۱۵آذر۱۴۰۰
ردپای دانشجو و دانشگاه در هر دورهای از تاریخ ایران وجود دارد به این معنی که این قشر در تعادلقوای سیاسی و اجتماعی بسیار تاثیرگذار است. اکنون در دهه ۹۰ با عبور از ۴دهه استبداد مذهبی باید با توجه به همین نقش تاثیرگذار یکبار دیگر به خوانش دانشجو و دانشگاه ایران بپردازیم. جامعه سنتی ما همیشه گرفتار تابوهایی بوده که نظامهای سلطهگر از آنها بت ساختهاند اما دانشجو و دانشگاه همواره در حال شکستن این تابوها و هیولاها بوده. در واقع ۲جبهه در جامعه ایران همواره در برابر یکدیگر قرار داشته و دارند اول دولتها که همیشه دانشگاهها را امنیتی کردند و دوم دانشجویان که مستمراً در پی شکستن فضای امنیتی برای برای ترویج آزادیخواهی بودهاند.
خوبست نگاهی کوتاه به تاریخچه مبارزات دانشجویی بکنیم تا عمق تاثیرگذاری این قشر را در مبارزات اجتماعی ایران ببینیم:
پس از کودتای ۲۸مرداد، قرار میشود نیکسون روز ۲۴آبان ۳۲ به ایران بیاید. با اعلام این خبر، دانشجویان و بخشی از بازار دست به اعتراض زده و عدهای دستگیر میشوند. دامنهٔ اعتراضها در حمایت از مصدق و محکومیت کودتا در دانشگاه تهران بالا میگیرد. صبح ۱۶آذر سربازان اطراف دانشگاه تهران را میبندند. چند کلاس تعطیل شده و چند ساعت بعد هم کل دانشگاه تعطیل میشود. نیروهای نظامی وارد یکی از کلاسهای دانشکده فنی میشوند. دانشجویان دست به اعتراض میزنند. ناگهان از جانب نظامیان چند شلیک صورت میگیرد. اوضاع نظامی میشود و دانشجویان به راهروها میریزند. در همین حین گلولهای به مصطفی بزرگنیا اصابت میکند و در راهرو دانشکده شهید میشود. مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی هم مجروح شدند و در راه بیمارستان جان میبازند. دانشجویان دست به اعتصاب میزنند.
با این کشتار و پیچیدن خبر آن، فضای غالب علیه شاه و ارتش و پلیس میشود. بنا به سنت دیکتاتورها دستگاههای تبلیغاتی شروع به سفیدکاری میکنند. بعدازظهر ۱۶آذر رادیو تهران از قول پلیس این متن را میخواند: «عدهای از دانشجویان در کلاسهای درس نشسته بودند و به پلیس چهرهٔ خشنی نشان میدادند... پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولی دانشجویان به پلیس حمله کردند و میخواستند اسلحهشان را بگیرند. پلیس در قالب دفاع، این کار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است»!
بدینگونه شد که روز ۱۶آذر مبدأ تاریخی برای مبارزات دانشجویی ایران قرار گرفت. شروع دهه ۴۰ همراه با تحولات مهمی در جنبش دانشجویی است. مبارزات کمی پیشین کمکم تبدیل به یک کیفیت شدند. حاصل آن هم سربرآوردن دانشجویانی بود که شکلگیری جنبش چریکی و مسلحانه علیه حاکمیت دستنشاندهٔ سلطنتی را سامان دادند. بیشک هیچ حاکمی نمیتواند با قدرت حافظه مردم و خاطرات انسانها مقابله کند. همین نیز باعث حضور گسترده آنها در انقلاب سال ۵۷ گردید با همین مختصات نیز این جنبش به سال ۱۳۵۸ پای نهاد. بالاترین ارزشی که از قیام ۵۷ پا در آورد و در سال ۵۸ در کل ایران منتشر شد، «آزادی» در تمامیتش بود. حاکمیت جدید هم که بهدلیل اصل ولایت فقیه نمیتوانست پاسخ آزادی و الزامات آن را بدهد، هدف نخستش تبدیل دانشگاهها به کانون اسلامی مورد نظر خودش بود؛ و این آغاز دورهای سخت از ستیز خدای آزادی با ناخدای استبداد ـ آن هم از مهیبترین نوع مذهبیاش ـ بود. خمینی در سخنرانی عید نوروز ۵۸ گفت: «انقلاب باید به دانشگاه هم برود». با جا انداختن مترادف کردن خودش و حکومتش با اسلام و انقلاب، هر انتقاد و مخالفتی را تحت پوش مخالفت با اسلام، با خدا و با انقلاب، قلع و قمع میکرد
اواخر فروردین ۵۹ شروع کودتای فرهنگی با هدف ترویج حوزهها و بستن دهان مخالفان در دانشگاههای ایران است. حدود ۱۲هزار استاد و ۱۷هزار دانشجو اخراج میشوند از آن پس بود که به موازات سرکوب دانشجو و دانشگاه، ماشین ترور و اعدام و تیرباران دانشجویان در خیابانها و زندانها راه افتاد.
