در این برنامه آقای محمد حیاتی از مسولین سازمان مجاهدین خلق ایران به شکلگیری و تولد سازمان مجاهدین میپردازد
راهی که آمدیم- قسمت ۵۳- پرواز صلح
و آزادی
پروازصلح و آزادی
اقدامات رژیم در برابر جنبش صلح:
چنانچه قبلاً اشاره کردیم سالهای ۶۰ تا ۶۵ مملو از جنگ مقاومت با ضد انقلاب غالب و مغلوب بود که به اخراج
بنی صدر و قاسملو انجامید. قابل توجه اینکه رژیم آخوندی که مواجه با تلاشهای
شورای ملی مقاومت علیه جنگطلبی خمینی و ایجاد جنبش صلح بودتلاش میکرد
که از این اخراج ها علیه مقاومت بهرهبرداری کند و در نهایت وقتی رژیم
بهخاطر جنبش صلح خواهی شورای ملی مقاومت در ایران و جهان دکان جنگطلبیاش بواقع
تخته شده بود، از طریق دولت فرانسه بر روی مسعود رجوی فشارآورد و در
همین رابطه برای اینکه فشارش را روی دولت فرانسه بالا ببرد چند تن از فرانسویها را
در لبنان توسط حزبالله به گروگان گرفت.
در آن زمان نخستوزیر فرانسه ژاک شیراک که اهل معامله و زد و بند با رژیم بود
به همین لحاظ هیاتی را مسئول مذاکره با رژیم برای آزاد کردن گروگانها کرد چون
دولت فرانسه میدانست که حزبالله تمامی اقدامات تروریستی خود را بهدستور رژیم
خمینی انجام میدهد و وارد معامله با رژیم شد و رژیم هم شرط آزاد کردن گروگانها
را اخراج مسعود رجوی و یا ممانعت از هر گونه فعالیت در خاک فرانسه قرار داد. بعد
از این فرانسه فشارهایش را به مسئول شورا یعنی مسعود رجوی بالا برد و گفت شما تنها
در این کشور پناهنده هستید و نمیتوانید فعالیت سیاسی بکنید.
بعد از اینکه مشخص شد که دولت فرانسه بهدلیل معامله با رژیم، از خواستههایش
کوتاه نمیـآید، مسعود رجوی گفت پس ما از فرانسه میرویم. همان زمان رسانهها نیز
افشاگریهای زیادی از اقدامات معامله گرایانه دولت شیراک انجام دادند.
پروازی بهغایت خطیر
تصمیم این پرواز بهدنبال توطئه خبیثانه رژیم آخوندی و شیراک بود و خمینی بهجد
دنبال ضربه زدن به مسعود رجوی بود حتی قصد ربودن او را داشت که نوار مکالمه رژیم
با سفیر خود در سوئیس و با مقامات سوئیس را افشا و توطئه آدم رباعی را خنثی کردیم
اما در عینحال این پرواز میتوانست مورد حمله هواهی رژیم قرار گیرد به
همین دلیل باید با طرحهای امنیتی ویژه و ریسکپذیری انجام میگرفت.
نیمهشب هفدهم خردادماه ۱۳۶۵، مسعود رجوی خاک
فرانسه را به مقصد عراق ترک کرد و از سوی مقامات دولت عراق مورد استقبال رسمی قرار
گرفت. مسعود رجوی پس از ورود مستقیماً عازم زیارت نجف و کربلا شد.
در همان زمان مسعود رجوی با رئیسجمهور عراق صدام حسین نیزدیدار کرد
و در این دیدار بر روی استقلال مقاومت ایران تأکید کرد و گفت تا زمانیکه نیروهای
عراقی در خاک عراق بودند ما با شما میجنگیدیم. و حمله آنها را به ایران نیز محکوم
کرد و گفتند که ما به اینجا با هدف صلح به عراق آمدهایم و هدف دیگری نداریم در
همان زمان روزنامههای عراقی نیز نوشتند که: «رهبری عراق به مقاومت ایران و
استقلال ایدئولوژیک و سیاسی و آزادی عمل آن در نیل به اهدافش احترام میگذارد. وی
تأکید کرد روابط عراق با مقاومت ایران بر پایههای صلح، احترام متقابل به حق
حاکمیت ملی و احترام به انتخاب ایدئولوژیک و سیاسی هر دو ملت و همکاری متقابل برای بنیادگذاشتن پایههای
صلح و ثبات در منطقه استوار میباشد».
