۱۳رجب میلاد علی علیهالسلام
امیر مؤمنان، علی بنابیطالب(ع) فراتر از تعلقداشتن بهاین یا آن شاخه
اسلامی، سیمایی است معرف ظرفیت فرزند انسان که برای هرانسان آزاده و مشتاق بهتغییر
و تکامل انقلابی، آشنایی با این پیشوای فرزانه، یک نیاز محتوم است.
سیمای علی(ع)، بخشی واقعی و شورانگیز از تاریخچه تکامل و پیشرفت
انسانیت را منعکس میکند، بخشی که خوشبختانه در منابع تاریخی بهطور واضح ثبت شده
و دردسترس قرار دارد، و صرف آشنایی رویارو با اینسیما، منبع الهام راهگشایی است
برای انسان رهجو و اهل تکاپو، چراکه در وجود علی(ع) قامت رفیع و ظرفیت عظیم
انسانی در تحقق تغییر شگرف و سرفراز تکاملی را مشاهده میکند.
مسعودرجوی از علی بهعنوان ”قدر انسان“ و فاتح نبرد انسان با سرنوشت
و جبر و خودبهخودیگرایی نام برده اس.
اینچنین، سیره و سابقه علی(ع) یک منبع انرژی مولد و پیشبرنده
است که آزادکردن انرژیهای رشد و تعالی و فتح قلل تکامل انسانی را میسر و دردسترس
قرار میدهد. و این اثرگذاری توسط مولای موحدان و نخستین پیشوای تاریخی تشیع
انقلابی، تنها درمورد پیروان اخص مرام او صدق نمیکند و اختصاص بهمسلمانان یا
شیعیان ندارد و از دیرباز نداشته است.
دانشمند ادیب، مورخ و
متکلم قرن هفتم هجری، ابنابیالحدید معتزلی، متوفی۶۵۶هـ در مقدمه کتاب «شرح نهجالبلاغه» آورده است: «چه میتوانم در وصف
کسی بگویم که غیرمسلمین نیز دوستدار اویند، بهرغم انکار نبوت محمد(ص). و فلاسفه
دورانها او را بهبزرگی میشناسند بهرغم ضدیت با دیانت و حتی پادشاهان فرنگی و
رومی، تصویر او را بر عبادتگاههای خویش مینگارند و سلاطین بیگانه و غیرعربی، نقش
او را برای تیمن بر شمشیرهای خویش حک میکنند مانند پادشاهان ترک سلجوقی، آلبارسلان
و ملکشاه یا شاهان دیلمی آلبویه، مانند عضدالدوله و پدرش رکنالدوله که نقش علی
را برشمشیرهای خویش تضمین فتح و پیروزی خود میشناختند».
ابنابیالحدید در همین زمینه میافزاید: «هرکسی و هرگرایشی
کوشش دارد با منتسبکردن خویش بهعلی(ع) سندی بر اصالت و مشروعیت خویش اقامه کند و
بدینمنظور چه کتابها که نگاشته و تدوین کردهاند. از عالمان برجسته شاخههای
مختلف اسلامی در الهیات و عقاید، تا علوم دینی فقه و تفسیر قرآن تا علم نحو عرب و
ادبیات و فصاحت این زبان».
وی میافزاید که این نه خاص فرقهها و نحلههای علمی است بلکه «استادان طریقت
و تصوف نیز در سراسر سرزمینهای اسلامی، خود را از طریق «شبلی»، «جنید بغدادی»،
«بایزید بسطامی»، «ابومحفوظ کرخی» و... بهاو وصل میکنند و اصل سنت «خرقه» که
شعار تصوف است را بهعلی(ع) مستند میدارند
مختصری از زندگی آنکه سیمای راستین انسانیت بود
میلاد علی(ع) ازآغاز، یک شگفتی است. زیرا کعبه
زادگاه اوست. علی(ع) درسال ۵۹۸ میلادی
یعنی دهسال قبلاز بعثت پیامبر(ص)، و ۳۰سال پساز
عامالفیل، در کعبه، خانهیی که حضرت ابراهیم(ع) بهفرمان خداوند بنیان گذارد بهدنیا
آمد.
مادرش فاطمه، بنت اسد، از اولینزنانی است که بعداز بعثت بهپیامبر گرویده، و
پدرش ابوطالب رئیس قبیله بنیهاشم از خادمان حرم کعبه، عموی پیامبر است. مادرش او
را «حیدر» نامید اما پدرش نام علی را برگزید. ، نامی برگرفته از نام «اَلعَلـیّ » خداوند.
علی(ع) کودکی ۶ساله بود که پیامبر(ص)
سرپرستی او را بهعهده گرفت. وی در ۱۰سالگی
اولینمردی بود که بهپیامبری محمد(ص) گواهی داده وبه اسلام رویآورد.
ابوطالب، پدر علی(ع)، عموی پیامبر(ص) و سرپرست آنحضرت در کودکی بود و همچنین
حامی بزرگ او در دهسال نخست و بسیار دشوار بعثت و رسالت. در اینراه، او ایمان
خود بهاسلام را علنی نمیکرد، اما دلایل بسیاری ازجمله گواهی امامان معصوم ما،
تردید نسبت بهمراتب ایمانش را منتفی میکند. ابوطالب درسال یازدهم بعثت، چندروزی
پیشاز خدیجه(ع) وفات کرد. درحالیکه نزدیک به ۳سال را در تبعیدگاه «شعب ابیطالب»، همآغوش با سختی، گرسنگی و
خطر گذرانده بودند و تمام اموالشان را در همین راه صرف کرده بودند. آرامگاه این دوفقید
اسلام در حومه مکه، مشخص، و زیارتگاه مسلمین است.