با همین مختصات دانشجو و دانشگاه پا به دهه توفانی ۶۰ گذارد. هزاران دانشجو در زندانها اسیر بودند و چند هزارشان هم اعدام و قتلعام شدند. این تصویری از تسخیر نظامی دانشگاه در بهار ۵۹ تا اواخر دهه ۶۰ و پایان جنگ است.
دوره بعدی همزمان است با ریاستجمهوری رفسنجانی تحول ضد علم و خلاف هدف دانشگاه، کاری بود که رفسنجانی با دانشگاهها کرد. ایجاد دانشگاههای موازی تحت نام «دانشگاه آزاد» آن هم با شهریهٔ بسیار بالا، در واقع شکلگیری شرکتهای خصوصی برای غارت دانشجویان بود. دوره بعدی ظهور خاتمی است او که خود بیرقدار سانسور، به کشتن دادن دانشآموزان در جنگ و همراهی در تمام جنایات دهه ۶۰ بود، برای حفظ نظام دست به تبلیغ و سیرکی تحت عنوان «اصلاحات» و «گفتگوی تمدنها» زد. در فضای ایجاد شده از گوشه و کنار جنایات دهه ۶۰ و حکایتهای قتلهای زنجیرهای سر بازمیکنند و روز ۱۸تیر ۷۸ یکی از روزهای سرریز شدن خشم دانشجو و دانشگاه علیه حاکمیت میشود. دانشجویان صحن دانشگاه و خیابانهای اطراف را در اختیار میگیرند. ضربه آنقدر کاری است که خاتمی فرمان سرکوب میدهد و حسن روحانی هم دانشجویان را «اراذل و اوباش» نامیده و از سرکوب شدید دانشجویان حمایت میکند!
سراب اصلاحات نیز با انتخابات سال ۸۴ کاملا از بین رفت. خامنهای با بیرون آوردن احمدینژاد از صندوقهای رأی، بار دیگر امکان اصلاحناپذیری نظامش را به نمایش گذاشت. از خرداد ۸۸ که خامنهای با مهندسی انتخابات، نظر و رأی خودش را از صندوقها بیرون کشید، ایران تا ۷ماه شاهد قیامی شد که هفته به هفته رادیکالتر میگشت و در آذر و دی ۸۸ به نفی کامل ولایت فقیه رسید.
اکنون در دورهٔ ششم حیات دانشجو و دانشگاه شاهد صفبندی مداوم در برابر دیکتاتور هستیم. هر موضوع صنفی دستمایهٔ حرکت و پرخاش دانشجو به حاکمیت میشود.
تا اینجا آنچه روی دست حاکمیت مانده، دانشگاه تسلیم ناشده به کودتای ضدفرهنگی، رشد جریانهای مستقل و متعارض با حاکمیت در دانشگاهها و از همه بدتر عبور دانشجویان سابقاً سینهچاک نظام از ولایت فقیه و گذار از نمایش اصلاحات خاتمی بود.
در قیام دی ۹۶ دانشجویان با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!». تمام نمایشها و سیرکهای حکومت از ۷۶ تا ۹۶ را برهمزدند.
آری، دانشجو و دانشگاه ایران وارث چنین میراث تاریخی به قدمت ۸۴سال پیکار و مبارزه دانشجویی میباشد؛ مبارزهیی که اگر چه بسیار دستان ازمابهتران بر آن تبر زدند، اما دانشجو و دانشگاه ایران همواره «زخم نشد، جوانه شد»...
اکنون دانشجو و دانشگاه ایران در بطن اعتراضات و تحصنها و تظاهرات یک مبارزه تمامعیار طبقاتی و صنفی و سیاسی علیه حکومت ولایت فقیه قرار دارد. به همین دلیل نیز حاکمیت از اوجگیری اعتراضات و پیوند اقشار مختلف مردم ایران با دانشجویان بسیار هراس دارد.
اما اتحاد آنها با کارگران نشان میدهد که پردههای سرکوب و تزویر حاکمیت بهسرعت در حال فروافتادن است.
آذر۱۳۹۷