۱۰آبان۱۴۰۰
گسترش فقر در سایه شوم حاکمیت آخوندها
پیشوای فقید نهضت ملی کردن نفت، دکتر محمد مصدق ۶۸سال پیش در دادگاه نظامی سخنی گفت که هنوز در گوشها طنینانداز است و میتوان آن را مانند آموزهیی ارزشمند به نسلهای کنونی و آینده ایران یادآوری کرد.
«آری تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی درافکندهام و به قیمت از بین رفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را درنوردم».
این معنا را داشته باشید تا با یک فلاشبک به سال۱۳۵۷ برگردیم؛ سالی که خمینی مستانه و مغرور و متفرعن، با هواپیما و اسکورت دولت فرانسه پا به خاک ایران گذاشته بود تا با احساسی آکنده از «هیچ»! نسبت به ایران، یک استبداد دینی را به مردم تحمیل کند؛ مردمی تحمیل کند که یک دیکتاتوری دیرپای سلطنتی را از اریکه به زیر کشیده بودند.
رهبر مقاومت مسعود رجوی، در حالی که سه روز بیشتر نبود که از زندان شاه آزاد شده بود، در اولین سخنرانی خود به تاریخ ۴بهمن ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران سخن از «انقلاب دمکراتیک ایران» گفت. این سخن طبعاً به مذاق کسانی که خمینی را در ماه میدیدند، خوش نیامد. مسعود در همان سخنرانی و در حالی که ۸روز به آمدن خمینی به ایران مانده بود، با ارتجاع مرزبندی کرد و به صراحت گفت:
«من نیامدم اینجا که روند خودبهخودی قضایا را فقط ستایش کنم، ما نیامدیم که آن چه را هست، و فقط هست، تأیید کنیم. لختی هم باید به آن اندیشید که چه چیز باید باشد، و چه چیز هم نباید باشد. آیا ما میخواهیم نسل ملعونی باشیم، نسل نفرین شدهیی باشیم که فرصتها را از دست دادند... من و برادرانم نیامدیم به این دانشگاه، به این شهادتگاه، و به این زیارتگاه، که هر چه را هست، هر چه را خودبخود اتفاق میافتد، بیعیب بدانیم».
آخوندها «نمیخواهند» و «نمیتوانند»
برای رهبری مجاهدین معلوم بود که خمینی و یک مشت فرصتطلب همراه او سارق انقلاب ضدسلطنتی هستند و آنچه برایشان اهمیت ندارد سرنوشت ایران و ایرانی است. آنها نه میخواستند و نه توان، ظرفیت و صلاحیت داشتند تا این میهن آزاد شده از یوغ استبداد شاهی را به بهشت آزادی، آبادانی و رفاه و پیشرفت برسانند.
دیری نکشید که خمینی بهجای خداحافظی با قدرت، مجاهدین را بهجرم افشای ماهیت خود و همپالگیهایش به نفاق متهم کرد و بعد هم حکم به مباح بودن جان و مالشان داد.
مجاهدین یک حرف بیشتر نداشتند. میگفتند خمینی و آخوندها انقلاب ضدسطلنتی را به سرقت بردهاند و دشمن خواست صد ساله مردم ایران یعنی «آزادی» هستند.
پس ما نمیتوانیم!
۴۳ سال پس از آن واقعه، اکنون عناصر ریزشی حاکمیت و باندهای وامانده از قدرت آن به همین واقعیت اذعان میکنند.
مصطفی هاشمی طبا از مهرههای ناکام و وامانده از قدرت، در مطلبی با عنوان «ما نمیتوانیم» به بخشی از سریال «ناتوانیها» ی استبداد دینی اشاره میکند؛ بدون اینکه آنها را ریشهیابی کند.
این نمیتوانیمها شامل موارد زیر است:
ـ اعتراف به ورود لباس قاچاق با کانتینرهای ۱۲متری و دستداشتن ستاد مبارزه با قاچاق در آن.
