۱۴مرداد۱۴۰۰
ترانه ترکی عهد کردهاند
بار دیگر خلقمان بپا خاسته
و در هر جبههیی میجنگد
و با خونش برای خلق راه باز میکند
و در شهرهای دیگر جوانان بپا خاسته
و در راه حق خونشان را نثار میکنند
عهد کردهاند یکبار دیگر بیایند
و پایداری کنند و بجنگند و در هر کوی و خیابان
قاطع و بیامان آتش بپا کنند
همه باید یکصدا فریاد بزنیم
آستین بالا زده و گامهای جدید برداریم
در روز جدید
ظالم بایستی در حسرت بماند
و باید کور شود و مثل برگ خزان زرد شود
عهد کردهاند یکبار دیگر بیایند
و پایداری کنند و بجنگند و در هر کوی و خیابان
قاطع و بیامان آتش بپا کنند
سالگرد انقلاب مشروطه
بر ضد سلطنت مطلقه
نشست تحلیف یکان جدید پذیرش در ارتش آزادیبخش ـ۳۰مهر ۱۳۸۱
در هزار و دویست و هشتاد و پنج، مشروطه به هر حال به کرسی نشست. ۹۵سال آزگار است که مردم ایران بهدنبال آزادی، بهدنبال عدالت، میدوند، میرزمند و خون میدهند.
اما هر جنبش انقلابی میباید جایگزین رو، اون چیزی که میخواد بذاره جاش، ارائه بده و با نیروی مسلحِ زبده و کارآمدی هم اون رو تضمین کنه، در غیراینصورت حتی وقتی که دولت ملی دکتر مصدق تشکیل شد با یه قیمت خیلی کم استعمار و ارتجاع تونستن ساقطش بکنند.
پس از همهٔ این درسهایی که جزء به جزء و نکته به نکتهاش ضمن یکصد سال آزمایش شده با چه جنبشها و چه شهدایی از صدر مشروطه تا امروز، از مجاهدین اولیه ستارخان و باقرخان تا حنیف کبیر، بنیانگذاران خودمون و تا همین امروز.
ملاحظه میکنید که قانونمندیها خدشهناپذیرن. ما میباید اونها رو بهرسمیت بشناسیم و مراعات کنیم.
مرزهای سرخ واقعی هستن، جدی هستن، ما باید اونها رو مراعات کنیم، اونها تخفیفی نمیدهن چون از متن واقعیت جهان بیرونی، از قانونمندیهای خدشهناپذیر اجتماعی ناشی شدند.
کسی که جنبش انقلابی میخواد میباید یک آرمان و بعد سازمان انقلابی بنا کنه که شما امروز زیر آرمش سوگند خوردید.
کسی که میخواد جنبشهای مردم و خلقش به نتیجه برسه باید جایگزین ارائه کنه و باید قدرت تضمین اون رو با یک نیروی مسلح این رو داشته باشه.
در یکصد سال گذشته هر چه که مردم ایران دویدن و دویدند با تأسف به نتیجه نرسیدند، خیلی دویدند، بسیار دویدیم اما به نتیجه نرسیدیم.
نَفْس دویدن، رزمیدن و از تجمع ۹۵سال پیش و ۱۰۰سال پیش، از تجمع روز اول در تهران برای تأسیس عدالتخانه در برابر استبداد ناصرالدین شاهی و قاجار از همون روز تا اونچه که تا الآن در شهرهای میهنمون جریان داره خود این البته که غرورانگیز، ستایشانگیز، مقدس، حق و مشروع اما به کرسی نشوندنش، به نتیجه رسوندنش منهای سازمان و آرمان انقلابی، منهای جایگزین مردمی و میهنی، منهای ارتش آزادیبخش ملی، منهای این سه عنصر محال است، غیرممکن است.
اگر میخواهین جنبشی از پایین به نفع تودههای مردم داشته باشین، اگر چشم نبستین به اصلاح شدن ارتجاع و استعمار، اگر چشم ندوختین به سازش با استبداد، اگر از پایین حرکت میکنین، پس الزامش اینه، آرمان و سازمان انقلابی بهعنوان قلب این جنبش و این مقاومت، جایگزین سیاسی بهعنوان روح و سمت و سو دهندهاش و ارتش آزادیبخش ملی بهعنوان بازوی استوار و پراقتدارش.
این راه رو هر چند هم که طول بکشه تا حالا صد سال، باید که خلق و تاریخ ما میرفت.
قبل از ما و خیلی قبل از ما از ستارخان تا سردار جنگل از محمدتقیخان پسیان در خراسان تا مدرس از مصدق تا فاطمی و بنیانگذاران خودمون مدتهای طولانی این راه رو رفتهاند تا بالاخره بعد از همه کشاکشها رسیدیم به مجاهدین و بلوغ مجاهدین، رسیدیم به ارتش آزادیبخش ملی و رسیدیم به جایگزین سیاسی مقاومت ایران شورای ملی مقاومت و در رأس تمامی اینها به رئیسجمهور برگزیده دوران انتقال و حاکمیت مردم ایران).
اگر که خواستار پیروزی هستین، اگر میخواهیم به نتیجه برسه اون چیزی که به ما مربوطه، باید کار خودمون رو بکنیم و انجام بدهیم.
