۱۰شهریور۱۴۰۰
سخن روز
رئیسی جلاد۶۷ پاسدار محمد اسلامی را بهسمت معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی منصوب کرد. اسلامی تا چند روز پیش، وزیر راه و مسکن دولت آخوند روحانی بود. وی هیچ تخصص و دانشی در زمینهٔ هستهیی ندارد. اما بهگواهی اسنادی که مجاهدین و مقاومت ایران از سال۱۳۸۴ در چند مرحله افشا کردهاند، پاسدار سرتیپ محمد اسلامی رابط اصلی رژیم برای کسب دانش ساختن بمب اتمی از عبدالقادر خان دانشمند پاکستانی است. این انتصاب بهخوبی نشان میدهد رژیم آخوندی درصدد تشدید و تسریع پروژههای خود در راستای دستیابی بهبمب اتمی است. کمااینکه روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت (۹شهریور) نیز در مقالهیی تحت عنوان تغییر استراتژی هستهیی نوشت: «چنین انتصابی میتواند این پیام را برای خارج از کشور داشته باشد که ایران با استفاده از این مدیران، قصد دارد در بخش هستهیی نظامی فعالیت کند».
انتصاب یک پاسدار سرتیپ با سابقهٔ مشخص تلاش برای دستیابی بهبمب اتمی که بهخاطر نقشش در فعالیتهای حساس مربوط بهغنیسازی اورانیوم در لیست تحریمهای سازمان ملل متحد هم قرار دارد، قطعهیی از پازل خط انقباض است که ولیفقیه ارتجاع با روی کار آوردن «دولت جوان حزباللهی» در پیش گرفته و کاملاً همخوان با مهرهچینی خامنهای برای رویارویی با بحران سرنگونی است. در این مهرهچینی، بدنامترین تروریستها، قاتلان و دزدان در رأس امور قرار گرفتهاند، تا خط انقباض را در همهٔ جوانب آن یعنی سرکوب حداکثری و غارت حداکثری پیش ببرند. دستیابی بهبمب اتمی نیز لازمه و تضمین پیشبرد این خط بهویژه در عرصهٔ بینالمللی است. اما سؤال این است که آیا خامنهای میتواند بهنیت و خواسته خود در رسیدن بهبمب اتمی جامهٔ عمل بپوشاند؟ و اگر بهبمب اتمی دست یابد، آیا میتواند با آن درد بیآیندگی خود را علاج کند؟ و جلو خطر قیام که موجودیت نظامش را تهدید میکند بگیرد؟ پاسخ این سؤالات منفی است. اگر چه یک اجماع در جامعهٔ جهانی در ممانعت از دستیابی رژیم وجود دارد، چرا که حتی متحدان و حامیان رژیم مانند روسیه و چین نیز قویاً با مسلح شدن رژیم تروریستی بهسلاح اتمی مخالفند، اما مانع اصلی رژیم، همچنان داخلی است، کمااینکه این مقاومت سازمان یافتهٔ ایران بود که تاکنون اجازه نداده سودای اتمی رژیم محقق شود. افزون بر آن، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی که از هر سو رژیم را احاطه کردهاند. بهولیفقیه ارتجاع امکان نمیدهد خامنهای این خط را پیش ببرد. چرا که نتیجهٔ بلافصل آن تشدید تحریمها و تشدید فشارهای خفهکنندهٔ اقتصادی است و این، در شرایطی که هماکنون نیز فشارها از آستانهٔ تحمل جامعه فراتر رفته، خود بهیک خطر جدی که موجودیت رژیم را تهدید میکند، تبدیل شده است؛ از همین رو جناحی از رژیم مداوماً نسبت به «پایین آمدن آستانه تحمل مردم» و اینکه «دیگر نایی برای تحمل فشارها نمانده» هشدار میدهد و خاطرنشان میکنند که مردم «دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند... بههمین علت دیگر مجال هیچ خطایی نمانده است و هر فشار دیگری میتواند پرده صبر مردم را پاره کند» (سرمقالهٔ روزنامهٔ حکومتی ابتکار ـ ۶شهریور).
مفهوم این هشدارها که هر روز توسط روزنامههای حکومتی تکرار میشوند، این است که اگر خلیفهٔ ارتجاع همچنان بر ادامهٔ این خط اصرار بورزد، چه بسا خطری را که برای فرار از آن میخواهد بهبمب اتمی پناه ببرد، زودتر در مقابل او قرار دهد.
این همان بنبست و پارادوکس غیرقابل حل رژیم است. بهاین معنی که رژیم حتی اگر بهبمب اتمی هم دست پیدا کند، این امر نه بحران اقتصادی و معیشت مردم را چاره میکند، نه کرونا را علاج میکند و نه امواج بهخروش آمدهٔ تودههای بهجان آمده و مشتاق سرنگونی را، مهار میکند. بنابراین رژیم بحرانزده و پوسیدهٔ ولایت فقیه چه با بمب اتم و چه بدون بمب اتمی محکوم بهسقوط و نابودی است.