فاطمه، مادر علی(ع)، پسازخدیجه از نخستین زنانی است که با پیامبر(ص) بیعت
کرد تا در هیچ وظیفهیی از اطاعتش شانه خالی نکند. او همچنین از اولینمروجان
اسلام بوده و در تشویق فرزند دیگرش، جعفرابنابیطالب بهاسلام با ابوطالب سهیم
بود. حضرتمحمد(ص) فاطمه بنتاسد را مادر خطاب میکرد و میفرمود «یااماه» و
اغلب یاد میکرد که فاطمه او را بیشاز فرزندان خود گرامی میداشت و پیشاز آنان
بهامور خوراک و پوشاک وی میرسید و در نظافت آنحضرت با روغنهای خوشبو، میکوشید.
فاطمه (بنت اسد) متعاقب پیامبر(ص) و همراه فاطمه سیدةالنساء(ع) بهمدینه مهاجرت
کرده و پساز مدتی در این شهر درگذشت. پساز وفاتش، پیامبر(ص) براو نماز خواند و
جامه خویش را برای کفن او داد و پیشاز دفن او در لحدش آرمید و اغلب برای او از
خداوند طلب پاداش و مغفرت میکرد
سرآمد فضایل والا و بهظاهر متضاد
قبلازبرشمردن برجستهترین فضایل علی(ع) باید مدنظر داشت که حجم عظیم
رویدادهای بیانکننده این فضایل و روایتهای مختلف پیرامون هرکدام در منابع موجود،
آنچنان عظیم است که بلافاصله پساز شهادت علی(ع)، بنیامیه بهمدتی نزدیک یک قرن
تمام، سایه حاکمیتی بسیار خشن و خائنانه را گستردند و مانع از بیان کمترین نکتهیی
از اسلام میشدند که ممکن بود حاوی فضیلتی از علی(ع) باشد. در مقابل، در طول این
مدت بهاستثنای دوران کوتاه خلافت عمر بنعبدالعزیز، سب و بدنامکردن علی بهصورت
فریضهیی دینی در تمامی تریبونها و منابر موجود در پهنه سرزمینهای امپراطوری اسلام
از هند و خراسان تا اقیانوساطلس، دنبال میشده و رواج یافته بود.
منزلت علی(ع) در بیان محمد(ص) :
در میان شیعیان با استناد بهمنابع اهلبیت معروف است که پیامبر(ص) در معرفی منزلت علی(ع)، ازجمله او را «امیرالمؤمنین» (سالار اهل ایمان) توصیف کرده است. این منزلتی است که در منابع اهلسنت هم با همین محتوی اما با عبارت دیگر، قطعی شمرده میشود.
در میان شیعیان با استناد بهمنابع اهلبیت معروف است که پیامبر(ص) در معرفی منزلت علی(ع)، ازجمله او را «امیرالمؤمنین» (سالار اهل ایمان) توصیف کرده است. این منزلتی است که در منابع اهلسنت هم با همین محتوی اما با عبارت دیگر، قطعی شمرده میشود.
روزی پیامبر(ص) علی(ع) را درحالی یافت که برخاک خفته و بالاپوش وی بهکناری
افتاده و جسمش مستقیم روی خاک بود. پیامبر رأفت(ص) بهوی نزدیک شد و کنار سرش نشست
و ضمن بیدارکردن وی با دست خویش خاکها را از بدن و پشت وی میسترد و بهاو میگفت:
بنشین ای «ابوتراب». (پدر خاک یا خاکنشینان). و این محبوبترین کنیهیی بود که
علی(ع) دوست میداشت بدان خطابش کنند و وقتی چنین میکردند، بهیاد حبیبش محمد(ص)
و ستایش این پیشوا از سادگی و خاکنشینی بیتفرعن، از شنیدن این کنیه شاد میشد
سبقت در ایمان وسرسپاری در جنبش توحیدی اسلام
تردیدی نیست که سابقه علی(ع) در انتخاب مبارزه زیر پرچم
دیانت و جنبش اسلام و رهبری حضرتمحمد(ص) بهمدت ۷سال پیشاز گروندگان دیگر و بیرون از خاندان محمد(ص) بوده است.
خودش اغلب میفرمود: «من خداوند را بندگی میکردم هفت سال پیشاز آنکه کسی از این
امت عبادت خداوند یکتا (الله) را در پیش بگیرد».
اما اینکه علی در چندسالگی از عهده چنین انتخاب بزرگی برآمده است، مورخان
اختلاف دارند و قول ۱۳سالگی و ۱۰سالگی مشهورتر از قول ۶سالگی او
در آغاز ایمان اسلامی وی است و علی از اولینکسانی است که در عبادت سهنفره اسلامی
در صحن خانه کعبه دیده میشد، یعنی بهاتفاق خدیجه(ع) و در اقتدا بهمحمد(ص).
متناسب با این اختلاف در سن آغاز ایمان و تعهد و مبارزه علی(ع)، از شهادت او در
سال چهلم هجری نتیجه گرفته میشود که کل عمرش ۶۳یا ۶۶سال و یا کمتر بوده
است.
