۲۸دی۱۴۰۰
سخن روز
رئیسی جلاد وقتی توسط خامنهای منصوب شد، وعده داد که در برابر بحرانهای حاد نظام راهحل ارائه دهد و «تحول» ایجاد کند. اکنون تنها ۵ماه از آمدن جلاد گذشته، اما نهتنها خبری از مهار بحرانها و ایجاد تحول نیست، بلکه هشدارها نسبت بهوضعیت بحرانی و خطرهای جدی آنقدر بالا گرفته که از قاعدهٔ نظام عبور کرده و شب ۲۶دی از زبان یک مقام رسمی دولت رئیسی، بازگو میشود.
در یک برنامهٔ تلویزیونی پاسدار وحیدی، وزیر کشور رئیسی جلاد و معاونش رستموندی شرکت کردند؛ معاون وزیر کشور رژیم از افزایش «میل بهایجاد تغییرات اساسی در کشور» گفت که حتی از سطح جامعه گذشته و درون ساختار نظام هم خود را بهصورت «گرایش بهالگوهایی در حکمرانی نظیر حکومت غیردینی» نشان میدهد. آنگاه هشدار داد که وقتی «نگرش مردم بهسمتی میرود که حکومت دینی» یعنی همان پدیدهٔ شوم ولایت فقیه «در حل چالشهای کشور موفق نیست و حکومتی دیگر نظیر» حکومت «غیر دینی میتواند مشکلات کشور را حل کند، زنگهای خطر برای ما بهصدا در میآید».
این حرف معاون وزیر کشور، در حضور خود وحیدی (وزیر کشور) نشان از آشوبی دارد که در پشت صحنه، در لایههای بالایی رژیم وجود دارد. آشوبی ناشی از شدت بحرانها، بهویژه بحران اجتماعی و خطر عاجل قیام و انقلابی آتشین که پاسدار وحیدی در همین برنامهٔ تلویزیونی از آن باعنوان «جامعهٔ بیهنجار» که «بسیار خطرناک است» نام برد که «در چنین جامعهیی هر اتفاقی میتواند بهراحتی بیفتد»؛ و رستموندی هم از «میل به اعتراض» در جامعهٔ عاصی ایران حرف زد که «به کف خیابان» میآیند «و اعتراضات شدیدتری» رقم میزنند که «در قالب رفتارهای هنجارشکنانه خودش را نشان» میدهد.
این اعترافها در بالاترین سطوح رسمی رژیمی ناشی از شدت خشم متکاثف مردم است. اعترافهایی که نشان میدهد هر روز بیشتر مهار از دست خامنهای خارج میشود. آنقدر که از در و دیوار پوسیدهٔ ولایت هشدارهای پیاپی بهگوش میرسد. یکی میگوید «باید نگران (پیامد) شکاف فاصله بین ملت و حاکمیت باشیم» (عسگری-عضو مجلس ارتجاع-۱۹دی)؛ و دیگری در صحن علنی مجلس با وحشت فریاد میزند: «ستون فقرات مردم شکسته، چرا صدای شکستن این را متوجه نمیشویم، مردم دیگر تحمل فشار جدید را ندارند» و با اشاره بهخطر قیام، خطاب بهرأس نظام میگوید «ما به رئیسی هشدار جدی میدهیم که جامعه را دچار التهاب نکنید» (۱۹دی)؛ آن یکی مینویسد «کشور به درجهای (بحرانی) از فلاکت رسیده... و تا دیر نشده باید اقدام کرد، در غیراین صورت صبر مردم تمام خواهد شــد و در این حین معلوم نیست نظام به چه سمت و سویی کشیده شود» (اقتصاد پویا-۲۷دی)؛ و آن یکی هم میگوید «بحران جدی در راه است، خیلی جدیتر از اینکه بعضیها فکر میکنند!» (مصری-وزیر پیشین رژیم-۱۶دی)؛ و دیگری زنگهای خطر را بهصدا در میآورد که اکنون «ایران آبستن حوادثی است» که بهقیامهایی منجر میشود که «با سالهای ۹۶ و ۹۸ بسیار متفاوت است و این بار «فقر» است که به خیابانها میآید!» (مردمسالاری-۲۶دی).
این وضعیت بحرانی است که معاون وزیر کشور رژیم را وامیدارد از «میل بهایجاد تغییرات اساسی در کشور» بگوید.
اعترافهایی که همواره در فاز و روزگار پایانی دیکتاتورها دیده میشود و هر چه بهروز واژگونی و سرنگونی نزدیکتر میشوند، بر شدت این اعترافهای ناگزیر، افزوده میشود.