ـ اعتراف به ورود سالیانه ۳۰میلیارد نخ سیگار قاچاق به کشور که اگر آن را در کانتینر ۱۲متری جا بدهیم، نیاز به ۳۰۰۰کانتینر میباشد.
ـ اعتراف بهوجود ۴۰۰هزار حلقه چاه عمیق و غیرمجاز در ایران و برداشت آب اضافی از آنها. علاوه بر آن وجود یک میلیون چاه در سراسر ایران که آبکشی از آنها باعث تخریب و فرو نشست زمین میشود.
ـ اعتراف به سریالی از «نمیتوانیمها» که فقط در حکم مشت نمونهٔ خروار است؛ از قبیل:
ـ ناتوانی در تورم بیش از ۴۰درصد و یکسانسازی قیمت ارز
ـ ناتوانی در اصلاح سیستم بانکها و کنترل نقدینگی
ـ ناتوانی در توسعهٔ کشاورزی، بهبود معماری، ناتوانی در تولید اتومبیل و نیز ناتوانی در مهار جنگلتراشی:
«سالهاست میگوییم کشاورزی محور توسعه است اما کشاورزیمان همچنان با سیستمهای قرون گذشته اداره میشود و باعث فرو نشست دشتها شده و سالانه ۱۵میلیون تن محصولات کشاورزی وارد میکنیم؛ پس «ما نمیتوانیم» به کشاورزی سر و سامان بدهیم. البته ظاهراً قرار است ۱۰سال آینده ۲۵میلیون تن وارد کنیم. سالهاست که شعار معماری اسلامی را سر میدهیم اما همچنان برجهای لوکس یا آپارتمانهای دارای استخر و جکوزی و ویلاهای صدها میلیارد تومانی ساخته شده یا در دست ساخت است و معماری اسلامی در محاق مانده؛ پس «ما نمیتوانیم» معماری اسلامی را جان ببخشیم. سالهاست زباله و فاضلاب شهرهای ما و حومههای آنها را فراگرفته است اما با وجود راهحلهای ساده نتوانستهایم از آن رهایی یابیم؛ پس «ما نمیتوانیم» از شر زباله و فاضلاب رهایی یابیم. سالهاست که همه علیه تولیدات داخلی اتومبیل موضع دارند و آنها را ارابه مرگ میخوانند اما همچنان این اتومبیلها تولید میشود؛ پس «ما نمیتوانیم» تولید خودرو را اصلاح کنیم. سالهاست با جنگلتراشی مخالفت میکنیم اما جنگلهای ما روزبهروز تکیدهتر میشود؛ پس «ما نمیتوانیم» با جنگلتراشی مبارزه کنیم» (شرق. ۸آبان ۱۴۰۰).
او برخلاف دجالیت خامنهای و رئیسی تصریح میکند که این نمیتوانیمها «به تحریم، آمریکا، اسراییل و ازناب آنها ربطی ندارد». ! و علاوه بر این میگوید:
اگر بخواهیم همهٔ [نمیتوانیمها] را درج کنیم شاید به عمرمان وصال ندهد.
تنها گناه مجاهدین
آری ـ همانطور که اشاره شد ـ هیچکدام از این ناتوانیها بر مجاهدین پوشیده نبود. آنها از ۴دهه پیش همین حرف را میزدند؛ ولی به جرم گفتن حقیقت به نفاق متهم شدند و زندان، شکنجه، تیرباران، آوارگی، هتک حرمت، قتلعام، از دست دادن عزیزان و تبعید و تیغ و تبر نصیب آنان شد. تنها گناه مجاهدین، گناه بزرگ و گناه بسیار بزرگ مجاهدین این بود که با تبعیت از نیای فقید خود، دل در گرو عشق به ایران و آزادیاش داشتند و حاضر بودند برای آن تمام دار و ندار خود را فداکنند.
امروز نیز همین عشق راهنمای آنان است و بیگمان تا حصول به هدف، دست از طلب برنخواهند داشت