جهاد و شجاعت مبارزاتی
تاریخچه جهاد فداکارانه شخص علی(ع) در صحنههای نبرد و مبارزه، نهتنها
با مجموع مجاهدتهای همه یاران پیامبر(ص) سنجیده میشود، بلکه دارای ویژگیهای معینی
است که همین سنجش را ناممکن مینماید. در این زمینه، تنها بهذکر سرخط چند نمونه
اکتفا میکنیم:
- در اولینجنگ بزرگ بهفرماندهی پیامبر(ص)، ۷۰تن از سران و جنگاوران مشهور مشرکان قریش کشته شدند. سهم علی(ع)
در هلاکت این ۷۰مشرک، نصف این
مقتولان، یعنی بهاندازه کل مجاهدان دیگر رکاب پیامبر(ص) بود. باید بهیاد داشت که
غزوه بدر اولینجنگ بزرگ محمد(ص) و آئینه ارزشهای خاص جهاد بود. از اینروی، بدر
یک جنگ استثنایی بود. بهخصوص که علیبن ابیطالب(ع) در بدر، جوانی بود که پیشاز
آن هیچ تجربه جنگآوری نداشت.
- در احد علی (ع) در شرایطی که صحنه نبرد علیه مسلمین چرخیده بود چنان
فعالانه میجنگید که بیشاز ۸۰زخم شمشیر
و نیزه را تحمل کرد، جدا از زخمها یا مرارتهای دیگر نبرد، جای زخمها برچهره
علی(ع)، همواره آشکار بود و ابهتی را در نگاه هرناظری ایجاد میکرد که تواضع
همیشگی علی و طبع شاد و شوخ این سردار بینظیر، از ابهتش نمیکاست.
- در جنگ خندق، ضربت بینظیر او بهعمرو بنعبدود بهتوصیف پیامبر(ص) ارزشی
برابر بندگیکردن همگان از جن و انس داشت. در این نبرد، خواهر عمرو وقتی بر جنازه
برادرش حاضر شد، چنان تحتتأثیر جوانمردی علی(ع) قرار گرفت که گفت: «اگر عمرو را
کسی دیگر کشته بود، تا ابد بر برادرش میگریست. چون علی(ع) پساز قتل این مهاجم
متجاوز، کمترین توجهی بهتجهیزات و لباس غنیمتگرفتنی وی نکرده بود.
- در خیبر، ازجاکندن درب قلعه معروف، بهدست او و بهتنهایی، بیشتر مانند یک
معجزه بود چراکه گروهی از یاران تحتفرمان او قادر نبودند که درب کندهشده را جابهجا
کنند.
- در جهاد، علی(ع) بسی مشهود بود که رزمآوری او متکی بهنیروی جسمانی و فنون
پهلوانی وی نیست چراکه نه فرم اندامش پهلوانی بود و نه خوراکش که اغلب از نان
جوین و سرکه تجاوز نمیکرد و این با پهلوانی تناسب نداشت.
تواضع و گشادهرویی
در خوشخلقی و گشادهرویی ضربالمثل بود. چیزی که مردمان، با شجاعت رزمی او
متضاد مییافتند.
عمر بنخطاب گفته بود که اگر شوخطبعی تو نبود، بایستی تو را بهجانشینی خود
تعیین میکردم. « صعصعه بن صوحان» از یاران و شیعیان نامورش میگفت: «او در میان
ما مانند یکی از خودمان بود با تواضع شدید و نرمی در پذیرفتن نظر و پیشنهادهای ما.
درعینحال، همینکه بهآثار زخمهای جهادهای متوالی بر سر و چهرهاش مینگریستیم،
تحتتأثیر هیبت وی قرار میگرفتیم. او این خوی نرم و سیمای متبسم را بهشاگردان و
یارانش میراث داده و مردم، شیعیان نزدیک بهوی را ازروی حسن خلق و روی بشاش آنان
میشناختند.
زهد و سادهزیستی
هرگز تا سیرشدن نمیخورد. خورشت نان جوینش اغلب نمک یا سرکه بود و گاه سبزی
صحرا و در موارد نادری شیر و ماست. بهندرت گوشت میخورد و یارانش را از تبدیل
شکمهایشان بهقبور حیوانات زینهار میداد.
ابنرافع از کارگزاران بیتالمال، روزی بهخانهاش رفت و دید کیسهیی را
گشوده و تکهنان جوین خشکی را در آن سنو سال ۶۰سالگی میجود. سپس دید کیسه را بسته و مهر کرد. ابنرافع میگوید
پرسیدم ای امیر مؤمنان، چرا مهر میکنی؟ پاسخ داد: «بیم دارم که این دوجوان، (حسن
و حسین-ع)، پنهان از من نانهای جوینم را بهمقداری روغن و چربی نرم کنند.
پیراهنش اغلب فاقد ارزش مالی بود و هرجا را لازم بود با لیف خرما وصله میزد.
کفشش را هم با دست خود وصله میکرد. روزی از ابنعباس پرسید این کفش من چند میارزد؟
ابنعباس پاسخ داد: هیچ. آنگاه فرمود، زمامداری بر شما نزد من از این کفش هم بیارزشتر
است مگر بتوانم با آن حق مظلومی را بستانم و ظالمی را برجای خویش بنشانم.
عفو و گذشت
در روز خونبار جنگ جمل و پساز چیرهشدن بردشمنان غدار، چنان گذشتی نشان
داد که بازهم متناقض با قدرت جنگآوری و همچنان تا امروز تکاندهنده است. بهمروان
حکم اموی دست یافت، کسی که رأس فتنههای بنیامیه برعلیه علی(ع) بود اما از وی
گذشت. عبدالله زبیر را اسیر کرد، دشمنی پلید را که نسبت بهشخص علی(ع) بسی فحشهای
کریه برزبان میراند و هماو بود که پدرش زبیر، صحابی خوشسابقه را بهگمراهی و
پیمانشکنی آلوده بود، اما از وی گذشت و رهایش کرد. بعدها بر سعید بنالعاص اموی
در مکه دست یافت اما هیج اقدامی در مجازات او نکرد. و امالمؤمنین عایشه را که در
رأس دشمنانش در جمل قرار داشت، با احترام بهمدینه روانه داشت و برای مراقبت از وی
گروهی زن مجاهد را با پوشش مردانه و نقاب، مأمور همراهی وی تا مدینه کرد. این زنان
مجاهد وقتی در مدینه نقاب از رخ برداشتند، عایشه را شرمزده کردند زیرا بهرغم
کرامت علی(ع)، در بین راه، طعنه میزد که حرمت مرا نگاه نداشت و مرا بهدست مردان
سپاهی خود سپرد.
