۱۴آذر۱۴۰۰
اعلام همبستگی مادران قیام با مجروحان اصفهان
شلیک گزمههای هار خامنهای بهسوی قیامآفرینان اصفهانی، با این هدف صورت گرفت که اندیشهٔ قیام و اعتراض را در نهاد زایندهرود بخشکاند و از جاری شدن روح عصیانی این رود تفتهجان در جغرافیای ایران جلوگیری نماید. به یک روز نکشید که این سرکوب نتیجهٔ معکوس داد. چشمان تخلیهٔ شدهٔ آن کودک اصفهانی و نیز چهرههای مظلومانهٔ کشاورزان سالخورده و محروم اصفهانی با نشانههای زخم ساچمه بر آن، در شبکههای اجتماعی وایرال شد. مشخص گردید که گزمگان شقاوت پیشهٔ خامنهای به عمد سر قیامکنندگان را نشانه رفتهاند. در این میان، حساسترین عضو آسیبدیده، چشمان بیحفاظ بود. این چشمها به نمادی از مظلومیت مردم اصفهان و در نقطهٔ مقابل به علامتی از سنگدلی و سبعیت خامنهای و خامنهایپرستان تبدیل شد.
دیری نکشید مادران دادخواه آبان با یک چشم پانسمانشده به پیشتیبانی از قیام اصفهان و مجروجان آن پرداختند. آنها در پیامی گفتند: «فرزندان مجروح اصفهان همانند فرزندان ما هستند و اجازه نمیدهیم خبر رنج آنها دفن شود»...
همبستگی این مادران با قیامآفرینان اصفهانی رسمی را بنیان گذاشت که باید به آن «همبستگی چشمها» گفت. این رسم بهسرعت در بین مردم تکثیر شد. در عکسها، فیلمها، نقاشیها و طرحها طنین انداخت و همچنان بهعنوان یک سمبل و نشانه در حال جا باز کردن در نهاد شورشورز مردم ایران است.
پانسمان یک چشم یا گذاشتن کف دست بر روی یکی از چشمان و پوشاندن آن.
فرهنگیان آزاده نیز در خیزش سراسری خود در روز ۱۱آذر در همبستگی با اصفهان قهرمان بهطور نمادین چشمهای خود را بسته بودند.
معنی این حرکت چیست؟
همبستگی چشمها یعنی با شلیک و کشتار نمیتوان آتش قیام و اعتراض را خاموش کرد. هماره در این میهن چشمانی بیدار، ناظر جنایت قصابان انسان هستند. این چشمهای پرتلألو در همه جا فاجران و کشتارکنندگان آزادی را تعقیب میکنند. سطر به سطر جنایتهایشان را بهخاطر میسپارند و آن را سوختبار صاعقهیی میکنند که بهزودی غران و آتشین بر سریر عمامهداران فرود خواهد آمد و بنیانشان را خاکستر خواهد کرد.
همبستگی چشمها یعنی جامعهٔ امروز ایران یک جامعهٔ اتمیزه و فرد فرد نیست، زنده است و ضربان دارد. حس همبستگی را احساس عمومی کرده است. با یک درد مشترک میتپد. وقتی یک از اندامهایش به درد میآید یا به خون مینشیند، دیگر عضوها و اندامها بیقرار میشوند. این همان پدیدهٔ میمون و مبارکی است که از قیام آبان و سلسله خیزشهای بعد از آن جوانه زده است. اعتماد بهدیگری و او را خواهر یا برادر تنی خود دانستن و رنجکشیدن و جاندادن برای آرمانی که او آن را فریاد میزند. خمینی به این حس مقدس خیانت کرد و حرامیان هملقمهٔ او بسیار بر آن تبر زدند.
همبستگی چشمها یعنی ای جلاد انسان! اگر چشمهای قیامآفرینان را به خون بنشانی و از کاسهٔ سرها بهدرآوری، به جای آنها چشمهای جدیدی بینا میشوند؛ کهکشانی از چشمهای سو سوزن و خاموشیناپذیر.
رهبر مقاومت، مسعود رجوی در سخنرانی چه باید کرد؟» در متینگ امجدیه تهران در روز ۲۲خرداد ۵۹ گفته بود:
«یقین کنید که هر دستی که از مجاهدین بشکنید، ده دست به آنها افزوده میشود و هر چشمی که از حدقه مجاهدین بیرون بیاید صد چشم بینا شدهٔ دیگر به آنها اضافه میشود و هرقلبی که از مجاهد پاره کنید و سری که بشکنید، هزار قلب و سر دیگر پربرکت به جایش خواهد نشست. این منطق انقلاب، منطق توحید، منطق تکامل، منطق اسلام و منطق خدا و خلق است. مگر نیست که بهقول قرآن مثل آنهایی که در راه خدا انفاق کنند، مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِع عَلِیم همانند دانهیییست که ۷خوشه میرویاند و در هر خوشهیی صد دانه و خدا چند برابر میکند برای هرآن که بخواهد و خدا گشایش دهنده علیم است».
***
در این چشمها، چشمهای تخریب شدهٔ قربانیان اسیدپاشی نیز حضور دارند. در این چشمها سوسوی واپسین چشمهایی را میتوان دید که بر تیرکهای تیرباران و چوبههای دار مرگ خود را دیدند ولی حاضر نشدند گوهر انسانی خود را با زندهماندنی خفیف و خائنانه معامله کنند. اینچنین بود که «شمعهایی از چشم فراراه خلق» برافروخته شد.
«همبستگی چشمها»، طلیعهٔ یک بیداری عمومی است؛ یک بیزاری عمومی از دیکتاتور و دیکتاتوری، طلیعهٔ دمیدن سپیدهٔ محتوم آزادی.