۲۸مهر۱۴۰۰
تاریکخانه اقتصاد ایران
در زمینه افزایش تأثیر افزایش تورم و افزایش قیمت کالاهای اساسی و تأثیر آن بر زندگی خانوارهای کارگری سایت انتخاب بهنقل از روزنامه همشهری نوشت: «هزینه معیشت کارگری به مرز ۱۱میلیون تومان رسید. حداقل دستمزد کارگران فقط ۳۷درصد هزینه معیشت واقعی یک خانوار کارگری را پوشش میدهد.
یک خانوار ۳.۳ نفره کارگری برای گذران زندگی شرافتمندانه، باید در هر ماه ۱۰میلیون و ۹۵۲هزار تومان هزینه کند در حالیکه دستمزد پایه این خانوار با احتساب مزایای کارگری ۴.۲ میلیون تومان است، این مبلغ فقط ۳۷درصد هزینه معیشت را پوشش میدهد.
بهدنبال استمرار تورم بالا در اقتصاد ایران و افزایش قیمت کالا و خدمات بهخصوص اقلام خوراکی، هزینه معیشت نیز رشد کرده و عرصه بر حقوقبگیران، بهویژه کارگران تنگ شده است. تازهترین محاسبات گروههای کارگری بر اساس تغییرات قیمت اقلام خوراکی در گزارشهای مرکز آمار ایران و میادین میوه و ترهبار حاکی است ۶ماه پس از تعیین مزد و مزایای کارگران برای سال۱۴۰۰، هزینه معیشت آنها حداقل ۴۳درصد افزایش پیدا کرده در حالیکه دریافتی حقوقبگیران تغییری نداشته است» (سایت انتخاب ۲۳مهر ۱۴۰۰).
فقر اکثریت مردم محروم آن روی سکه غارت و چپاول اقلیت ۴ یا ۵درصدی وابسته به حاکمیت است، اقلیتی که با چپاول اموال مردم محروم و فقیر و خون مردم را در شیشه کردن به حد اعلای ثروت و مکنت و یک زندگی فوق مرفه و اشرافی رسیدهاند.
آنهایی که ۸۰درصد از اقتصاد کشور را در چنگ خود دارند، ثروتی که از طریق رانت، فساد، لابی و سایر شگردهای ضدمردمی و غارتگرانه به دست آوردهاند.
در زمینه روزنامه مستقل ۲۶مهر ۱۴۰۰ نوشت: «شاهد مانور تجمل از سوی قشر بسیار محدود جامعه هستیم. در این مسأله باید صراحت داشت؛ بهخوبی میدانیم اقتصاد ایران تاریکخانههای بسیاری دارد و در این تاریکخانهها و در شرایطی که برای تأمین کالاهای اساسی بهدلیل تحریم با دشواریهای متعدد مواجهیم، خودرو و کالاهای لوکس برای این قشر بهراحتی فراهم میشوند. باید از مسئولانی که در سالهای گذشته بر سر کار بودند پرسید چگونه تأمین دارو برای بسیاری از بیماران میسر نیست اما برای این قشر محدود همه چیز فراهم است؟ آیا باید در شرایطی که بخش تولیدی کشور در ضعیفترین برهه خود به سر میبرد و بخش عمده نقدینگی به سوی سوداگری ارز و سکه رفته است و نیز کارگران بسیاری بیکار شدهاند، اقشاری محدود همچنان در نهایت رفاه به سر برند؟».
واضح است «تاریکخانههای بسیاری» که در اقتصاد ایران بهوجود آمده خودبهخودی نیست، بلکه نتیجه یک سیاست عامدانه غارتگرانهای است که دههها است توسط نظام آخوندی اعمال میشود.
سیاستی تبهکارانه که باعث شده بسیاری از مردم حاشیهنشین شوند و بهنوشته روزنامه حکومتی ابتکار «از هر۴نفر ایرانی یک نفر در حاشیه شهرها زندگی کنند».
روزنامه حکومتی ابتکار در ادامه نوشته است «رونداعیاننشین شدن» ظاهراً در ایران برعکس رخ داده است. در واقع، ثروتمندان نیامدهاند که جای فقرا را پر کنند، بلکه فقرا ناچار شدهاند هر چه دارند بگذارند و به حاشیه شهرها کوچ کنند.
این موضوع باید دولت و مجموعه حاکمیت را بهشدت نگران کند. در روندی که دیر یا زود رخ میدهد، شکاف میان فقیر و غنی به حدی میرسد که طبقات فرودست به شکلی غیرقابل پیشبینی رفتار خواهند کرد» (ابتکار ۲۶مهر۱۴۰۰).
البته کارکرد تاریکخانههای اقتصاد رژیم منحصر به حاشیهنشین کردن میلیونها نفر از مردم نیست بلکه آنچنان فقر معیشتی را هم به آنها تحمیل کرده که امنیت غذایی آنها نیز به خطر افتاده است. چنانچه اکثریت مردم که به زیر خط فقر کشانده شدهاند توان تهیه بسیاری از اقلام غذایی مورد نیاز مانند «گوشت قرمز، گوشت مرغ، ماهی، میوهها، برنج و لبنیات و تخممرغ» را ندارند.
شرایطی که باعث شده بسیاری از مردم فقرزده دچار گرسنگی آشکار شوند و بهاجبار از میان سطلهای زبالههای محلات و یا سطلهای زباله کنار میادین ترهبار، ته مانده غذا و یا میوه نیمه گندیدهای را فراهم کنند.
آنها هم که بهاصطلاح سفرهای دارند، سفرهشان آنچنان خالی است که دچار گرسنگی پنهان شدهاند.
روزنامه ستاره صبح ۲۶شهریور ۱۴۰۰ در مورد شیوع گرسنگی پنهان از قول رئیس مؤسسه علوم و صنایع غذایی رژیم نوشت: «در این رابطه میتوان اشاره کرد به مصرف سرانه شیر در ایران که مصرف سالانه آن حدود ۷۰لیتر است در حالی که این رقم در کشورهای توسعه یافته بالغ بر ۳۰۰ تا ۳۵۰لیتر میشود؛ همچنین میتوان به مصرف کم ماهی و آبزیان اشاره کرد که مصرف سرانه آن در ایران سالانه کمتر از ۸ کیلو گرم و در کشورهای توسعه یافته و اروپایی بیش از ۲۲ کیلو گرم در سال است».
این مهره حکومتی با تأکید بر اینکه عوارض گرسنگی پنهان در بلندمدت بسیار بیشتر و خطرناکتر از آثار آن در کوتاه مدت است گفت: «از جمله آثار وجود این مشکل در جامعه و استمرار آن میتوان به ابتلا به بیماریها بهدلیل ضعف دستگاه ایمنی بدن، ناتوانی جسمی، کوتاه قدی، لاغری مفرط، کاهش بهره هوشی و کاهش قدرت یادگیری و افت تحصیلی در کودکان و نوجوانان است».
واقعیت این است که این اعترافات ناگزیر بیانگر وضعیت بسیار خطرناک پیش روی رژیم است، چرا که هر چه این اعترافها به بحران اقتصادی و معیشت مردم بیشتر میشود، بر خشم جامعه عاصی از رژیم غارت و چپاول، افزوده میگردد. حضور مردم خشمگین در سفرهای آخوند رئیسی به اعتراف رسانههای خود رژیم، مبین واقعیت شرایط عینی آماده و خشم انفجاری حاشیهنشینان و ارتش گرسنگان است.