۲۴آبان۱۴۰۰
به اتکای تاریخ کهن و معاصر، سازمان مجاهدین خلق ایران؛ پدیدهیی نوین و بیسابقه و مترقی ست که طبیعیست که هنوز برای عدهیی غیر مغرض هم ناشناخته مانده باشد. هر پدیده نو چنین سابقه و سرنوشتی در درازنای تاریخ بشری چه در زمینه دین و مذهب و عقیده و ایدئولوژی و چه در زمینه دانش و هنر داشته است. رسم کهن در برابر نو، خاموش نمیماند و غوغا و هیاهو بپا می کند. عدهیی خواه ناخواه دستخوش تبلیغات رسم و نظام کهن می شوند حتا در حالتی که خود را کهن اندیش نمی دانند. کار کسی چون مارتین لوتر کینگ آسان نبود. گالیله را که نظریهاش علمی و مبتنی بر مشاهده تلسکوپی بود به دادگاه تفتیش عقاید کشاندند تا یک واقعیت پیشرو را انکار کند. در زمینه هنر تنها یک نمونه دردناک را ذکر میکنیم که کافیست برای درک مسئله. ونسان وانکوک نقاش نامدار معروف هلندی از طریق مشاهده دریافت که چشم اندازها و منظرها در روز به یک گونه نیستند بلکه تابع آفتاب و حرکت خورشید در تغییرند. این تغییر به چشم همگان نمیآمد. برادرش در پاریس تاجر و دلال نقاشی بود. وانکوک به سبک امپرسیونیسم که سبکی کاملا نو بود، هر چه می کشید و برای برادرش می فرستاد ؛ هیچکدام فروش نمیرفت. امروزه یک طرح ساده او میلیونها دلار به جیب دلالان سرازیر میشود.
در تاریخ ایران، ابومسلم خراسانی داریم که به جای برکندن بساط خلافت، مرکز ظالمانه قدرت بنیامیه را به عباسیان که چندان دست کمی از سلسله ابوسفیان نداشتند، سپرد. گویی که امروزه، کسی بلند شود برای جایگزین کردن اصلاح طلبان رژیم به جای بنیادگرایان. اصلاحطلبانی که غم رژیم را برای حفظ آن بیشتر دارند. پادشاهان خطبه بنام خلیفه می خواندند و تسمه از گـُرده مردم به بی رحمانه ترین شکل می کشیدند. وضع بدانگونه بود که اگر پادشاهی یا امیری ادب دوست و ادب پرور (برای رونق و اعتبار دربار خود) بود، نامش در تاریخ به نیکی می رفت. طی قرن ها دین و دولت بنا به شرایط روز در مصالحه و گاه برای محکم کردن پایههای قدرت خود در نزاع میبودند. سرنوشت ملت فلکزده ایران در دست پادشاهان و ملایان مرتجع مردم گولزن بود. اگر شاه از اهل تسنن بود، شیعیان را قتل عام و بساطشان را تعطیل و ممنوع می کرد. و اگر مذهب تشیع را برمی گزید، وای به احوال اهل تسنن. از زمان صفویه بود که تشیع دین رسمی ایران قلمداد شد. البته برای رقابت و غلبه بر امپراتوری عثمانی که سنی بودند و در جنگ و نزاع با ایران. امپراتوری بریتانیای کبیر هم محرک و آتش بیار معرکه. نقش برادران شرلی گواه این امر است. در چنان موقعیتی ست که ملایان سربلند می کنند به جهل و خرافات پراکنی توأم با قدرتنمایی. علامه!! مجلسیها پیدا می شوند و کتابی چون «حُلیت المتقین» که اگر بخوانید می بینید که در هزلیات روی دست «اسرار مگو»ی مهدی سهیلی بلند شده است. اگر رساله خمینی هم خوانده شود دست کمی از حلیتالمتقین ندارد. مغز مریض این آخوند مرتجع شیاد تراوش می کند که اگر دختر بچه یی چند ماهه به عقد مردی درآید، حلال است که مرد با لب و دست، با همسر!!! خود عشقورزی کند. متأسفانه چنین بیمار جنسی به زور زد و بند با قدرتهای خارجی و متکی به بسیج اراذل و اوباش و جُهّال، رهبری یک ملت را به دست جنایتکار خویش می گیرد.
مجاهدین خلق پدیدهیی نوین و مترقی اند که هم مسلمانند و هم مسلمانی و دین و مذهب را جدا از دولت میخواهند. بنا بر گفتار مجاهد نستوه آقای ابوالقاسم رضایی که از مسئولان ارشد مجاهدین و مقاومت ایران و وارث بر حق و بلافصل خون و راه برادران قهرمان شهید خود میباشد، در «تلویزیون ایران آزادی»، به صراحت و روشنی میگوید. انصاف و مروت، آیا این طرح و مصوبه آنهم با قبول از جانب عده یی مسلمان، نو و تازه و بس مترقی نیست؟ به راستی کدامین از مدعیان رهبری موجود جرأت به زبان آوردن این را دارد که بگوید دین اسلام در آینده، دین رسمی نخواهد بود؟ همه ادیان و مذاهب را برابر و آزاد اعلام کند؟ نگارنده مطمئن است هر کدامشان که به فرض به قدرت برسند عده یی از آخوند را دور خود جمع می کنند و یحتمل در بدو ورود به ایران، ملایی در گوش او دعای خیرمقدم خواهد خواند.
ما با رژیم در جنگ سیاسی هستیم و تا سرنگونی آن خاموش نخواهیم نشست. بنابراین هر تـُرهات و خزعبلاتی و هر قلب واقعیت و گرد و غباری را برپا کردند و میکنند، عادی می دانیم و با آن در ستیز و پاسخ. اما آنانکه امروز مرز خود را با رژیم جدا می دانند چرا تن به حقیقت نمی دهند و با دستاویز قرار دادن مذهب، پایگاه متحول و دورانساز مجاهدین خلق را نادیده می گیرند و حساب و کتاب خود را از آنان جدا می کنند. آیا واقعا آنها هم از پایداری و قدرت مقابله مجاهدین خلق با رژیم در عذابند؟
گفته ها، گفته می شود تا به فردا ؛ کس نگوید نمی دانستیم . خانم ها و آقایان روشنفکر متوجه هستند که روشنفکری با تعصب کور و صفات لجاجت و واقعیت نادیده گرفتن جور در نمی آید. مطالعه و قضاوت در شرایط موجود ایران و منطقه و جهان مستلزم همه جوانب را بررسی کردن و حقد و حسد کنار گذاشتن، میتواند معتبر باشد.