۲۱اسفند۱۴۰۰
به یاد رحمان کریمی شاعر و نویسنده آزاده و شورشگر
به یاد رحمان کریمی
شاعر و نویسنده آزاده و شورشگر
و خاموشی دریغانگیزش
پس از ۷۰سال پیکار سیاسی و مبارزاتی
شاعر و نویسنده انقلابی و پیشکسوت استاد رحمان کریمی مبارز خستگیناپذیر آزادی پس از نبرد طولانی با چندین بیماری در ۸۴سالگی در شهرکلن در آلمان بر اثر سکته مغزی درگذشت.
استاد رحمان کریمی با قلم و کلام نافذ خود خصم آشتیناپذیر آخوندهای حاکم و قلمبهمزدان و لابیهای رژیم بود و دشمن از جنگندگی او در عرصه هنر و ادبیات کینه عمیقی بهدل داشت. این شاعر و نویسنده پیشکسوت دهههای زندگی در تبعید را با سختی و تنگدستی و در معرض دشنام و لجنپراکنی وقفهناپذیر مزدوران رژیم بهسر برد.
این نویسنده و شاعر آزاده دفاع سرسختانه از رهبری مقاومت و حقانیت مبارزه مجاهدین برای آزادی میهن را تعهد هر روشنفکر انقلابی می دانست و تا آخرین دم حیات به عهد خود با مردم و مقاومت ایران وفا کرد.
تسلیتهای خانم مریم رجوی بهخاطر فقدان مبارزی نستوه و خستگیناپذیر با ۷۰سال سابقهٔ سیاسی و مبارزاتی به بستگان و نزدیکان بهویژه همسرش خانم فرشته کریمی، یارانش در شورای ملی مقاومت ایران و به مجاهدان اشرفی و جامعهٔ شاعران و نویسندگان متعهد و مبارز و عموم مردم ایران.
درگذشت آقای رحمان کریمی، نویسنده و شاعر آزاده و مبارز نستوه و خستگیناپذیر با ۷۰سال سابقه سیاسی و مبارزاتی را به بستگانش بهویژه همسرش خانم فرشته کریمی، یارانش در #شورای_ملی_مقاومت_ایران، به مجاهدان اشرفی، جامعه شاعران و نویسندگان متعهد و مبارز و عموم مردم #ایران تسلیت میگویم.
— مریم رجوی (@Maryam_Rajavi_P) March 8, 2022
******************
مسعود رجوی: در وداع ”پلنگ“ پیشکسوت پرکشیده رحمان کریمی آموزگار نویسندگان و شاعران نسل انقلابی جوان
مسعود رجوی - ۱۷اسفند ۱۴۰۰
مسعود رجوی - ۱۷اسفند ۱۴۰۰
در وداع ”پلنگ“ پیشکسوت پرکشیده رحمان کریمی
آموزگار نویسندگان و شاعران نسل انقلابی جوان
آن که با کلمات آتشین به خائنین گفت: «پیرم اما پلنگم»
سال گذشته در همین ایام نوشت: «به یاد دارم که بعد از کودتای ننگین ۲۸مرداد ۱۳۳۲، چه ولوله و هیجان سخت عصبی و خشمگینانه بدنه حزب توده و سازمان جوانان که خود عضو آن بودم و سازمان نظامی آن را فراگرفت و در هم پیچید که چرا حزب توده با آن همه ادعا که کودتا را با کودتا پاسخ میدهیم، در روز موعود با بیعملی فلج شد؟
این پرسش مقدرتا به کادرها و هواداران و مردم هم رسید.
میگفتند: حزب توده گیرم با تلفات سنگین و نتیجه نهایی شکست، میبایست بیرون میآمد و با کودتاگران مقابله میکرد. اگر شکست بود اما شرف و آبروی حزب از بیعملی از بین نمیرفت».
این همان جان کلام و درس ۳۰خرداد ۱۳۶۰
و مرزسرخ میان آن چیزی است که نباید کرد و آنچه باید کرد
به گفتهٔ رحمان رستگار و جاودانه:
«ای عطش
از زخم گلوگاهم برخیز و بر این ستم
شورش کن!»
شورشگران پیروزی میسازند و این بار خلق ستمدیده پیروز میشود