۱۳بهمن۱۴۰۰
سخن روز
این روزها با انبوهی خبرها و اظهارنظرهای مختلف در مورد مذاکرات وین و نقطه مختصات کنونی آن، روبهرو هستیم. این اظهارات بهخصوص هنگامی که روز جمعه ۸بهمن هیأتهای مذاکرهکننده به پایتختهایشان بازگشتند، فزونی گرفته است. برخی اظهارات و موضعگیریها از هر دو طرف (چه طرف رژیم و چه طرفهای مقابل) حاکی از خوشبینی و در چشمانداز بودن توافق است و برخی حاکی از ناامیدی و سرانجام نامعلوم مذاکرات است؛ اما فصلمشترک تقریباً همهٔ این موضعگیریها و تحلیلها این است که دوران چانهزنی و مذاکرات بیانتها به پایان رسیده و زمان تعیینتکلیف و اتخاذ تصمیمهای سخت فرا رسیده است:
یک مقام ارشد در وزارتخارجه آمریکا گفت: «از نظر زمان، ما در مرحله نهایی هستیم زیرا، مذاکرات نمیتواند برای همیشه ادامه یابد. این یک پیشبینی نیست. تهدید نیست این یک ضربالاجل مصنوعی نیست. این فقط یک الزام است... همه ۱+۵ متفقالقولند که وقت کمی داریم، تصمیمات سختی باید گرفته شود و اکنون زمان آن فرا رسیده است» سایت وزارتخارجه آمریکاـ ۱۱بهمن)
رسانهها و تحلیلگران داخل رژیم نیز اکثراً بر این نظرند که زمان تصمیمگیری فرا رسیده است: «نظام به آمریکا یا باید یک نه بزرگ بگوید یا یک آری بزرگ!» (مطهرنیا در روزنامهٔ حکومتی مستقل ـ ۱۲بهمن).
هم آمریکا و هم اروپا بر این نکته تأکید میکنند که «ما داریم به آخرین لحظات میرسیم و پس از آن دیگر در موقعیت بازگشت به برجام نخواهیم بود زیرا برجام دیگر ارزشی را که ما برای آن مذاکره کرده بودیم نخواهد داشت... این پایان بازی است».
در طرف رژیم نیز بسیارند کسانی که هشدار میدهند، شرایط بینالمللی از یکسو و شرایط انفجاری جامعه از سوی دیگر، ادامهٔ وضعیت کنونی را برنمیتابد.
یکی از اعضای مجلس ارتجاع به نام احمد نادری از باند غالب، با اشاره به وضعیت انفجاری جامعه هشدار میدهد که اگر رویکردهای موجود ادامه پیدا کند، «کیان نظام به خطر میافتد و... به سمتی خواهیم رفت که سال۱۴۰۱ شاهد شورشهای عظیم اجتماعی باشیم» (روزنامهٔ حکومتی همدلی ـ ۱۱بهمن).
یکی از تحلیلگران رژیم به نام فریدون مجلسی نیز که به حصول توافق امید ندارد، هشدار میدهد که در صورت شکست مذاکرات، «ممکن است به فعال شدن مکانیسم ماشه برسیم و وضعیت رنگ دیگری بگیرد» (روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت ـ ۱۲بهمن).
این فقط دو نمونه از هشدارهایی بود که نشان میدهد، اگر رژیم از توافق تن بزند، با چه شرایطی هم در داخل و هم در مناسبات بینالمللی مواجه میشود. اما آیا تندادن به توافق بهمعنی رهایی از این پیامدهای مرگبار است؟ واکنش دلواپسان درون رژیم در قبال ظاهر شدن برخی علائم توافق و پذیرش شروط طرف مقابل نشان میدهد که در این صورت ولیفقیه ارتجاع با چه وضعیتی در درون رژیمش مواجه خواهد شد.
یک تشکل حکومتی موسوم به بسیج دانشجویی طی نامهیی خطاب به امیر عبداللهیان او را بهخاطر دمزدن از مذاکره با قاتلان قاسم سلیمانی مورد طعنه قرار داده و خاطرنشان کردهاند: مگر خامنهای نگفته بود که «مطرح کردن مذاکره با آمریکا یا از سر حماقت است و یا از سر خیانت؟!» (روزنامه حکومتی مستقل ـ ۱۲بهمن).
در رویدادی دیگر، پاسدار جلیلی طی یک نامه ۲۰۰صفحهیی به خامنهای، علیه دور جدید مذاکرات موضع گرفته و روند حرکت تیم باقریکنی را (که پیش از این معاون خودش بوده) به ضرر نظام دانسته است (روزنامه حکومتی دنیای اقتصاد ۱۱بهمن).
اما آیا خامنهای میتواند با ساکت کردن این مخالفان درونی و با «اوراق کردن بخش قابل توجهی از تجهیزات تولید اتمی خود، در ازای کاهش تحریمها» (نیویورک تایمز ۱۲بهمن) از خفگی اقتصادی و بحران اجتماعی نجات پیدا کند و رژیمش را از ورطهٔ سرنگونی بیرون بکشد؟ پاسخ این سؤال هم قویاً منفی است؛ چرا که جدای از کم و کیف کاهش تحریمها و تأثیرات آن در شرایطی که محدودیتهای ناشی از FATF پابرجاست، خود جای تأمل بسیار دارد و جدای فساد فراگیر و نهادینه در رژیم که همهٔ طرحها و برنامهها را به شکست میکشاند، واقعیت این است که زیرساختهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در این رژیم چنان منهدم شده که حتی اگر خامنهای و رئیسی بخواهند هم نمیتوانند هیچ اقدام مؤثری در تخفیف بحران سرنگونی بهعمل بیاورند و پاسخی به اعتراضات فزایندهٔ تودههای میلیونی به جان آمده که صفوفشان در برابر رژیم روزبهروز متحدتر و منسجمتر میشود بدهند.
نتیجه آنکه ولیفقیه ارتجاع در تنگنای زمان تصمیمگیری بار دیگر بر سر همان دوراهی مرگبار آشنا قرار گرفته است، اگر از رفتن پای میز توافق سر باز بزند، در میانهٔ سندان بحران عظیم اجتماعی و تهدید خیزشها و چکش فشارهای سیاسی و اقتصادی بینالمللی له و لورده میشود و اگر سر خم کند و به توافق گردن بنهد، شکاف مهلکی را در درون رژیمش به جان میخرد ضمن آنکه رفع تحریمها (به هر اندازه که واقع شود) تودههای ناراضی مردم را بیشازپیش برای به دست آوردن مطالباتشان مصرتر و مصممتر میسازد.