۱۳فروردین۱۴۰۱
بیکاری جوانان
از ویژگیهای دولت آخوند ابراهیم رئیسی افزایش قابل انتظار عوامفریبی و پشت سرگذاشتن رکوردهای دروغگویی در کارنامه چند ماههاش میباشد. او که بنا بهگفته یکی از اصلاحطلبان قلابی تنها برای یکدست کردن حکومت و بستن هر گونه شکاف از سوی خامنهای به پست ریاستجمهوری منصوب گردیده است، حتی قادر نیست وظایف ساده و اولیه این کار را انجام دهد.
علی صوفی، وزیر کار دولت آخوند محمد خاتمی در جنگ باندی اعتراف میکند: «رئیسی آمد تا جایگاه ریاستجمهوری را اشغال کند، نه آن که کار خاصی انجام دهد. قرار بود رئیسی رئیسجمهور شود بر همین اساس ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند تا رئیسی با تحمیل هزینههای سنگین رئیسجمهور شود. در واقع هدف اصلی یکدستی حاکمیت بود، به همین دلیل امروز همه امور به روزمرگی میگذرد» (نامه نیوز۱۰فروردین۱۴۰۱).
بیکاری مردم و دروغهای حکومتی
اما از جمله روزمرگیهای جاری یکی هم این است که با آمارهای ساختگی نشان داده شود نرخ بیکاری کاهش یافته است و بهزودی همان چند درصد جزیی هم به سر کار خواهند رفت!
در اواخر هفته گذشته بود که سخنگوی دولت رئیسی با استناد به مرکز آمار از کاهش ۰.۷ درصدی نرخ بیکاری پاییز ۱۴۰۰ نسبت به تابستان و ثبت عدد ۸.۹ درصد بیکار خبر داد و آن را بهعنوان دستاورد این دولت معرفی کرد. اما بررسی کنیم که این کاهش نرخ بیکاری چگونه ساخته شده است.
معمولاً نحوه محاسبه نرخ بیکاری اینگونه است که نرخ بیکاری را از تقسیم جمعیت بیکار به جمعیت فعال بهدست میآورند. جمعیت فعال نیز به افراد در سنین توانایی کار و فعالیت گفته میشود که بهدنبال کار میگردند.
در ایران آخوند زده اما سرنوشت بسیاری از کسانی که جویای کار هستند، ناامیدی مطلق است. در این نقطه است که دجالیت آخوندی آستین بالا زده و افرادی را که در همین شرایط هستند، از جمعیت فعال کنار میگذارد. نتیجهگیری عوامفریبانه آن هم روشن است، کنار گذاشتن این تعداد از جمعیت فعال در محاسبات (که به «لطف!» حکومت آخوندی عدد قابل توجهی را در بر میگیرد)، منجر به کاهش نرخ بیکاری در آمار و بیلانهای حکومتی میشود! همان کاری که سخنگوی دولت آخوند رئیسی به آن مباهات کرده و جزو دستآوردهای دولت جلاد بیسواد بهشمار میآورد!
یک مقایسه ساده
در همین رابطه یک مقایسه ساده میتواند تفاوت چشمگیر بازار کار ایران در حاکمیت رژیم آخوندی را با سایر کشورها نشان دهد.
به اعتراف رسانههای رژیم توجه کنید: «در حالی که متوسط نرخ مشارکت در جهان حدود ۶۰درصد و در کشورهای توسعه یافته بعضاً بالای ۸۰درصد است، اما متأسفانه این نسبت در ایران بهصورت معمول حدود ۴۰درصد بوده که به زبان ساده یعنی از هر۱۰ نفر در سن کار فقط ۴نفر بهدنبال پیدا کردن شغل مناسب است» (اقتصادآنلاین۷ فروردین۱۴۰۱).
بنابراین حتی به فرض باطل که میزان بیکاری در پاییز سال گذشته به نسبت تابستان ۷ دهم درصد هم پایین آمده باشد، باز هم اتفاق مهم و تعیینکنندهای در برابر میلیونها تن از بیکاران جوان و تحصیلکرده محسوب نمیشود. هر چند کاهش نرخ مشارکت در پاییز سال گذشته نسبت به تابستان، از قضا در سالهای گذشته هم متداول بوده و مربوط به تغییرات مشاغل فصلی میباشد و نمیتوان با تکیه بر آن ادعای بهبود اوضاع بیکاری کشور کرد. جالب اینکه رسانههای رژیم آخوندی هم اذعان میکنند اینگونه دستاورد تراشیهای مضحک نه تنها باری از دوش این دولت محنتزده برنمیدارد، بلکه به اعتماد عمومی هم لطمه میزند!
