۱۲مهر۱۴۰۰
جان باختن هزاران ایرانی در پیک پنجم کرونا
«هیچ چیزی سر جای خود نبودن»، طرفهٔ عمر و روزگار و ساختار نظام آخوندی است. نه سیاست بنا بر تعریف متعارف و مسؤلیتهای ناشی از آن سر جایش است، نه اقتصاد، نه سلامت و بهداشت و نه آموزش، تأمین معیشت و...
در حاکمیت آخوندها هیچکدام از صورت مسألههای فوق بر پاشنهٔ خودشان نمیگردند. سیاست خارجی معطوف به صدور تروریسم و تجاوز و میلیاردمیلیارد پول ایران را هزینهٔ آنها کردن با هدف سرپوش گذاشتن بر مسائل داخلی است؛ سیاست اقتصادی معطوف به غارتگری و اختلاس و لاکچری و روی دیگرش سیر صعودی خط فقر و فلاکت؛ سلامت و بهداشت معطوف به سیاسی کردن کرونا با تاکتیک زمینگیر کردن مردم؛ آموزش معطوف بهخصوصی کردن آن با هدف چاپیدن جیب مردم و...
یکی از اعجابانگیزترین نمونههای «سر جای خود نبودن هیچ چیزی» در حکومت آخوندی، اعلام جشن پایان کرونا است! این در حالی است که کرونا در ایران آخوندزده روزانه بالای ۱۰۰۰نفر قربانی میگیرد. به این دو عنوان از دو روزنامهٔ حکومتی در پاسخ به بیان جنجالی وزیر بهداشت دولت توجه کنید:
ستاره صبح: جشن واکسیناسیون گمراهکننده است (۱۱ مهر ۱۴۰۰).
جهان صنعت: جشن سیاسی پایان کرونا (۱۱ مهر ۱۴۰۰).
مملکت غرق در بحران کرونا و پیک در پیک است، ولی تبلیغات حکومت آخوندی تصمیم میگیرد صورت مسألهٔ مبرم و حیاتی ایران و مردمانش را تغییر بدهد؛ یعنی صورت مسألهٔ اصلی را از تابلو مملکت پاک میکند! افتضاح آنقدر بالا میگیرد که خودیهای نظام وارد میشوند تا این دروغ و دغل و دجالیت را جمعوجور کنند. روزنامه جهان صنعت در همین شماره از قول صادق زیباکلام مینویسد:
«به فکر تبلیغات پوچ و تو خالی هستند. واقعاً دولت هنوز متوجه نشده که مردم دیگر یککلام از تبلیغات آنها را باور نمیکند؟».
همین روزنامه از قول یک جامعهشناس حوزه سلامت بر اولویت «تبلیغات» و «نمایش» بر سلامت و معیشت در نظام آخوندی اعتراف میکند مینویسد:
«ادعاهای اخیر وزیر بهداشت بیشتر جنبه تبلیغاتی برای دولت جدید است. عادیانگاری در خصوص بیماری کرونا منجر به پیک ششم میشود. مسؤلان باید عملکردشان در کنترل کرونا واقعی باشد نه نمایشی و تبلیغاتی».
وقتی میگوییم در نظام آخوندی هیچ چیزی سر جای خودش نیست، بارزترین نمود آن، کارگزاران و گردانندگان این نظام هستند که بویی از «مسؤل» بودن در قبال زندگی و جان مردم و درک «جایگاه سیاسی» بهمعنی پاسخ دادن به یک مسئولیت نبردهاند. از مشخصههای چنین اوضاعی، بیان وجهی دیگر از آثار اعلام جشن پایانی کرونا در توصیف شخصیت کارگزاران نظام توسط رئیس بخش آیسییو کرونای بیمارستان تخصصی کودکان در مشهد است:
«هنوز نیمی از مردم دوز دوم را تزریق نکردهاند و وزارت بهداشت تحتتاثیر تبلیغات است. بهطور کلی مسؤلان ما بهدنبال ژستگیری هستند. در پیک چهارم کرونا بدون هیچ واکسن داخلی و خارجی ادعا میکردند غربیها گفتهاند عامل کنترل کرونا ایرانیها هستند»! (همان منبع)
وقتی همهگونه سیاست و تبلیغات در نظام آخوندی آلوده به دروغ و دجالیت و شارلاتانیسم است، سر جای خود نبودن هیچ چیزی، نخست در ساختارش پدیدار میشود، دامن خودیهایش را میگیرد و تمامیت یک ابتذال اخلاقیِ نهادینه شده را بارز و بیان میکند. این ابتذال، جامعیتی به طول و عرض سیاست و اقتصاد و تبلیغات دارد. آنقدر به سلطهگری با اهرم سرکوب داخلی و تجاوز خارجی اولویت و فوریت میدهد که اصلاً چشم بر واقعیت جامعهٔ ایران ندارد و بهقول معروف ککش هم نمیگزد! آنقدر بادهٔ حفظ نظام با شاخص جنایتپرستی و چپاولگری داخلی و تجاوز خارجی باعث بسته شدن چشم و گوش کارگزاران نظام ولایت فقیه شده که در چشم شاهدان درون نظام به یک تهدید و هشدار منجر شده است. روزنامه جهان صنعت در مطلبی دیگر تلاش بیهوده میکند که «ذرهبینی» به کارگزاران نظام بدهد تا شاید «به درون ایران نگاه شود» :
«کافی است ادارهکنندگان ایران به جای استفاده از تلسکوپ برای دیدن آنچه در پس و پشت ایران میگذرد، چندینبار با ذرهبین به ایران و روزگار ایرانیان نگاه کنند. به جای نگاه با تلسکوپ و دیدن مسایل فراتر از مسائل ملی و میهنی و تلاش برای به هم ریختن نظم جهان، بهتر است با ذرهبین به درون ایران نگاه شود».
با چنین وضعیتی که حتی خودیهای نظام با هشدار و هراس تلاش میکنند آینه مقابل کارگزارانش بگذارند، آیا اعلام جشن پایانی کرونا سیاستی جز ترویج کرونا در وسط واکسیناسیون است؟ کرونا هم مثل سیاست فقرگستری و سرکوب و تجاوز، عصای دست نظام آخوندی است. تردید نباید کرد که اگر رژیم آخوندی حتی یکی از این عصاها را زمین بگذارد، تمامیت ساختارش در معرض توفان خشم مردمی مستعد تعیینتکلیف نظام قرار خواهد گرفت.