البته تصمیم شورای ملی مقاومت مبنی بر انتقال محل اقامت مسئول شورا از اروپا
به عراق، طی اجلاس فوقالعاده شورا در تاریخ ۲۳اردیبهشت ۱۳۶۵ اتخاذ
گردید. بیانیه شورای ملی مقاومت ضرورتهای این تصمیمگیری تاریخی را چنین توضیح
داده است: «رژیم خمینی که با شدتگرفتن روزافزون بحران داخلی روبهروست میکوشد تا
از یکسو با راهانداختن حرکتهای «مخالف» دستآموز نظیر دار و دسته بازرگان و
شرکا و انواع «سازمانها» و «نهضت»های تقلبی «مجاهدین» ساخت کارگاههای خاک گرفته
قم یا امتیاز دادن به برگهای سیاسی سوخته و مدعیان بیاعتبار خود در
خارج کشور، جنبش مقاومت انقلابی را منزوی کند. و از سوی دیگر با توسل به شیوههای
رایج خود، از جمله گروگانگیری و شانتاژ سیاسی، کشورهای دیگر را برای فلجکردن جنبش
انقلابی تحت فشار قرار دهد.. ».
چنانکه فوقا اشاره کردیم سازمان از سال ۶۴ دنبال تمرکز نیرو در منطقه بود و میخواست بهنحوی شورا و رهبری
را به منطقه مرزی جهت گسترش تهاجم علیه رژیم منتقل کنیم. این هدف با تشکیل ارتش
آزادیبخش توسط مسعود رجوی صورت گرفت. و بهسرعت رشد کرده و دهها عملیات کوچک و
بزرگ انجام داد.
خمینی بقای نظامش را با تکیه برجنگ و صدور ارتجاع در خارج و اختناق
در داخل ایران، میدید و درپیشبرد این خط بیش از هزار میلیارد دلار
هزینه کرد و صدها هزار کشته بهجا گذاشت و چند میلیون اسیر و آواره شدند و دهها
شهر ویران شده بهجای گذاشت. و میگفت که تا آخرین خشت در تهران به جنگ ادامه میدهیم
(به صحبتهای خمینی گوش کنید)
و ارتش پس از ۱۰۰رشته عملیات در مدت یکسال
و پس از تصرف مهران در عملیات چلچراغ و منهدم کردن دو لشگر زرهی خراسان و به غنیمت
گرفتن ۲میلیارد تسلیحات سنگین شامل توپ، تانک، نفر بر،
کاتیوشا و چند صد خودرو، خمینی عملاً سرنگونی خود را در ادامه جنگ دید (صحبتهای
خمینی که توان ادامه نداشت) وبرخلاف همه ادعاهای قبلی بر ادامه جنگ به
هرقیمت ناگزیر جامزهر آتشبس را سرکشید و گفت آبرویم را با خدا معامله کردم و
دلیلش را هم نمیگویم.
خمینی هرگز خواب پایان جنگ را هم نمیدید وبیرحمانه مردم ایران و
بهخصوص جوانان و حتی دانشآموزان را با وعده بهشت فریفته آنان را هزار هزار روی
میدانهای مین میفرستاد.
خمینی که بقائش در صدور ارتجاع و گسترش اختناق در داخل میدید، با
طرح صلح و آزادی امکان صدور ارتجاع در منطقه و اختناق در داخل از بین میرفت.
لازم به ذکر است که در مقابل چنین جنایت خمینی تنها و تنها شورا و سازمان بود
که بهرغم تمامی لجن پراکنیهای رژیم و دم و دمبالچههایش در خارج و اتهام وابستگی
به صدام، پرچم صلح را رو در روی خمینی به اهتزاز در آورد و این بهای سنگین را بهجان
خرید. واقعا جز رهبری سازمان هیچ شخصیت سیاسی و گروهی نبود که مانع این خونریزی و
ویرانگری باشد و همه علیه مجاهدین و در حمایت از خمینی بودند اما واقعیت نشان داد
که باصلح چگونه مانع قتلعام نوجوانان و ویران شدن دهها شهر و بیخانمانی
میلیونها انسان گردید.