- در صفین، وقتی معاویه، آب را بر نیروی او بست، نبرد سختی برپا داشت تا
نیروهای معاویه را کنار زد. اما وقتی نفراتش خواهان مقابله بهمثل شدند تا دشمنان
راندهشده را از آب محروم کند و بگذارد بیخونریزی تسلیم شوند، از آنان نپذیرفت.
بخشش و ایثار
او و فاطمه(ع) درحالی از قوت خود و کودکان، کم میگذاشتند که روزهدار
بوده و حتی سهروز پیاپی را بدون لقمهنانی سر میکردند و افطارشان بیشازنوشیدن
آب نبود تا بتوانند بهنیازمندان انفاق کنند.
روزی که علی(ع) تنها بهاندازه چهار درهم پول دردست داشت، همه درهمها را بهصور
مختلف انفاق کرد، یکی در شب و یکی فردا صبح و موردی آشکارا و موردی پنهان و بیآنکه
کسی متوجه شود. هردو مورد بالا به نازلشدن آیات قرآن انجامید تا این بخششهای
ایثارگرانه در عین نیاز، بهآموزشی جاودانه برای نسلهای پیدرپی تبدیل شود.
برای انفاقکردن، آنقدر بهدست خویش آبکشی کرده بود که دستانش زخمی و پینهدار
شده بود، درحالیکه برای کمتر خوردن و مصرف کردن بهشکمش سنگ میبست تا از انفاق
ایثارگرانهاش چیزی کم نگذارد. پیرامون بخشش و گذشت علی(ع) نوشتهاند که هرگز بهدرخواست
حاجتمندی، جواب «نه» نداده است. و روزی که بهشهادت نایل آمد، چیزی میراث نگذاشت
در شرایطی که در قلمرو حاکمیتش، امروزه حدود ۲۰کشور عضو مللمتحد موجودیت دارند.
عبادت عاشقانه و شورانگیز
چنان برای خواندن قرآن و نماز و راز و نیاز وقت میگذاشت که گویی خستگی
نمیشناسد. در گرماگرم جنگ صفین، شبی که از شدت نبرد به «لیلةالهریر» معروف
شد، درحالیکه تیرها در اطرافش بهزمین میافتاده و از بیخ گوشش رد میشدند، او
غرق مناجات و نماز نیمهشب بود و حاضر نشد از رازگویی با خداوند دست بردارد.
بنیانگذاری دانشهای متعدد
همه دانشهای اسلامی از علی(ع) سرچشمه گرفته و یا مرهون تلاشهای او است.
در اینجا تنها یک گزارش اجمالی از آنها میسر است که ذیلاً میآوریم:
الهیات، در میان دانشهای اسلامی، مهمترین آنها شمرده میشود. مباحث این دانش
پیرامون توحید و دیگر اصول و عقاید معتبر دینی است و ارجحیت اعتبارش بههمین موضوع
برمیگردد که در یک کلمه، خود خداوند باری، «اللّه» جلّ جلاله است.
مسلمانان در مباحث الهیات بهسهبخش عمده یعنی شیعیان (جریانهای مختلف
شیعه)، دوم معتزله که یک گروه اهلسنتاند که بهمکتب «معتزله» تعلق دارند. و سومی
هم اشاعره گروه دیگر اهلسنت هستند که بهمکتب اشاعره تعلق دارند. همه اینها بهنحوی
سلسلهشان بهعلی راه میبرد.
فقه: در دانش فقه، روشها، احکام و سنن معتبر اسلامی مورد بحث قرار میگیرد.
اموری که بخشهای مختلف رفتاری اهل دیانت را سامان میدهد و باید مورد عمل قرار
بگیرد. اصل و اساس این دانش فقه، مرهون علی(ع) است.
در رشته دانش فقه اسلام، این روشن است که مهمترین مکتبهای فقهی عبارتند از
شیعیان امامیّه و زیدیّه. و مکتبهای چهارگانه معروف اهلسنت.
یعنی: حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی که اینها هم هرکدام بهنحوی سرچشمه دانش خود را
علی(ع) میدانند.
«ابنعباس» که بسیاری مانند عکرمه و دیگران در فقه و تفسیر از وی آموختهاند،
آشکارا خود را شاگرد علی(ع) میدانسته و همواره براین تأکید میکرده است. وی
تصریح میکرد که دانشی که از علی(ع) آموخته در قیاس با دانش خود آنحضرت مانند
قطرهیی در قیاس بادریای محیط (اقیانوس) است.
درباره فضیلت علی نسبت بهدیگر صحابی بزرگ پیامبر درهماندوران، کلام معروف و
مکرر عمر بنخطاب، دومین خلیفه مشهور از راشدین، کفایت میکند که میگفت: «خداوند
مرا زنده نگذارد در مواجهه با مشکلی که ابوالحسن (علی-ع) دردسترس نباشد».
