۱تیر۱۴۰۰
نه به حاکمیت دیکتاتوری
در ماجرای رأیجمعکنی برای انتخاب رئیسجمهور نظام ملایان، اتفاقی افتاد که هم یک کیفیت نوین بود و هم چشمانداز سیاسیِ دیگری را رقم زد. آنچه رقم خورد، ظهور عنصری جدید در تعادلقوا با حاکمیت و طبقهٔ سیاسیِ حاکم است. وجوه این عنصر تعادل قواساز را در ادامه، بررسی خواهیم کرد.
کنش سیاسی شامل آن فعالیتی میشود که ارتباطی مستقیم یا غیرمستقیم با حاکمیت سیاسی و منافع آن دارد. این کنش را معمولاً احزاب و گروههای سیاسی و دولتها در رقابت با هم و یا در تعارض با یکدیگر رقم میزنند. آن تعادل قوایی هم که به آن اشاره شد، شامل عناصر اثرگذار نظامی یا اجتماعی و یا صنفی بین این دو جریان است. در این کنش سیاسیِ دیرینه در جهان، شاخص اصلی و عامل تعیینکنندهٔ تعادل قوا، منافع سیاسی دو طرف است. همهٔ سیاستها و راهبردهای اتخاذ شده را شاقول منافع، تراز میکند.
اما آنچه که در ۲۸خرداد روی داد، هم کنشگر آن و هم کیفیت تعادل قوایی آن با موارد کلاسیک و مرسوم که به آنها اشاره شد، بسیار متفاوت است. کنشگران اصلی میدان مقابله با حاکمیت ولایت فقیه در ماجرای نمایش انتخاباتی، اکثریت قاطع مردم ایران بودند. سلاح این جبهه، «نه» به نمایش حکومتی، پاسخ ندادن به استغاثههای خامنهای برای شرکت در انتخابات، تحریم کردن نزدیکی به صندوقهای اخذ رأی، سکوتی هماهنگ در مقابل هیاهو برای هیچ از جانب دستگاههای تبلیغاتی حکومتی و خانهنشینی با هدف سوت و کور کردن بساط سیرک حاکمیت است.
از پس رقم خوردن چنین تعادلقوای بیسابقهیی علیه حاکمیت، پروپاگاند ولایی چاره را در ضریب زدن و چند برابر کردن آراء واقعی دید. روز ۲۹خرداد دستگاه رقمسازی اتاق تجمیع آراء حکومتی کنترل خود را از دست داد و با ذلیلی و خواری، اعداد و ارقام چندگانه را منتشر کرد. یک روز بعد وزارت کشور دولت روحانی اعلام نمود که در تهران فقط ۲۶درصد واجدین شرایط شرکت کردهاند. کافیست همین ۲۶درصد را شاخص و مبنای سنجش آرای کل کشور در نظر گرفت تا مشخص شود که خامنهای در رقمسازی به چه رذالت و پلشتی روی آورده است. بررسی این رقمسازیها و نداشتن تعادل در ارائهٔ آنها، مقال دیگری است که جداگانه به آن خواهیم پرداخت.
مشاهده میشود که روز ۲۸خرداد مردم خانهنشین، هوشیارترینها در طرد و تحریم و شکست دادن حاکمیت ملایان بودند. از این رو پیروزمند بزرگ در آنچه که روی داد، مردم هوشیاری هستند که از تمام باندهای حکومتی عبور کردهاند. حریف و طرف مقابل مردمان هوشیار خانهنشین، تمام باندهای حکومتی بودند که سه هفته تمام تلاش و تقلا و مناظره و وعده را بههم بافتند تا شاید درصد قابل توجهی از مردم را جلو دوربینها بهصف کنند که طعمهٔ تبلیغات حکومتی شوند. ولی در ۲۸خرداد ۱۴۰۰ درهای خانههای اکثریت قاطع مردم ایران به روی مراکز اخذ رأی بسته شد.
وجه برجستهیی که توجه بیشتر رسانههای حکومتی و مخالفان حکومت و نیز رسانههای بینالمللی را به خود جلب نمود، پوشالی و مبتذل بودن پشتوانهٔ رأی جلاد قرن ابراهیم رئیسی است. از این رو نیازی به پرداختن این وجه نیست. از قضا بسیاری از حکومتیان هم آن را با تسخر و لطیفه از سر وا میکنند.
وجه دیگر آنچه رخ داد، شکست نهایی و پایان تاریخیِ اصلاحطلبی قلابی در درون نظام آخوندی با زعامت ولیفقیه است. پس از سلاخی شورای نگهبان در حذف و رد اکثر خودیهای قسمخوردهٔ نظام، برخی دستهجات بهاصطلاح اصلاحطلب که محمد خاتمی هم تلاش میکرد مشوق آنها باشد، بسیج شدند که عبدالرضا همتی را پیروز نمایند. ولی حتی رأیدهندگان حکومتی هم به همتی بسیار کمتر از آراء باطله رأی دادند! بدینسان اصلاحطلبان با حمایت و میزان پشتوانهٔ اجتماعی خودشان، مشایعت تاریخی شدند و پروندهشان بسته شد.
وجه برجستهٔ دیگر، توجه به این واقعیت است که کاندید کردن رئیسی منفور و چشم دوختن به قالب کردنش بهعنوان رئیسجمهور، یک توهین به شعور و نیز تحقیر کردن مردم ایران است. مردم اما با بستن درهای خانهشان به روی نمایش و سیرک حکومتی، ترفند دیکتاتور و سیاستش را مفتضح و تحقیر کردند.
وجه دیگر قابل توجه در رقم خوردن چنین تعادلقوای بیسابقهیی علیه حاکمیت آخوندی، سرازیر شدن شتابان حجم بسا بیش از گذشتهٔ تضادهای لاعلاج باندها علیه یکدیگر است. در شرایط جدید، این تضادها کیفیت عوض کرده و لایهلایه از عمق به سطح میآیند و انشقاقهای پیاپی را محقق خواهند نمود. کافیست به لایههای رد صلاحیت شده از جانب شورای نگهبان ارتجاع توجه کنیم تا چنین چشماندازی را محتوم بدانیم.
حالا کنشگران پیروزمند خانهنشین فقط با یک روز نبرد رودررو علیه تمامیت نظام آخوندی، چنین وجوه بحرانزایی را جلو رژیم گذاشتهاند؛ تصور کنید عواقب چنین تحریمی در پساانتخابات موجب بروز چه تکانهای بزرگ اجتماعی خواهد شد! از پس رقم خوردن چنین تعادل قوایی، از این پس رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران به جانب تحریم و طرد گستردهتر و رادیکالتر علیه تمامیت نظام شکل خواهد گرفت.