آبان ۹۸
قیام و شورش و خیزشهای اعتراضی مردم به جان آمدهٔ ایران، در واژه نامهٔ آخوندی هر روز با نام و تعریفی تازه به خورد مخاطبان رسانههای حکومتی داده میشود. یک روز نام آن را اغتشاش میگذارند، روز دیگر ناآرامی؛ یک بار به سبک ساواک آریامهری با اصطلاح «خرابکاری» و آسیب به اموال عمومی از قیام مردم محنتزده یاد میکنند، بار دیگر با عبارات آخوند ساختهای مانند «تهدید امنیت و نظم عمومی» و «ایجاد مشکل» و هر چیزی جز نام اصلی آن؛ یعنی شورش و قیام برای سرنگونی حکومت پلید ولایت فقیه!
«رفتار غیرقابل پیش بینی»
روزنامهٔ حکومتی ابتکار طی مقالهیی در ۲۶مهر ۱۴۰۰، روی حد و مرز شکنی چپاولگران حکومتی در غارت عامهٔ مردم ایران دست گذاشته و علناً سرنگونی نظام را محتوم تلقی میکند! این روزنامه با اشاره به فقر روزافزون مردم ایران و شکاف و گسل عظیم اجتماعی میان مردم و وابستگان غارتگر حکومتی چنین تهدید میکند که: «در روندی که دیر یا زود رخ میدهد... طبقات فرودست به شکلی غیرقابل پیشبینی رفتار خواهند کرد!»
یک اعتراف ساده!
آخوند جلاد ابراهیم رئیسی که در هراس از دستگیری به جرم جنایت علیه بشریت، توان و جرأت سفر خارجی را ندارد، به جای آن هرازگاهی به سفرهای داخلی میپردازد! تا با دیدارهای نمایشی که در برنامه سفر گنجانده میشود، آلبوم جلاد بیسواد از ژست و فیگورهای پوپولیستی پوچ و محتوا خالی نماند.
اما مشکل اینجاست که گلهٔ گرازهای ولایی زمین سبز و آبادی در مملکت باقی نگذاشتهاند؛ در نتیجه در هر کدام از نمایشها یا رسوایی به بار میآید یا فقر و فلاکت غیرقابل تصور مردم ایران عیانتر و برجستهتر بیرون میزند! مردمی که هر روز بیشازپیش به خط مرگ نزدیکتر میشوند و هیچیک از نسخههای «باید درمانی» های رئیسی جلاد دردی از دردهای آنان را درمان نمیکند.
در جریان سفر جلاد ولایت به استان فارس، چند اعتراف ناخواسته به رسانههای حکومتی درز کرد که پیش از این فقط در ادبیات مقاومت مردمی ایران به چشم میآمد! از جمله استاندار فارس که طی توضیحاتش به رئیسی جنایتکار دربارهٔ مشکلات حاشیهنشینهای شهر شیراز، موضوع را کاملاً امنیتی کرد؛ اما تلویحا و به ناگزیر مردم محنت زدهٔ شورشگر را محق دانست؛ زیرا که: «مشکلات فراوانی دارند!»
مشکل؟! کدام مشکل؟!
به کار بردن واژهٔ «مشکل» برای وضعیت فلاکتباری که مردم ایران این روزها با آن دست و پنجه نرم میکنند، یک اغراق بزرگ است! وقتی حقوق پایهٔ یک کارگر در حد ۲میلیون تومان و خط فقر بالای ۱۱میلیون تومان است، دیگر نمیتوان با واژهٔ «مشکل» عمق وضعیت بحرانی مردم را تعریف و تشریح کرد؛ بحث توانایی زنده ماندن است!
مزدوری به نام حسین زاده، نمایندهٔ مجلس ارتجاع از لارستان نزد رئیسی ضمن اعتراف به اینکه در تابستان امسال ۷۲۰روستای این منطقه آب نداشته و مردم با خودروهای تانکردار زندگیشان را گذراندهاند گفت: «بیش از یک میلیون نفر از جمعیت ۵میلیونی استان فارس دچار بحران آب هستند!»
مادر را دل سوزد، دایه را دامن!
عجله نکنید! اگر از این همه دغدغهٔ کفتاران حکومتی و غمخواری مردم تحت تأثیر قرار گرفتهاید! این مزدور وقیح بیت ولایت بلافاصله نگرانیاش از «مشکل» اصلی را خود به زبان میآورد تا مبادا کسی گمان ببرد که وی به فکر «مردم» است! او میگوید: «ما نگران آب هستیم که خدای ناکرده پدیدهٔ اجتماعی بهوجود بیاید!»
دیگر مهرهٔ مزدور خامنه ای هم دقیقاً طابقالنعل بالنعل همین نگرانی را نزد جلاد ولایت بازگو میکند! رشیدی کوچی، نمایندهٔ مرودشت در مجلس ارتجاع با وقاحت اعلام میکند که مردم حوزهٔ انتخابیهٔ او «در هفتاد و دو ساعت، [تنها] دو ساعت آب دارند!» سپس تکمیل میکند که تنها کاری که از دستش برمیآید این است که تلاش کند مردم را «آرام» کند!
اینگونه است که بهقول آن ضربالمثل مشهور، «مادر را دل سوزد، دایه را دامن!» کسی که دغدغهاش زندگی مردم باشد و دلش بهحال «مردم» بسوزد، قطعاً جای دیگری دنبال راهحل میگردد؛ اما دل این کفتاران هار بیتالعنکبوت، تنها برای نظام ولایت سوخته و نگرانیشان از قیام و شورش مردم به جان آمدهٔ ایران است. اینگونه است که هشدارشان نه جان و مال و زندگی مردم، بلکه «پدیده اجتماعی» (بخوانید قیام) و «ناآرامی» (بخوانید شورش) است!
زنگ خطر! شمارش معکوس برای «پایان تاب آوری»!
این نگرانیها در رسانههای حکومتی دیگر بهنقل و نبات تبدیل شده که هر روز به زبانی و بیانی تکرار میشود. روزینامهٔ مستقل در ۲۶مهر۱۴۰۰ با به صدا درآوردن رسمی «زنگ خطر» نوشت: «تاب آوری جوانان و اقشار سرخورده تا حد مشخصی است. از آن مرحله به بعد این قشر دیگر دلیلی برای سکوت نمیبیند و اقدام به واکنش میکند».
این همان نگرانی از «سرنگونی محتوم» نظام آخوندی است که مقاومت ایران سالهاست بر تحقق و حتمیت آن پای فشرده و سنگینترین قیمت برای آن را در عملیات و فعالیتهای ارتش آزایبخش ملی ایران و کانونهای شورشی که راهگشایان این مسیر پرشکوه هستند پرداخته است.