۳۰شهریور۱۴۰۰
تجمع اعتراضی پرستاران
از زمانی که کرونا در سال۲۰۱۹ / ۱۳۹۸ یک اپیدمی جهانی شد، کادرهای درمان در همهٔ کشورها به خط مقدم نبرد رفتند. حفظ جان میلیاردها انسان در کف همت، حمیت، فداکاری و ایثار یکجانبهٔ این پیشگامان سلامت جهانی قرار گرفت. اینان زحمتکشان ۲۴ ساعته و بینام و نشان عرصهٔ ماندگاری زندگی در جهان شدهاند.
قهرمانان در تاریخ زندگانی ملتها کیستاند؟ آنانیاند که حافظ و مجری ارزشهای ستودنی انسانیاند. آنانیاند که جسم، روح، توان، خرد و انتخابشان را هزینهٔ دفاع از ارزشهای انسانشمول میکنند. تاریخ هر ملتی را که سراغ بگیریم، قهرمانانشان را با این معیارها و سنجشها برگزیدهاند و نسل به نسل، قدرشناس آموزههای انسانی و والای آنان هستند.
در ماههای اخیر شاهد قدرشناسی از کادرهای درمان در کشورهای مختلف بودهایم. در این کشورها با مسؤلیتپذیری دولتها در قبال حفظ سلامت شهروندان و پشتیبانیشان از نیازهای فنی، پزشکی و سلامت کادر درمان، کرونا بهسرعت مهار شد. در پایان این نبرد هم از کادرهای درمانشان بهعنوان قهرمانان کشورشان، تقدیر شایستهٔ ملی صورت گرفت.
این چهرهیی از وجه موفق مبارزهیی مسؤلانه با کرونا در بسیاری کشورهای جهان است. کشورهایی که در وهلهٔ نخست دلسوز، قدرشناس و پشتیبان کادر درمانشان بودهاند تا توانستند در تشخیصی درست، جان مردمشان را با مهار کرونا و تأمین واکسن، نجات دهند.
بنابراین کرونا با تمام هیبت و آثار روانیاش، با پشتیبانی همهجانبهٔ دولت از کادر درمان و خدمتگزاریاش در حفظ سلامت شهروندان، قابل مهار شدن است. این مسیر را در ۲۰ماه گذشته، بیشتر کشورهای دنیا با آزمون موفق پشت سر گذاشتهاند.
در ایران آخوندزده و اشغالشده اما صحبت از کادر درمان و کرونا، توأم با رنجباریِ تلخ و اندوهناک از سرنوشت مردمانی است که ولیفقیه ارتجاع هزار هزارشان را درکورهٔ کرونا قربانی میکند تا کرونا، موهبت فرصت و استفادهٔ ابزاریِ حفظ نظام باشد! در چنین تاکتیک ضدبشری، قهرمانان کادر درمان ایران در صف نخست قربانی شدن قرار میگیرند و سپس مردم بیپناه که قهرمانانشان در خط مقدم نبرد بدون پشتوانه ماندهاند، انبوهانبوه در میهنی خزانزده و تطاولشده، روانهٔ آرامستانها میشوند.
اکثریت کشورهای جهان در ۶ ـ ۷ پیش با بهکارگیری سازوکارهایی که اشاره شد، بر کرونا فائق آمدند؛ ولی در ایران آخوندزده تازه پیک پشت پیک میرسد و شیوع کرونا اوج میگیرد. در این روند فرسایشی و بیچشمانداز، باز هم کادر درمان ایران باید سنگینترین بها را حتی با جان گرامیِ خویش بپردازد.
این است قدرشناسی معکوس ناجمهوری پلید آخوندی از کادرهای درمان و قهرمانان ۲۰ماه پایداریِ ۲۴ ساعته در جنگ با کرونا! کادرهایی که خدماترسانی را با شیرهٔ جان و نثار هستیشان ممکن کردهاند؛ ولی خامنهای و کارگزارانش «سالی سیاه برای کادر درمان» تدارک دیدند. صحنه آنقدر منزجرکننده ــ و البته خائنانه ــ است که حتی رسانههای حکومتی هم تاب نیاورده و به شرح و بسط نمونههایی از کارنامهٔ خامنهای و دولتاش در بیپناه و پشت گذاشتن کادر درمان و حتی خودکشی برخی از آنان پرداختهاند. روزنامهٔ شرق در شماره ۲۳شهریور ۱۴۰۰ طی یادداشتی به قلم یک متخصص مغز و اعصاب نوشته است:
«سالی سیاه برای کادر درمان؛ سالی که نهتنها باید جور بیعدالتیها و کوتهفکریها را به دوش کشید، بلکه باید شاهد قربانیشدن یاران و دوستان خود نیز بود... از نظام آموزشی پوسیده تا فشار بالای کاری و نیز دستمزد اندک، همه و همه سبب میشود یک رزیدنتِ پزشکی، دورنمای تیره و تاری را پیشروی خود ببیند».
نگرش استثماری و بهرهکشانه به کادر درمان ایران، علاوه بر آنکه یک سیاست نخبهکشی را نسبت به «باهوشترین و نخبهترین دانشجویان» دنبال میکند، در کنه و جوهر خود یک دجالیت نهادینه شده را در تمام ارکان نظام آخوندی بارز میکند. دجالیتی که رسانهٔ حکومتی از آن با عبارت «اهداف پوپولیستی و عامهگرایانه» نام برده است:
«وزارت بهداشت و سیستم درمانی به پزشکان و بهویژه به رزیدنتها به چشم یک نیروی کار بسیار ارزان نگاه میکند. این نگاه سبب میشود که باهوشترین و نخبهترین دانشجویان این مملکت فقط و فقط با افسردگی دست و پنجه نرم کنند... سیاست وزارت بهداشت تاکنون این بوده که برای اهداف پوپولیستی و عامهگرایانهاش، تمام فشارها را به کادر درمان وارد کرده و به قولی از کیسه مال و جان آنها خرج کند» (همان منبع).
بهراستی چه بیپشتوانگی، چه تنهایی و چه فشار روحشکنی بر یک یا چند قهرمان عرصهٔ دفاع از سلامت مردم اعمال شده است که باید به بنبست برسند و قید جان خود را بزنند؟ خودکشی کادر درمان در نظام ملایان، از یکطرف حیرتانگیز و از طرفی یک ننگ و یک جنایت نابخشودنی در پرونده وزارت بهداشت و دولت و ولیفقیه است.
وقوع پیاپیِ پدیدههای نحس و حیرتانگیز در این رژیم ــ که در خاطرههای آدمی و در جهان بینظیر هستند ــ فقط موجب این تداعی میشود که در قدرشناسی و ستایش قربانیان این پدیدهها، باید سراغ سببسازان و عاملانش در هیأت نظام ولایت فقیه رفت. چنین خواستهیی ملی و میلیونی که نفی تمامیت یک تفکر و سیاست نحس را آدرس میدهد، تنها راه نهاییِ قدرشناسی از قربانیان همهجانبهٔ این تفکر و سیاست سلطهگری با مرگآفرینی و مرگزیستی است.