از سوی دیگر باند مغلوب هم از فرصت استفاده کرد تا این افتضاح آخوند رئیسی را به رخ بکشد و با زبان همتی کاندیدای شکستخورده در نمایش انتخابات گذشته و رئیس بانک مرکزی پیشین در توئیتی بنویسد: «دولت از کاهش ۰.۷ درصدی نرخ بیکاری در پاییز ۱۴۰۰ و رسیدن آن به ۸.۹ درصد خبر داده است. جای تأسف است که برای این کاهش اندک، که نتیجه کاهش نرخ مشارکت یعنی خروج بسیاری از بازارکار و ناامیدی برای دستیابی به شغل است، ابراز خوشحالی میشود. نرخ بیکاری باید همزمان با گسترش امکان کار، کاهش یابد» (رادار اقتصادی۷ فروردین۱۴۰۱).
تاریکیهای اقتصاد ایران در سال۱۴۰۱
این امر که هر گونه اشتغال و به کار گیری نیروی جوان و فعال مستلزم سرمایهگذاری در حوزه تولید و کارآفرینی است، چنان روشن و بدیهی است که تردیدی در آن نمیرود؛ با اینحال وضعیت سرمایهگذاری در حکومت تحتامر خامنهای جلوه دیگری از افلاس و درماندگی نظام ولایت است.
حسین سلاحورزی، نایبرئیس اتاق بازرگانی رژیم، با بیان اینکه مجموعه شرایطی که میتواند اقتصاد ایران را یک گام به پیش ببرد، حداقل در زمستان ۱۴۰۰ برای سال بعد فاقد چشمانداز روشن است میگوید: «سیاست خارجی ایران، تواناییها و داناییهای مدیران ارشد اقتصادی دولت و نیز ناتوانی فزاینده سرمایهداران ایرانی و بیرغبتی روزافزون آنها برای سرمایهگذاری، هیچ روشنایی و حرارت بیشتری ندارد» (اقتصادآنلاین ۹ فروردین۱۴۰۱).
وی نیز مانند سایر دستاندرکاران حوزه اقتصادی اذعان میکند اقتصاد ایران در جادهیی حرکت میکند که از این راه برای جوانان شغل تازهای درست نمیشود. به این ترتیب اگر چه که ایران امروز رشد جمعیت حداقلی دارد؛ اما واقعیت این است که با اضافه شدن حتی یک نفر به جمعیت فعلی، در واقع یک نفر به جمعیت بیکار اضافه شده است! باید افزود که یک دلیل دیگر این وضعیت نیز خاموش شدن موتور سرمایهگذاری است؛ بهنحوی که نرخ متوسط رشد سرمایهگذاری در این دهه از نرخ استهلاک سرمایه هم کمتر شده است که پرداختن به آن مجال دیگری میطلبد.
اعتراضات معیشتی مردم در راه است
خامنهای با اینکه با آوردن آخوند رئیسی تلاش کرد حکومت را یکدست سازد؛ اما نتوانست هماهنگی و انسجام را حتی در باند مورد نظر خودش نیز بهوجود آورد. صداهای کشاکش شمشیرهای از غلاف درآمده در این باند از هر سو شنیده میشود؛ تا آنجا که بعضی از مهرههای اصلاحطلبان قلابی هم به خود جرأت دادهاند تا به عمود خیمه هشدار دهند که از حضور ناگزیر مردم خشمگین و ارتش گرسنگان و جوانان عاصی غافل نباشد که میتواند دودمان همه را بر باد دهد!
مرتضی مبلغ از جمله این افراد است که اعتراف میکند دخالت نهادهای حاکمیتی مثل نهادهای امنیتی و نظامی در نهادهای اقتصادی باعث بهوجود آمدن اعتراضات معیشتی شده است. نگاه پوپولیستی کارگزاران این رژیم و اصرار به اقدامات تحریک کننده جامعه بینالمللی علیه رژیم در تحکیم تحریمها، پیامدهای خطرناکی برای کلیت این رژیم دارد. یک سایت حکومتی چنین اذعان میکند که: «... این امر مشخص بوده و مستقیماً موجب پیدایش شکاف و فاصلهگیری حاکمیت و جامعه از یکدیگر شده است. این شکاف موجب واکنشی شدن جامعه و حاکمیت نسبت به یکدیگر شده، انتقام و خشم را تولید کرده و بیاعتمادی گستردهیی را بهوجود آورده است» (ایلنا۱۰/۱/۱۴۰۱).
بیکاری جوانان میهن، فقر و فاقه و مصیبتهای پیدرپی خانوارها، بیسرانجامی همه امور و نبود فردای روشن در حاکمیت فاشیزم مذهبی در ایران، ارمغان چهل و چند سالهٔ این قوم چپاولگر است. چنین ویرانهای را با انجام رفرم های سطحی و بیبنیان و گفتاردرمانیهای زنگزده آخوندهای دینفروش و حتی سرکوب بیرحمانه پاسداران جنایتکار نمیتوان آبادی نشان داد؛ چه، اگر کورسویی از امید هم وجود میداشت، باید در جایی از کارنامهٔ هجوم طاعونی و مرگ زای این قوم بیگانه، خود را نشان میداد. اما بهقول هانا آرنت، امید بستن به اقتدارگرایان، باعث گسترش رنج نسل امروز و بیآیندگی نسل فردا است. پس بکوشیم تا ضحاک را به کوه قاف ببندیم.