اشرف ۳
کارگاه عریض و طویل شیطانسازی وزارت بدنام از مجاهدین و مقاومت ایران، به پیسی دچار شده است. دیگر انگها، تهمتها و واژهتراشیهایی مانند «گروهک»، «منافقین» و «فرقهٔ رجوی»! افاقه نمیکند. درست است آخوندهای حراملقمه شیطان را درس میدهند و درست است که در خباثت کسی به گرد پای آنها نمیرسد ولی قانونمندیهای جهان چندان سست و هردمبیل نیست که بتوان آنها را به بازی گرفت. در جهان انفجار اطلاعات، صحتوسقم هر ادعایی را میتوان در اندک مدت سنجید؛ وانگهی عقلهای سلیم و به نیآلوده به پروپاگاندای آخوندی میپرسند این چه گروهکی است که تاریخچهیی پنجاه و شش ساله دارد. بدون یک روز وقفه یا به محاق رفتن، با دو دیکتاتوری جرار مبارزه کرده است. عرض و طول آن معادل یک دولت در تبعید است. پلتفرم مدون برای ایران فردا دارد. دارای یک آلترناتیو معتبر و شناختهشده در ایران و روابط بینالمللی است. سازمانیافتهترین اپوزیسیون معاصر ایران است. کادرهای حرفهیی و تماموقت آن بیش از هر تشکل انقلابی سابقه و پشتوانهٔ مبارزاتی دارند. با این روابط گسترده با هموطنان ایرانی و نیز هواداران مقاومت و شخصیتهای سیاسی در جهان، «فرقه» یا «گروهک»! نامیدن آنها بیمایگی و بلاهت و در عینحال استیصال کارگاه بلاهتبافی آخوندها را بارز و بارزتر میکند. بههمین خاطر دیگر برای این کارگاه صرف نمیکند که مارکهای ساییدهشده را بازمصرف نماید.
بعد از هجرت انقلابی مقاومت ایران به آلبانی، شیطانسازان عمامه بهسر از کلیدواژهٔ «آلبانینشینان» یا «آلبانی» برای نامگذاری مجاهدین اشرف۳ استفاده میکنند تا آنجا که نام این کشور اروپایی بالکان شرقی را به اسم مستعار مقاومت ایران تبدیل کرده است.
این نوع شیطانسازی با برگزاری موفقیتآمیز بیست و ششمین گلریزان همیاری با سیمای آزادی و رژهٔ تماسهای منظم و پیدرپی اعضای کانونهای شورشی در این برنامه، افسار پاره کرده است. یکی از روزنامههای باند غالب با نهیب و تشر به رسانههای حکومتی و فلاکت آنها در قبال تأثیرگذاری، درخشش و محبوبیت مجاهدین مینویسد:
«وقتی دشمن دارد به تاخت به سوی شما میآید و تیغ آخته در هوا میچرخاند و فرق سر شما را هدف گرفته است، قاعده هم تغییر میکند و با همه توان و سرعت به دفاع برخاستن را اقتضا میکند. بهویژه که میدانیم اگر به ما برسد، به ضربتی ما را خواهد انداخت. اصلاً قدرت رفتن را از ما خواهد گرفت و به خاک مذلت خواهد نشاند. آن وقت نه فرصت آهسته رفتن هم نخواهد ماند چه رسد به پیوسته رفتن!» (ابتکار. ۲۷دی ۱۴۰۰)
نگارندهٔ این هشدارنامه چنان جلز و ولز افتاده که از همپالگیهای خود میخواهد «رسم آهسته و پیوسته رفتن»! و «تکنگاری» را کنار بگذارند، در بند سبکهای مختلف خبرنویسی مانند «هرم تاریخی و هرم وارونه» نباشند و به جای گزارش اتوکشیده به روایت اول بپردازند. [یعنی بدون تدقیق و استنادسازی فقط خبر را منتشر کنند و اصل را بر این بگذارند که از نیروی برانداز جلو بیفتند].
در همین واکنش ناسنجیده و شتابزده به انعکاس اخبار مقاومت و واقعیتهای ایران در فضای مجازی میتوان دریافت که رسانههای حکومتی و بوقهای رسمی تا چه اندازه از جانب مردم تحریم و بایکوت شدهاند.
قلم بهمزد حکومتی گمان میکند که این عرصه، عرصهٔ عرضهٔ پروپاگاندا یا مسابقهٔ در دروغپردازی است. فکر میکند که اگر این رسانهها تند و تند خبر منتشر کنند و به شیطانسازی از مجاهدین بپردازند یا اوضاع قمر در عقرب نظام ولایت فقیه را قران سعدین بنامند و صنعت مالهکشی را رواج بدهند، خواهند توانست مانع از دسترسی مردم به اطلاعات دست اول شوند.
واقعیت این است که وضعیت استبداد عمامه بهسر فلاکتبارتر از این است که بتوان با مالهکشی و ماستمالی آن را پوشاند. هر یک از شهروندان اینک خود به یک رسانهٔ هوشیار و مستقل تبدیل شدهاند. خبرهای مربوط به میهن خود را پیمیگیرند و آن را نشر میدهند. مردم با سانسور صدا و سیمای آخوندی و سلسله روزنامههای حکومتی، از این حکومت و باندهای آن عبور کردهاند. بنابراین هشدارها و توصیههای اینچنینی در حکم نوشدارو بعد از مرگ سهراب است.
«... فضای مجازی نه به پشت که به درون خیمه رسانههای رسمی رسیده است. اگر برای خیمه و خرگاه خودشان هم که شده تکانی به خود ندهند، فضای مجازی با این شتاب که میآید، نه تنها خیام شان را فتح خواهد کرد که گلیم پاره باقی مانده از دوران اوج شان را هم از زیر پایشان خواهد کشید، همین!» (همان منبع)
آری این سخن درست است. مردم و مقاومت ایران به کمتر از برکندن این خیمه و خرگاه راضی نیستند و نخواهند بود. توفان با ابعادی غیرقابل تصور در راه است.