سخنان مسعود رجوی ـ ۲۲بهمن ۱۳۷۷
همه میدانند که فجایع ناشی از حکومت آخوندی، از جمله فاجعه اقتصادی، قبل از هر چیز ناشی از سیاست ارتجاعی و ضدایرانی این رژیم است و بنابراین راهحلش هم از سرنگونی دشمن ضدبشری و استقرار تنها جایگزین دمکراتیک و میهنی میگذرد و این نبردی است ریشهدار که بهنظر میرسد پس از یکقرن، یک قرن بعد از انقلاب مشروطه داریم بهمرحله نهایی و تعیین تکلیفش نزدیک میشویم.
واقعیت این است که این حرامیان ارتجاعی و استعماری یکقرن است که در وطن ما به کاروان انقلاب و رهایی میزنند، قیامها را برسر مردم و پیشتازهای انقلاب ویران میکنند تا اصولاً فکر آزادی و استقلال را هم ازسر نسلهای بعد خارج بکنند. اما در این دودهه وضع یک طور دیگری بوده.
بهیمن مقاومت پایدار رشیدترین فرزندان ملت ایران، اوضاع بروفق مراد دشمنان آزادی و استقلال ایران پیش نرفته و خطوط ارتجاعی و استعماری با مانع عظیم مقاومتی روبهرو شدهاند که از دل انقلاب ضدسلطنتی جوشیده و آن را در مداری بالاتر تداوم بخشیده.
از سخنان مسعود رجوی در میتینگ تبریز
تبریزـ ۲۰ اسفند۱۳۵۸
متشکرم
به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران و بهنام مردم غیور آذربایجان
خلق آزادی ستان و مجاهد پرور تبریز، و بیاد سرداران و سالاران گرانقدر آزادی مجاهدان اعظم، مجاهدان شرف و حریت بشری، ستارخان، باقر خان، ثقه الاسلام، خیابانی و حنیفنژاد
مادرها، پدرها، برادرها و خواهرها، برای هر انقلابی ارض تبریز همانطور که گفتم یک زیارتگاه است. یعنی هیچ انقلابی راستین پیدا نخواهد شد که مشتاق دیدارش نباشه و نخواهد به زیارت این حرم آزادی بشتابه، ولی، ولی برای یک مجاهد خلق این آرزو و اشتیاق اوج دیگری به خودش میگیره، چرا که یک مجاهد خلق در تبریز هم زادگاه تاریخیاش را پیدا میکنه و هم زادگاه سیاسی و عقیدتیش و هم زادگاه تشکیلاتیاش را، زادگاه تاریخیاش از این حیث که در تاریخ جدید ایران اصل و نسب تاریخی ما به مجاهدین صدر مشروطه میرسه، به ستار و باقر، تفنگ سردار را بوسیدیم و به دوش انداختیم. از حیث عقیده و مرام هم ما ادامه کمال یافته همان اسلامی هستیم که در غریو گلولههای سردار نطفه بست، وقتی که پرچمهای سفید ننگ و تسلیم را از هم میدرید و پرچم سرخ حسینی را بر در خانههای تبریز به اهتزاز درمیآورد اسلامی که در غریو تفنگهای مجاهدین همه محلات تبریز را از ارتجاع و استبداد تهی کرد هزاران هزار بار از میان آتش و خون گذشت، بر علیه استعمار شورید، روی اسب سردار کوه و دشت را نوردید، در مردانگی و مروت و مردم دوستی علی گونه در سردار تجلی کرد، با نامردمان هرگز سازش نکرد جانب محرومان را هیچوقت رها نکرد و امروز ما نوادگان آنها هستیم
بله این اسلام حنیف نه تنها ضداستبداد و استعمار بلکه بهقول پدر طالقانی ضداستثمار هم هست، حالا ما فهمیده بودیم ضد بهره کشی هم هست. کارگر و دهقان را میخواهد، جامعه بیطبقه توحیدی را میخواهد اینجا بود که معطل نشدیم، مرکب عشق و امید سردار را سوار شدیم، تفنگش را هم بوسیدیم و برداشتیم، مثل علی موسیو با حاج علی دوا فروش که شماها باید خوب بشناسیدشون مرکز غیبی درست کردیم رفتیم و رفتیم، هر وقت که راه پرفراز و پرسنگلاخ بود پر فراز و نشیب بود، هر وقت که فشارها زیاد بود درست مثل سربازهای سردار در بحبوحه جنگهای تبریز صدای صمیمی سردار را شنیدیم که با عتاب میگفت آهای آهای آنام قربان، و بلند شدیم.
و چنین بود که از خون سرداران و سالاران آزادی نسل جدیدی خوشه کرد، درگذرگاه شب تار همانجایی که ستارخان رو به دروازه نور پیکار میکرد، اخگران سرخ خوشه زدند، ثقة السلامها، شیخ سلیمها، خیابانیها، فرزندان علی موسیو و حاجعلی دوا فروش حنیفنژادها، محسنها، بدیع زادگانها، صمدها، گلسرخیها و هزاران گل سرخ دیگر
خوشهها دست ستاره پر گل،
خوشه اخگر سرخ با طنینهای سترگ
کا عاقبت کوره خورشید گدازان خواهد شد،
و طومار هر گونه ستم و استثمار را در هم خواهد پیچید