عمر که خود از فقیهان صحابه شمرده میشود، در زمان خلافتش دستور داده بود که
هرزمان که علی(ع) در مسجد پیامبر(ص) حضور داشته باشد، کسی دیگر حق ندارد اقدام بهصدور
رأی (فتوی) در پاسخ بهمراجعات مردم بنماید. نمونه آراء قضایی یا فتاوای علی(ع)
در کل دوران پساز وفات پیامبر(ص) بسی مشهور است و مؤلفان مختلفی بهگردآوری آنها
اقدام کردهاند.
شایان یادآوری است که خود پیامبر(ص) خطاب بهصحابه تصریح فرموده بود که
«اقضاکم علی». یعنی تواناترین شما برای تصدی قضاوت، علی است.
برخی قضاوتهای علی(ع) که بهیادگار مانده، از هر نظر شبیه بهمعجزه است.
تفسیر قرآن: پایههای دانش تفسیر قرآن که اینک شامل دهها عنوان کتاب معروف و
صدها مجلد میشود، دراساس مانند دانش فقه متعلق بهدوشاخه اصلی شیعه و اهلسنت
است. مرجع اصلی مفسران شیعه، امامان اهلبیت پیامبرند و مهمترین مرجع تفسیر اهلسنت
نیز همان «ابنعباس» است که در بخش فقه یادکردیم و او در این دانش هم، خود را
شاگرد علی(ع) با بسی تفاوت با این استاد معرفی میکند. این واقعیتی است که هر آشنا
به فن تفسیر، طی مراجعه و تحقیق در کتابهای معتبر تفسیری نزد اهلسنت با آن مواجه
میشود.
فن قرائت: دانش قرآنی دیگری درکنار تفسیر قرآن، مهم است که عبارت است از فن
«قرائت» . این فن روشن میکند که هرکلمه قرآن در اصل چگونه توسط پیامبر(ص) یا
راویان معتبر، از آن حضرت خوانده میشده است. میدانیم که بسیاری از کلمات مختلف
در معنی، در نوشتن، شبیه هم نوشته میشوند بهخصوص در عصر نخست اسلامی که نهتنها
اعرابگذاری کلمات، بلکه نقطهگذاری هم معمول نبوده است. مهمترین مرجع این دانش
نیز علی(ع) بود چراکه بسی پیشاز دیگر صحابه، کل قرآنرا ازروی قرائت معتبر
حضرتمحمد(ص) ازبر کرده و نوشتههای قرآن را که خود، یکی از پیشروترین کاتبانش
زیرنظر پیامبر(ص) بوده، مطابق این دریافت قرائت میکرده است. در این زمینه هم یکی
از معروفترین شاگردان علی(ع) که نزد اهلسنت بسی معتبر است، همان «ابنعباس» است.
فنون زبان و ادب عربی
بسی مشخص است که بهعنوان شرط مهارت در دانشهای اصلی اسلام که یاد شد، هر
محقق و دانشپژوه بایستی قادر بهاستفاده از متون اصلی باشد که عبارتند از قرآن و
کلمات پیامبر(ص) و روایتهای موجود پیرامون روش و سنت آنحضرت. برای همین، دانش لغت
و فنون کتابت و قرائت و قواعد دستوری زبان عربی، (علم نحو) و فنون فصاحت و بلاغت
اهمیت دینی مییابند.
در این موارد کافی است اشاره کنیم که آن حضرت بنیانگذار اعراب و دانش نحو
بوده است و پیشاز آن، قوم عرب بهرغم شعرسرایی مشهور شاعران دوران جاهلیت، چنین
ضوابطی نداشته است. درسهای اولیه نحو، قواعدی بوده که علی(ع) به «ابوالاسود دئلی»
آموخته و املا فرمود تا او بنویسد. این اولینپایه، شامل تقسیم کلمات بهاسم، فعل
و حرف و همچنین شمردن انواع اعراب بهرفع، نصب، جر و جزم است که باید از توضیح
آنها بگذریم.
آثار علی در بلاغت، راهنمای عمل پویندگان اینراه بوده و همچنان هست. همینقدر
اشاره کنیم که از علی(ع) بیشاز ۴۸۰متن خطابه
برجای مانده است که همه آنها فیالبداهه و بهطور عمده در مدت کوتاه زمامداری برمردم
خوانده شده است.
حکیم و فیلسوف مکتبنرفته
درکنار علوم اخص دینی، دانش علی(ع) در اموری مانند شگفتیهای آفرینش و
دنیای حیات، بسیار اعجابانگیز و مانند معجزه است. خطبه معروفش در توصیف طاوس یا
خفاش و غیره، (نهجالبلاغه، خطبههای ۱۶۵ و۱۵۵) چه پیامی دارد؟
چنین سخنان از کسی که در دوران پساز وفات پیامبر(ص)، بهکشاورزی و نخلکاری
رویآورد ودردوران عمرش بههیچ نقطه دوری از عربستان عقبمانده سفری نداشته و در
محضر هیچ دانشمندی شاگردی نکرده بود، شگفت است.
کلمات علی(ع) در مفاهیم دقیق فلسفی هم که در توصیف مرزهای توحید با اوهام
خیالبافان بیان فرموده، (مانند خطبه۱ و خطبه۶۵ نهجالبلاغه)، بهمراتب شگفتانگیزتر است. آیا او اینهمه را جز
از منبع وحی و از محمد مصطفی(ص) میتوانست آموخته باشد؟ خاطرنشان کنیم که تا قرن
دوم هجری، نهدر اسلام و نه در عربستان، خبری از مباحث دقیق فلسفی در میان نبود.
