ایران ۴۲ساله گل بود و حالا قرار است با یکی از کاندیداهای مناظرههای مشعشع، سبزه هم بشود! مناظرههای هفت تفنگدار نظام هیچ خاصیتی هم نداشته باشد، بحرانی روی بحرانهای لاعلاج رژیم گذاشته است.
آدمی این سریال دستروکنیهای کاندیداها را از همدیگر میبیند، هاج و واج میماند که این مملکت چطوری سر پا مانده است! آن روی سکهٔ این اعجابانگیزی این واقعیت است که آخوندها این حاکمیت را فقط با جنایت، سرکوب، اختلاس، رانتخواری، قاچاق و دلالی سر پا نگه داشتهاند.
یک خوبی این مناظرهها این است که مجریانش همهٔ تلاششان را میکنند تا به تماشاگران ثابت کنند که یکی راهزن است، یکی رانتخوار است، یکی دلال است، یکی رمال و مالهکش است، یکی قاتل کودکان در جنگ است، یکی قاچاقچی ارز است، یکی هم سر قاتلها است.
یک خوبی دیگر این مناظرهها این است که جمهوری اسلامی تمامی پروندههای ۴۲سال گذشتهاش را به این هفت نفر داده است تا یکییکی باز شوند و مردم از جزئیات علت خط فقر ۱۲میلیون تومان و شانهٔ تخممرغ ۱۵۰هزار تومان و اندامفروشی و... بیشتر باخبر شوند.
مناظرهکنندگان با تمام ذخایر سیاسی و مذهبی و ولاییشان آمدهاند هفتتایی اعلام کنند که این است تمامیت ابتذال نظام اسلامی ولایت فقیهی! حجمی از طنز و ابتذال و مضحکه مخلوط شده و در بازار نمایش نظام، عنوان مناظره به آن داده شده است. این حجم غیرقابل تحمل از طرف برخی خودیهای نظام، موجب جنگ و دعوا در فاز جدید تخاصم گرگهای ولایی شده است.
روزنامه حکومتی آرمان در شماره ۲۰خرداد ۱۴۰۰ در یادداشتی به قلم محمد هاشمی رفسنجانی، اعتراف میکند که مناظرهها آینهیی از «کیفرخواست علیه» ۴۲سال حاکمیت آخوندی هستند:
«اصل این مناظرهها حملات به سمت نظام سیاسی کشور است. کیفرخواستهایی بود که صرفاً علیه نظام نوشته شده بود».
تمام رسانههای حکومتی متفقالقولاند که «سطح مناظرهها بسیار پایین» هستند. برگردان درست این اعتراف حکومتیان این است که همین مناظرهها چهرهٔ آینده نظام آخوندی را ترسیم میکنند. همین مناظرهها اعتراف میکنند که سطح این کاندیداها، شاخص حکومت آینده میباشد.
اعتراف میکنند که خامنهای از اینها مفیدتر و بهتر نداشت و ندارد.
اعتراف میکنند که برای نظام بیش از این نمانده است، سرمایهاش بیش از این نیست و «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
اعتراف میکنند که از عصاره و چکیدهٔ ماترک جمهوری اسلامی، برایش همینها مانده است.
اعتراف میکنند که اصلاً از همان زمان خمینی، قرار نبوده دولت بهمعنی یک رکن تمدن اجتماعی برای تأمین جمهوری و تضمین دموکراسی و حقوقبشر باشد.
اعتراف میکنند که خیل گرازان، در شبیخونی ولایی و قرونوسطایی به مزرعهٔ ایران زدهاند.
اعتراف میکنند که ۴۲سال در کار اعدام شرم و حیا، ترویج درندهخویی سیاسی و اقتصادی و تباهی اخلاق اجتماعی بوده و هستند.
اعتراف میکنند که در مناظرهشان، مروج اشمئزاز ماهوی برآمده از ساختار نظام ولایت فقیه هستند و «سطح مناظره و سؤالات، یک آبروریزی» است. دقت کنید:
«شاهد مناظرهٔ بسیار سطح پایینی بودیم. این سطح مناظره و سؤالات، یک آبروریزی بود... این سطح پایین بودن بهمعنای این است که فردی را که قرار است بر مسند ریاستجمهوری تکیه کند، در حد بسیار پایین میخواهند» (همان منبع).
این است قوارهٔ آینده نظام و رئیسجمهوری که میخواهد از صندوقها درش آورد!