۱۸شهریور۱۴۰۰
به سمت سرنگونی
عبارت «دولت جوان حزب اللهی» علی خامنهای، آن هم یک سال پیش از برگزاری سیرک انتخابات ریاست جمهوری آخوندی بهخوبی نشان میداد که چه سنگی را برای آیندهٔ نظامش برداشته و چه طرحی ریخته است. پیش از آن هم با گذاشتن فیلترهای متعدد، راه مجلس ارتجاع را بر باند رقیب بسته و مجلسی پر از کفتارهای ولایی «بابصیرت» کرده بود؛ هدف این بود که به این وسیله تمامی ارکان قدرت را در قبضهٔ خودش بگیرد و ضمن تلافی شکست نمایش پیشین انتخابات ریاستجمهوری باسمهای از خودیهای باند رقیب، پیشاپیش هر مشکل احتمالی را رفع و رجوع و آب بندی کرده و از ریاست آیندهٔ رئیسی مطمئن شود.
هدف این جراحی و تصفیه و حذفها، بنا بر تصریحاًت خود خامنهای و تفاسیری که جیرهخواران بیتالعنکبوت نظام ارائه میدادند این بود که «مدیریت» کشور را به دست کسانی بدهد که «منویات» او را تمام و کمال اجرایی کنند! گو اینکه وضعیت فاجعه بار فعلی کشور، ابر بحرانهای غیرقابل توصیف اقتصادی-اجتماعی و فقر و فلاکت افسار گسیخته حاصل حکومت ساکنان اجرام سماوی بوده است و خامنهای در موضع اپوزیسیون نشسته است! در نتیجه عمود خیمهٔ ولایت با تف چسبان کردن رئیسی جلاد، «روزگار تلختر از زهر» را به «شکر» تبدیل میکند!
همان در، همان پاشنه!
نهاد و ذات یک پدیده را که تغییر دهید، دیگر با آن پدیدهٔ قبلی مواجه نیستید، بلکه گونهیی تماماً تازه خلق شده است. خواه این پدیده یک کژدم، یک کفتار یا یک اسب آبی و یا یک آخوند دجال حکومتی باشد!
تغییراتی که خامنهای در پی آن بود، نه تغییر در ذات پلید حکومت ننگین نظام، یا خوی درندگی و انسان ستیز و ضد ملی خود و همپالگیهایش و نه حتی تغییر در کیفیت وضع زندگی مردم، بلکه محکم کردن چفت و بست زهوار حکومت خودش بوده است؛ اما رسانههای جیره خوار باند خامنهای و برخی مهرههای صادراتی و بسیجیان فکل کراواتی خارجی نظام، واژهٔ «مدیریت» را به جای «حکومت» در ایران سیبل تهاجم به وضعیت اسفناک ایران میکردند تا به ایز گمکردن خامنهای یاری برسانند!
اما نکته اینجاست که این «ننه من غریبم» های خامنهای و باندش تا پیش از الصاق رئیسی به کرسی ریاست کار برد داشت. از آنجایی که اکنون دیگر تمامی ارکان قدرت نظام در دست «خودی» های باند خامنهای قرار داشته و دیگر از «نه خودی» ها و «بی بصیرت» های باندهای سبز و بنفش کسی مخل آسایش باند هار ولایت نیست، کم کم چنانکه کم و بیش شروع شده است، باید منتظر درآمدن صدای اعتراض همین «خودی» های خامنهای باشیم! چرا که خامنهای چه با شیادانی مانند خاتمی و روحانی و چه با جلادانی مانند احمدینژاد و رئیسی، نه قصد و ارادهای برای حل مشکلات و بحرانهای ایران دارند و نه توان آن را!
البته هنوز «گندم ری» از حلقوم رئیسی پایین نرفته و شیرینی ماه عسل ریاست خوب به کامش ننشسته که رسانه های همسو با «منویات» خامنهای زبانشان دراز شده! روزنامهٔ رسالت فغان سرداده که چرا «در بر همان پاشنه میچرخد؟!» و چنین هشدار میدهد که: «رئیسی اگر بخواهد این وضع را ادامه دهد در پایان همین سال با ۴۰۰هزار میلیارد تومان کسری در یک سیاهچاله ابر تورمی سقوط میکند» (چهارشنبه ۱۷شهریور ۱۴۰۰).
از آن سو روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت با برجسته کردن جنایت خامنهای در قتلگاه کرونای ولایت، پا را فراتر گذاشته و به خواستههای برحق
مردم اعترافی ناگزیر میکند؛ اعترافی که خبر از خشم و تنفر عمومی جامعهای میدهد که فریب بازیها و وعدهها و نمایشهای مسخرهٔ آخوندی در مقابله با کرونا را نخورده و انگشت اتهام را مستقیماً به سوی نظام آخوندی گرفتهاند: «افکار عمومی بر این خواسته پای میفشارند که مسئولان عامل این فاجعه انسانی باید به اتهام ارتکاب جرم در قتل غیرعمد هزاران انسان بیگناه در دادگاه عمومی محاکمه شوند».
البته روشن است که «مسئولان عامل این فاجعه انسانی» نام مستعار شخص خامنهای است که ابتدا با مینیمایز کردن کرونا به گسترش آن در ایران یاری رساند و سپس با فرمان ضدبشری ممنوعیت ورود و استفاده از واکسن معتبر جهانی، نزدیک به نیم کرور از ملت ایران را به خاک گور و چند کرور دیگر را با ابتلا به بیماری کرونا به خاک سیاه نشاند!
حکومت خامنهای با هر تغییری در پالان الاغ ولایتاش، چهارنعل به سوی دره سقوط در شتاب است، اینکه کمربندی که بسته برایش ایمنی میآورد یا نه، فرعیات داستان است، چون مسیرش مسیر سرنگونی است!