تاریخچه فشرده زندگانی علی(ع)
همانطور که خواندیم، علی(ع) از خردسالی در خانه پیامبر(ص) میزیست و با آنحضرت
و خاندانش انس یافت. ۱۰سالهبود که بهعنوان
اولینمرد مسلمان، بهحضرتمحمد ایمان آورد و چیزی نگذشت که نماز آموخت و بهاتفاق
پیامبر(ص) و خدیجه(ع) برای برگزاری نماز جماعت بهکنار کعبه میرفتند. علی(ع)
اولینکسی است که کاتب آیات قرآن شد و مأموریت یافت تا هرقسمت از قرآن را که
بر محمد(ص) نازل میشد، نوشته و نگهداری کند.
اعلام علی(ع) بهعنوان وصی و جانشین
سهسال بعداز بعثت، پیامبر(ص) مأموریت یافت که اسلام را بهطورگسترده تبلیغ
کند و نخست از کسان و قبیله خودش یعنی بنیهاشم، برای گرویدن بهدین اسلام دعوت
نماید. محمد(ص) برای اینمنظور سران بنیهاشم را بهمیهمانی خود دعوت نمود و
علی(ع) را که ۱۳-۱۵ساله بود، مسئول
پذیرایی از میهمانان نمود.
مطابق منابع مشهور، محمد(ص) در پایان بازگویی رسالت و دعوتش با سران بنیهاشم،
تصریح نمود که نخستین نفر از حاضران که ایمان بیاورد، پساز محمد(ص) وصی و جانشین
او خواهد بود. در این نشست، هیچیک از حاضران پاسخی نداد جز علی(ع). لیکن پیامبر(ص)
سخنان خود را تا سهبار تکرار کرد و هرسهبار همین شد، سکوت حاضران و اعلام
علی(ع) که: یا رسولالله(ص)، بهحقانیت دعوتت گواهی میدهم و بهتو ایمان دارم. و
اینجا، محمد(ص) اعلام فرمود که بدانید پساز من وصی و جانشینم علی است. با این
سخن، حاضران به ابوطالب نیش میزدند که باید زیر فرمان این کودکت قراربگیری!
فدایی رسولالله(ص)
سال پنجم بعثت، علی(ع) که حدود ۱۵سال داشت، همراه محمد(ص) و تمام مؤمنان و حامیانشان بهتبعیدگاه «شعب ابیطالب» رفت و سالیان این تجربه بسی دشوار را با آغوش باز از سرگذارند. او حدود ۲۳سال داشت که یک مأموریت حساس فدایی را برعهده گرفت. این مأموریت، خفتن بهجای پیامبر(ص) بود در هنگامیکه نقشه دشمن برقتل آنحضرت در همانبستر بود اما محمد(ص) عزم داشت دشمن را خام کرده و برای هجرت نهایی، همانشب از مکه و دسترس دشمنان خارج شود.
سال پنجم بعثت، علی(ع) که حدود ۱۵سال داشت، همراه محمد(ص) و تمام مؤمنان و حامیانشان بهتبعیدگاه «شعب ابیطالب» رفت و سالیان این تجربه بسی دشوار را با آغوش باز از سرگذارند. او حدود ۲۳سال داشت که یک مأموریت حساس فدایی را برعهده گرفت. این مأموریت، خفتن بهجای پیامبر(ص) بود در هنگامیکه نقشه دشمن برقتل آنحضرت در همانبستر بود اما محمد(ص) عزم داشت دشمن را خام کرده و برای هجرت نهایی، همانشب از مکه و دسترس دشمنان خارج شود.
پس باید کسی برجای همیشگی محمد(ص) بخوابد تا وانمود شود که خودش خوابیده
است. اما داوطلب این اقدام و فداکاری کیست؟ پاسخ تنها در علی(ع) یافت میشد. بسی
روشن بود که ریسک این مأموریت و خفتن بهجای محمد(ص) خیلی زیاد بود. و تا مهاجمان
در تاریکی شب تشخیص بدهندکه این خفته خود محمد(ص) نیست، هراتفاق خطیری شامل کشتهشدن
این فدایی باید پذیرفته میشد.
ادای امانتها و قافلهسالار کاروان اهلبیت
هنوز پیامبر(ص) در تدارک سفر بهمدینه در غاری نزدیک مکه پنهان بود که علی(ع)
را بهنزد خود طلبید و بهوی مأموریت داد کلیه امانات مردم را که نزد آنحضرت بوده
مسترد کند. علی(ع) موظف شد اعلام کند هرکسی امانت یا طلبی از حضرتمحمد(ص) دارد،
بیاید تا حق خود را بگیرد. مأموریت بعدی علی(ع) سرپرستی ۶تن از زنان خاندان پیامبر(ص) بوده که امنیتشان درخطر بود و باید
سریعاً از مکه خارج و بهپیامبر(ص) ملحق میشدند. هنگامیکه سران مکه از مهاجرت
علی دررأس خاندان پیامبر(ص) باخبر شدند، گروهی را بهتعقیب آنان فرستادند. اما
دفاع شجاعانه علی(ع) باشمشیر آخته، مهاجمان را مجبور بهعقبنشینی کرد. مهمترین
چهره در کاروان علی(ع)، فاطمه(ع) بود. وقتی پیامبر(ص) بهدهستان «قبا» در حومه
مدینه رسید، فرمود تا علی و فاطمه و همراهانش نرسند، بهمدینه وارد نخواهد شد.
زیرا این دو، نمونههای جوانان دیانت و جنبش محمدی بودند که پیشاز هرگونه رنگ
شرک و جاهلیت، وارد مبارزه توحیدی شدند.
