۲۳مهر۱۴۰۰
تخت جمشید
پیشینیان هوشمند، موشکاف و نکتهسنج ما دشمنان و متجاوزان به سرزمین و تمدن خود را «انیرانی» (ناایرانی) نامگذاری کردهاند. در شاهنامه فردوسی انیرانان، نیروهای ناپاک و اهریمنی هستند که آرامش و کیان ایرانزمین را تهدید میکنند. مصداق انیرانی و ناایرانی در زمانه ما، ولیفقیه و ایل و تبار جنایتپیشه و سرکوبگر و ایرانخوار آن یعنی آخوندها و پاسداران هستند. آنان نه به ایران اعتقاد دارند، نه به فرهنگ، تمدن، جغرافیا و ملت بزرگ آن. در آرم خرچنگنشان آنها ایران جایی ندارد.
برای آنها ایران یک خوان یغماست و از آن استفاده میکنند تا سلطه نکبتبار خود را بر دیگر جغرافیاها و سرزمینها بگسترانند. ایران تا آنجا برای آنها خوب است که بتوانند معادن و ذخایر و ثروتهای ملیاش را بچاپند و در جیبهای گشاد و سیریناپذیر خود بریزند.
خونخوارترین و البته بیبتهترین آنها ابراهیم رئیسی است؛ جلادی که با فرمان خلیفه ارتجاع از عضویت در هیأت مرگ به طیلسانپوشی در مسند قاضیالقضات رسیده و با اتکا به همین فرمان پا به کاخ ریاستجمهوری نهاد. جلاد۶۷ اکنون تور ایران گردی به راه انداخته تا به زعم خود، خامنهای را از سونامی اعتراضهای صفکشیده و در کمین نجات دهد. تورهای مسافرتی او ـ که نام آنها را «بازدید سرزده»! و «سفرهای استانی» گذاشته ـ ربطی به مردم ندارد و با حضور تشریفاتی، برنامهریزی شده و باسمهیی عوامل دستچین شده حکومت انجام میشود، و با هوچیگری و تبلیغات همراه است. هدف از این تورهای سیا حتی ایز گم کردن بحرانهای دامنگیر حکومت و ناتوانی دولت حزباللهی در حل و فصل آنهاست.
او در ادامهٔ شوی خود در تاریخ ۲۲مهر به شیراز رفت. طبعاً از آنجا که جرأت آفتابی شدن در میان مردم شورشی و قیامآفرین شیراز را ندارد، تلاش کرد با رفتن به تخت جمشید و حافظیه ادای ایراندوستی در بیاورد. حافظهٔ تاریخی ایرانیان بهخوبی بهیاد دارد که هملباس و همگن رئیسی، صادق خلخالی، با اشارهٔ خمینی درصدد بود تا بنای تخت جمشید را ویران کند. این توطئه تخریب به نتیجه نرسید. مقاومت مردمی مانع از انجام آن شد؛ اما پر واضح است تا آنجا که به آخوندها و پاسداران برمیگردد، اگر میتوانستند این بنا را بسا بدتر از اسکندر مقدونی به آتش میکشیدند.
آنها بناهای باستانی ایران از جمله تخت جمشید و پاسارگاد را نمادهایی میبینند که یادآور مجد و عظمت ایران و ایرانیهاست. هویت ملی و غرور آنها را در خود سمبلیزه میکند؛ از این رو با این نمادها سر ستیز دارند. در ایدئولوژی توتالیتر آنها هر چیز که نشانی از هویت ملی دارد، باید تخطئه و تخریب شود. اگر تاکنون تیغ آنها در این زمینه برش نداشته بهدلیل مقاومت مردمی بوده که همواره جریان داشته است. هر سال ـ در جریان بزرگداشت روز کوروش ـ نمونهیی از مخالفت حکومت با یادبودها و نمادهای ملی و مقاومت مردم در مقابل آن را شاهد هستیم.
بازخورد دجال۶۷ در سفر به تخت جمشید، درونمایهٔ آخوندی و نیت ضدایرانی او را به نمایش میگذارد. ببنید این انیرانی عمامهدار در نگاه به اورنگ جمشید، این نماد غرور ایرانیان چه میگوید:
«یک پیام بنای تخت جمشید خطاب به ستمگران این است که ببینند سرنوشت کسانی که به مردم ظلم میکنند، چیست». !
خامنهای نیز در بازدید ۲۱آذر۶۷ خود از تخت جمشید نظر مشابهی دارد:
«در بازدید از تخت جمشید، دو نکته در کنار هم دیدم:
هنر واستعداد بشر؛ که بدون ابزارپیشرفته و فقط با همت آثاری ساخت که اعجابانگیز است.
سلطه ظالمانه؛ که از آن هنر، تخت قدرت ساخته و بر کبریای ظالمانه خودافزوده»...
این بازخوردهای ضدایران و تاریخ آن در حالی است که آنها به تقدیس سازهٔ فرعونی گور خمینی مینشینند و از کیسه مردم، سال به سال به زرق و برق آن میافزایند. به اینجا که میرسد «سلطه ظالمانه از هنر، بارگاه قدرت نمیسازد و بر کبریای ظالمانه خود نمیافزاید «!
دیدار عضو هیأت قتلعام و قاتل ۳۰هزار جوان آزاده ایرانی، از مزار حافظ منجمدتر و بیمایهتر از آن است که از آن سخنی بگوییم. همینقدر باید گفت که روح بزرگ لسانالغیب از این ملاقات ناگزیر مکدر است و مکدر خواهد ماند.
این بیتالغزل او هنوز از ستونها و رواق حافظیه بهگوش میرسد و گذر زمان نتوانسته است، آن را از پژواک بیندازد.
«صحبت حکام، ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید»