۲بهمن۱۴۰۰
سخن روز
سفر دو روزهٔ رئیسی جلاد بهروسیه بهپایان رسید، ولی طوفان اعتراض و استهزا که در رابطه با این سفر برخاسته، همچنان جریان دارد.
نه تنها تمسخر «دستآوردهای سفر ابراهیم رئیسی» شبکههای اجتماعی را انباشته، بلکه حتی رسانههای حکومتی هم بر موارد متعدد برخورد تحقیرآمیز روسیه و رئیسجمهور این کشور با رئیسی انگشت گذاشته و آن را زیر سؤال بردهاند. از انجام نشدن پروتکلهای معمول در استقبال و بدرقهٔ سران تا برخورد اهانتآمیز پوتین در دیدار با آخوند رئیسی و مقایسهٔ آن با برخورد او با سران سایر کشورها، تا تأکید بر حضور رژیم بهعنوان ناظر و نه عضو رسمی در پیمان شانگهای و...
در برخوردهای جدیتر هم، برخی زیر پا گذاشتن شعار دجالگرانهٔ «نه شرقی، نه غربی» در این سفر و بیحاصلی آن را بهرخ ولیفقیه ارتجاع و رئیسجمهورش کشیدهاند.
این امواج اعتراض و تمسخر، آن چنان پرحجم و گسترده بوده که دستگاه تبلیغاتی رژیم و باند غالب از تلویزیون حکومتی تا روزنامهها و رسانههای این باند تا جمعهبازارهای خامنهای ناگزیر به واکنش شده و درصدد دفاع برآمدهاند.
جدای از این جدل آمیخته بهتمسخر و طنز که البته وجوهی از واقعیت را بیان میکند، این سؤال مطرح است که هدف رژیم و همچنین هدف طرف روسی از این سفر چه بود؟
در ارزیابی و تحلیل هر فعل و انفعال سیاسی، نخست بایستی ظرف زمانی و سیاسی آن را در نظر گرفت؛ اینکه مقارن با کدام تحول یا رویداد است و چه ارتباطی با مسألهٔ اصلی دارد.
جای تردید نیست که مسألهٔ عاجل و روی میز رژیم آخوندی، مذاکرات وین، آن هم در شرایطی است که طرفهای مقابل مرتباً تأکید میکنند که زمان تعیینتکلیف فرا رسیده است. وزرای خارجه آمریکا و سه کشور اروپایی در دیدار روز پنجشنبهٔ خود در برلین حتی «از اقداماتی که در صورت شکست مذاکرات هستهیی باید انجام داد» سخن میگویند (رادیو آلمان ۳۰دی).
با این پیشفرض این سفر میتواند با سه منظور یا هدف صورت گرفته باشد:
رژیم خود را برای مرحله بعد از شکست مذاکرات که تشدید تحریمها و خفگی اقتصادی را بهدنبال دارد، آماده میکند تا راه نفسی از جانب شرق (روسیه و چین) برای خود باز کند.
رژیم میکوشد یک جبهه سیاسی در ائتلاف با چین و روسیه در مقابل جبهه آمریکا و اروپا ایجاد کند و با فشارهای آن جبهه مقابله کند.
نزدیکی بهچین و روسیه مانور و نمایش است تا از آن بهعنوان برگی در مذاکرات استفاده کند.
نظریه اقتصادی بهعنوان هدف اصلی نمیتواند موضوعیت داشته باشد، چرا که روسیه که خود تحت تحریمهای کاتسا با وضعیت اقتصادی وخیمی روبهروست، نمیتواند مشکلگشای اقتصاد محتضر رژیم باشد. هر چند تقلا برای پیدا کردن نفسگاه اقتصادی هم از جانب رژیم و هم از جانب روسیه بهعنوان یک هدف فرعی و جانبی منتفی نیست.
در همین رابطه، اگر ادعای آخوند رئیسی در بازگشت به تهران را هم بپذیریم، حاصل این سفر تقریباً هیچ بوده است. وی گفت که وزیران اقتصاد و نفت و خارجه به «توافقات خوبی با طرفهای روسی رسیدند» (سایت ریاستجمهوری رژیم ـ اول بهمن). پس موضوع اساساً یک سری «توافق» است و نه قرارداد! کمااینکه منابع خبری نیز تصریح کردهاند که هیچ قراردادی در این سفر منعقد نشد و روسیه هیچ چیز به ایران نداد.
خاندوزی وزیر اقتصاد رئیسی هم از «توافقات برای ایجاد یک خط اعتباری ۵میلیارد دلاری» بین طرفین سخن گفت که این «اعتبار» بالقوه اگر هم به فعلیت درآید، ناچیزتر از آن است که گرهی از اقتصاد داغان رژیم باز کند.
هدف دوم، ایجاد جبهه با چین و روسیه در برابر غرب، بهلحاظ سیاسی نمیتواند مطرح باشد، چرا که بر اساس اصل تعادلقوا بهعنوان پایه اصلی مناسبات بینالمللی، این دو کشور نه تنها بهخاطر رژیم در مقابل آمریکا و اروپا قرار نمیگیرند، بلکه حتی میکوشند شائبهٔ هر گونه «رابطهٔ راهبردی و استراتژیک» را که رژیم در تبلیغات خود از آن دم میزند، بزدایند.
در نتیجه هدف سوم، یعنی نمایش و تبلیغات در مورد نگاه بهشرق و نزدیکی بهروسیه و چین، بهعنوان برگی در مذاکرات برجام، از شانس بیشتری برخوردار است. همزمانی این سفر با «رزمایش دریایی مشترک»، حملهٔ پهپادی و موشکی بهامارات و سفر امیر عبداللهیان بهچین، مؤید این هدف است.
روسیه هم در بازی با کارت رژیم برای حل یا تخفیف مسائل اصلی خود، مناقشه بر سر اوکراین و کاهش تحریمها، منافع خود را مد نظر دارد.
اما آیا رژیم در این نمایش و مانور «نگاه بهشرق» میتواند از آن بهعنوان برگی در میز مذاکرات استفاده کند؟ انعکاس این سفر در رسانهها، حتی رسانههای خود رژیم، بهاین سؤال پاسخ منفی میدهند.