۱۴شهریور۱۴۰۰
سخن روز
دستگاه تبلیغاتی رژیم با سر و صدا، از بازدید نمایشی و مسخرهٔ دادستان تهران و یک هیأت قضایی ۲۰۰نفره از زندان اوین خبر داد. القاصی دادستان جنایتکار رژیم در تهران در یک مصاحبه که پنجشنبهشب ۱۱شهریور از شبکههای مختلف تلویزیونی رژیم پخش شد، بهطور مسخرهیی مدعی شد که این بازدید گویا از نتایج «دوره جدید تحول و تعالی قوه قضاییه و با توجه بهتأکیداتی که شخص اژهای نسبت بهحوزه زندان و زندانیان داشتند» صورت گرفته. این دژخیم در حالی که از «تغییر رویکرد و نگرش قضات نسبت بهفرد زندانی» داد سخن میداد، تأکید نمود که اعضای هیأت کذایی «بهصورت چهره بهچهره و بدون استثنا با بازداشتیها و زندانیان ملاقات کردند و. . حرفهایشان را شنیدند.
روشن است که بازتاب گستردهٔ فیلمهای دوربینهای مدار بستهٔ اوین که از شکافهای رژیم بیرون زده، از مهمترین دلایل نیاز رژیم بهاین نمایش است، اما این اولین بار نیست که گوشههایی از جنایات رژیم بهبیرون نشت میکند، لذا این سؤال بهقوت خود باقی است که چه عامل و عواملی حکومت آدمخواران را مجبور و محتاج این قبیل نمایشهای سخیف که ساختگی بودن از سراپایش میبارد، کرده است؟
القاصی دادستان جنایتکار رژیم بهطور مضحکی از «تحول و تعالی قوه قضاییه» دم میزند، انگار نه انگار که رئیسی جلاد قبلاً ریاست این قوه را بهعهده داشته و اژهای گوشخوار هم معاونش بوده و خود همین دژخیم القاصی نیز در همین سمت دادستانی مشغول صدور احکام جنایتکارانهٔ زندان و شکنجه و اعدام بوده است و انگار نه انگار که همزمان با این ادعاها، دژخیمان رژیم یک جوان زندانی را در اهر بهاتهام مشروب زیر ضربات شلاق بهقتل میرسانند و سپس بهشیوهٔ معمول خود درصدد توجیه آن برآمده و مدعی میشوند که این جوان مظلوم خودش مرده است! و چه کسی نمیداند که این تنها یکی از بیشمار جنایاتی است که بهطور نهادینه و جریانوار نه تنها در زندانها و شکنجهگاههای رژیم در سراسر کشور بلکه حتی در خیابانها و در انظار مردم جریان دارد.
آری، این اولین بار نیست که رژیم دجال آخوندی بهاین قبیل نمایشهای سخیف برای پردهپوشی جنایاتش و وارونه جلوه دادن آنچه که در زندانها و شکنجهگاههایش جریان دارد متوسل میشود، اما نکتهٔ قابل تأمل این است که خامنهای قصد داشت با نشاندن رئیسی جلاد۶۷ در کرسی ریاستجمهوری و روی کار آوردن عناصری از قماش رئیسی جلاد در هر سه قوه نظام، یک سیاست انقباضی را برای مهار وضعیت انفجاری جامعه پیش ببرد؟ آیا اکنون این قبیل نمایشهای «حقوق بشری» پارو زدن برخلاف جهت این سیاست نیست؟
نکتهٔ قابل توجه دیگر اینکه همزمان با این نمایش و در همین شرایط شاهد اجرای نمایش آشنای سرکوب خیابانی و ضرب و شتم جوانان عاصی تحت عنوان مبارزه با اراذل و اوباش هستیم و پاسدار رحیمی رئیس پلیس تهران از فتحالفتوح «دستگیری ۳۲۰نفر از اراذل و اوباش در مرحله سوم طرح اقتدار پلیس فتا» داد سخن میدهد و تلویزیون رژیم هم با آب و تاب این «عملیات» را بهنمایش میگذارد و دستگیر شدگان را با وضعیت تحقیرآمیز نشان میدهد. بهاین ترتیب سؤال دیگری مطرح میشود که این نمایشهای متناقض و همزمان را چگونه باید تبیین کرد؟ واقعیت این است که این نمودهای بهظاهر متناقض، آبشخور واحدی دارند که همانا ضعف و وحشت شدید رژیم بحرانزدهٔ ولایت فقیه در قبال شرایط انفجاری موجود است. خامنهای بهدلیل همین ضعف و وحشت، جلاد پیشانی سیاه قتلعام۶۷ را با پرداخت بهای گزاف هم بهلحاظ اجتماعی، هم بهلحاظ بینالمللی و هم بهلحاظ درون حاکمیت و جراحی بخشی از رژیم روی کار آورده تا از این طریق شکافهای کشتی درهمشکستهٔ نظامش را در برابر امواج مهیب بحرانهایی که از هر طرف احاطهاش کردهاند ببندد؛ اما در عمل با این واقعیت مواجه شده که ادامهٔ بیدنده و ترمز این سیاست، چه بسا موجب تسریع روند سرنگونی رژیمش شود.
کافی است نگاهی بهشرایط داخلی و بینالمللی رژیم بیاندازیم، تا ابعاد این وضعیت بغرنج و بنبست مرگباری که خلیفهٔ ارتجاع در آن بهبند کشیده شده را دریابیم. در جامعه، مردم در هر جا بدون واهمه و با صدای بلند شخص خامنهای جنایتکار را بهعنوان مسبب اصلی همهٔ فجایع از کرونا تا فقر و گرسنگی و غیره که بهسرشان آوار شده، لعن و نفرین میکنند.
در صحنهٔ بینالمللی نیز شاهد ارائهٔ گزارش بیسابقهٔ دبیرکل ملل متحد هستیم که شمهای از حقایق در بارهٔ نقض حقوقبشر در ایران زیر یوغ حکومت آخوندی را بهآگاهی عالیترین ارگان جهانی رسانده و بهثبت داده است و این در حالی است که در دادگاه استکهلم سوئد، یکی از دژخیمان رژیم بهدلیل دست داشتن در قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۶۷ محاکمه میشود. بنابراین و در چنین شرایطی، هنگامی که خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران «خواهان ارجاع پرونده نقض حقوقبشر بهشورای امنیت ملل متحد و محاکمهٔ خامنهای، رئیسی، اژهای و دیگر مسئولان قتلعام بهجرم جنایت علیه بشریت و نسلکشی» میشود. میتوان دریافت که چرا خامنهای اینچنین سراسیمه بهچنین نمایشهای متناقضی متوسل میشود.