین»،
با نماز نیرو بگیرید. میبینیم که در فرهنگ قرآن صبر و صلوه قریناند. (مقاومت و نیرو گرفتن)
گفتیم که نماز سمت و جهت میدهد؛ نه به یک نفر، بلکه دقیقاً مضمون اجتماعی دارد و به تمامی آحاد جامعه سمت و جهت میدهد. بهمین علت است که آنقدر روی نماز جماعت تأکید شده است. همچنین نماز جمعه که واجب است جمعی خوانده شود؛ زیرا بدین ترتیب همه یک جهته شده و میتوانند جامعه را در این سمت پیش ببرند، تشکیلاتی شوند، منضبط شوند.
اینگونه نماز، نه فقط اجتماع را در یک مقطع تاریخی، بلکه یک امت را در تمام تاریخ، از صدر اسلام تا انتها، سمت و جهت میدهد. ما رو به قبلهای ایستادهایم که پیامبر ایستاد، که مسلمانان صدر اسلام ایستادند. پیش از آن ابراهیم این خانه را بنا نهاد. ما در این جهت پیش میرویم. ما خودمان را جدا از یک جریان شکوهمند اجتماعی و تاریخی نمیبینیم، ما حلقهای از این جریان پیوسته هستیم.
درک این معنی که ما حلقهای از این جریان هستیم خود بسیار انگیزاننده است.