اعلام برادری با محمد(ص)
در مدینه، پیامبر(ص) میان دو دسته از گروندگان، یعنی مهاجران مکه و انصار
مدینه، پیوند برادری عقیدتی ایجاد کرد. مهاجران، دارای برادری از شهر مدینه میشدند
که باید در امور دین و دنیا یار و کمککار یکدیگر باشند. تا اواخر این مراسم،
علی(ع) منتظر بود تا بداند که محمد(ص) برای او کدام برادر را پسندیده است. تا که
بهسخن درآمد: یا رسولالله(ص)، پس برادر من کیست؟ اینجا، پیامبر(ص) در حضور عامه
مؤمنان، اعلام داشت: اما برادر تو، من هستم. عنوان و افتخاری که آنروز برای
علی(ع) اعلام شد، بارها توسط پیامبر(ص) بازتر و آشکارتر بیان و تکرار شد.
در یثرب که اینک بهاحترام هجرت پیامبر(ص) « مدینةالنبی» خوانده میشد،
علی(ع) برای ازدواج فاطمه(ع) پا پیش گذاشت. پیشاز این، پیامبر(ص) بهبرخی صحابه نامدارش
فرموده بود که درمورد ازدواج فاطمه(ع) «منتظر فرمان خداوند هستم». ازسوی دیگر،
درجریان این ازدواج هم پیامبر(ص) فرمود: اگر علی نبود کفو و همترازی برای فاطمه وجود
نداشت.
ازدواج فاطمه و علی(ع) در همانماههای اول استقرار در مدینه، در ماه رجب سال
یکم هجری و در رأس ۳ماه، جاری شد. هنگام
ازدواج، فاطمه(ع) ۱۸ساله و علی(ع) ۲۳ساله بودند. «امسلمه» همسر نامور پیامبر(ص) و «امایمن» کنیز
میراثی حضرتمحمد از پدرش بود که خود بهزودی آزادش فرموده و او را «مادر» خطاب میکرد،
بههمراه فاطمه(ع) بهخانه علی(ع) رفتند. پساز نماز شام بود که آنحضرت بهخانه
آنها میآید و اجازه ورود میخواهد. «امایمن» درب را میگشاید. پیامبر(ص) میپرسد:
«برادرم کجاست» ؟ «امایمن» با حیرت میپرسد که آیا «برادر» خطابش میکنی حالآنکه
دخترت را همسرش کردهیی؟ پاسخ میفرماید: «او (علی) چنین است».
سپس، ظرف آبی طلبید تا علی و فاطمه(ع) از آن ظرف بنوشند و سپس خود، از آن آب،
وضوساخته و مابقی را بهروی سینه، دوشها، و بازوان علی و فاطمه(ع) پاشید و خطاب
بهدخترش فرمود: «فاطمه، بدان که بدون هیچکوتاهی، تو را بههمسری بهترین کسانم درآوردم»
فاطمه(ع) بر اثر عطوفت کلام پیامبر(ص) گریست.
اینجا، پیامبر(ص) که آهنگ بازگشت داشت، اندکی مکث نمود و سپس خطاب به آندو
فرمود: «من فاطمه را بهعلی امانت میسپارم» و روبهپروردگار دعا کرد: «خداوندا،
برکتهایت را در وجود ایندو فراوان گردان، وجود خودشان را برکت ده و نسلشان را
پربرکت گردان». این آغاز موجودیت نهاد «اهلالبیت» بود، همانعترت محمد(ص) که بهفرموده
مکرر خودش: همانند قرآن در میان پیروانش ودیعه نهاده شدهاند و همواره تکرار میفرمود:
«ایندو، از یکدیگر جداییناپذیرند و امت اسلام، پیروان محمد(ص)، مادام که بهایندو
چنگ بزنند، تهدید گمراهی ندارند».
اشاره کردیم که وقتی پیامبر(ص)، علی(ع) را با عنوان « برادر» خود یاد نمود،
«امایمن» اظهارتعجب کرد. اما حضرتش پاسخ میدهد: «او (علی) اینچنین است». اما
اندکی بعد، پیامبر(ص) بسی بیشتر آشکار کرد که ازدواج با فاطمه(ع) نهتنها پیوند
پیشین، یعنی برادری عقیدتی محمد(ص) با علی(ع) را نسخ و فسخ نمیکند بلکه بهاستحکامش
میافزاید. این معنی را پیامبر (ص) پس از تولد فرزندان فاطمه و علی (ع)، یعنی حسن
و حسین (ع) پررنگتر بیان فرمود. زیرا این دو پسر را رسما و توسط شخص خویش به عنوان
ابن رسولالله معرفی کرد و عامه مؤمنان هم آنان را «یابن رسولالله» خطاب میکردند.
این بیان، منزلتی فراتر از برادر را برای علی (ع) میشناسد.
علی(ع) در جنگ نابرابر بدر
اولینجنگ بزرگ و پیروز مسلمانان با مشرکان مکه، بهنام «جنگ بدر» ماه رمضان
سال دوم هجری درگیر شد. این اولین میدان جنگی بود که علی(ع) در عمرش میدید.
مسلمانان ۳۱۳نفر، یا چندنفر
بیشتر، و اغلب نادار و نامجهز بودند. با اینهمه، چنانکه خواندیم هفتاد نفر،
تلفات دشمن جنگاور و مجهز بود. علی(ع) در این اولینجنگش در عمر ۲۳ساله خود، بهتنهایی ۳۵نفر را کشت
که یعنی برابر با کارکرد و راندمان جنگی همه دیگر مجاهدان رکاب پیامبر(ص).
در جنگهای بعدی، دیگر سیمای علی(ع) بهعنوان نماد بیهمتای شجاعت و دلاوری
ثبت شده بود. سهسال بعداز بدر، وقتی اغلب بزرگان و تجربهداران در احد،
پیامبر(ص) را رها کرده و فرار کردند، علی(ع) و معدودی برجای خویش استوار ماندند.
در این جنگ، شخص پیامبر(ص) مجروح شد و علی(ع) بیشاز هشتاد زخم مهم برداشت.
فاطمه(ع) هم در این جنگ، دلیری نمایان کرد، با آنکه تنها ۴۰روز بودکه نخستین فرزندش، حسن(ع) را بهدنیا آورده بود.
درهمشکستن یل یگانه مکه
در جنگ خندق، نیروی مشرکان چنان زیاد بود که مسلمانان با حفر خندق در اطراف
مدینه، آرایش دفاعی گرفتند. باهمه پهنا و گودی خندق و نگاهبانی شبانهروزی
مسلمانان، پهلوان یکهتاز مشرکان، بهنام «عمروبنعبدود»، توانست با پراندن اسب
تیزتک خود بهاین سوی خندق بتازد. با نفوذ او، صحنه بیمآوری بهوجود آمد که معنیاش
تهدید نفوذ نفرات بعدی بود. پیامبر، فراخوان داد که داوطلب نبرد با «عمرو» کیست؟
داوطلبی نبود جز علی(ع). فراخوان، دوباره و سهباره تکرار شد و نتیجه همانبود:
علی(ع). در دور اول نبرد، عمرو ضربتی برفرق علی(ع) نواخت و او را از ناحیه سر
مجروح کرد. اما علی(ع) بیهیچ تزلزلی بهنبردش ادامه داد تا که باضربتی، یل
افسانهیی مکه را از اسب واژگون کرد.
وقتی برای تمامکردن کار بهعمرو نزدیک شد، ناگهان همگان دیدند که علی(ع) از
حریف برخاک افتاده فاصله گرفت و پساز لختی تأنی، دوباره بهسراغش رفت و کار را
تمام کرد. وقتی از وی سبب پرسیدند، پاسخ داد که با افکندن آبدهان میخواست او را
خشمگین کند اما سردار برحق ایمان و تقوی، علی(ع)، روا ندید که او را درحال خشم
بکشد مبادا که نیت خالص در جهاد را مخدوش کند. آری، سرمایه و نیروی علی، در همین
اخلاصش بود و او هرگز اهل تاختزدن این سرمایه عقیدتی دربرابر هیچ پیروزی و چیرگی
نبود.
فتح خیبر
سال هفتم هجری و در نبردهای فتح خیبر، بازهم علی(ع) بود که بهعنوان تنها
گرهگشای نبرد درخشید. قلعههای خیبر در شمال مدینه برسرراه شام، و دردست اقوام
یهودی بود که مرتکب خیانت شده و پایههای اتحاد با مشرکان مکه را برای محاصره
مسلمین مدینه میریختند.
پساز پیمان «صلح حدیبیه» که بنا بهقرآن، «فتحالمبین» اسلام بود، پیامبر(ص)
برای کورکردن سوراخ فتنه با تمام قوا عازم خیبر شد. خیبر را محاصره کردند اما
قلعه فتح نمیشد. دوروز پیدرپی، پیامبر(ص) نیروها را زیرپرچم برخی فرماندهان
فرستاد اما بدون نتیجه برگشتند. شام روز سوم، پیامبر(ص) اعلام داشت که فردا پرچم
را بهکسی خواهم سپرد که «محبوب» خدا و پیامبرش باشد. همه منتظران که میخواستند
بدانند آن «محبوب» کیست، دیدند که پیامبر(ص) علی(ع) را فراخوانده پرچم را بهاو
سپرد.
علی(ع) دفاع دشمن را درهم شکست اما دروازه مستحکم قلعه کنده نمیشد تا بهدرون،
یورش برده و قلعه را بگشایند. اینجا، شخص علی(ع) پا پیش نهاد و بهدروازه آویخت و
با حرکتی نیرومند آنرااز جای کند. اشخاص بسیاری از وی پرسیدند که چگونه دروازه
سنگین و مستحکم را تسخیر کردی؟ پاسخش این بود که این فتح بهنیروی تن میسرش نشد،
بلکه بهنیروی عقیده بهراه خداوند رحمان.
حدیث غدیر و منزلت «مولا»، همانند پیامبر(ص)
در سال دهم، آخرین سال حیات پیامبر(ص)، آنحضرت به «حجةالوداع» رفت،
یعنی حج خداحافظی. در پاسخ فراخوان عام که صادر کرده بود، از دور ونزدیک بیشاز
یکصدهزار مسلمان بهحج آمده بودند.
آن حضرت در خلال این موسم که کمتر از سهماه مانده بهوفاتش بود، بیان و روشن
فرمود که این آخرین حجش خواهد بود و چیزی از عمرش نمانده است. و در این مراسم،
خطابهیی ویژه ایراد فرمود که بهنام خطبه حجةالوداع معروف است
و در آن سفارشهای اکیدی را ابلاغ فرمود. مهمترین سفارش، هشداردادن بهتهدید
بازگشت بهضلالت بود که نتیجه آن بازگشت به مالکالرقاب شدن گروهی بر مردم و
چپاول ثروت مردم بهدست این اربابان بود.
در بازگشت از این حج، تنها یکهفته پساز آخرین خطابه مهم، دوباره همه هزاراننفر
راهیان وطنهایشان را در نزدیکی منزلگاه «جحفه» که «غدیرخـم» نامیده میشد،
گردآوری فرمود و برای اینکار بهاقدامهای خاص و چشمگیری دست زد. روز ۱۸ذیحجه بود که نماز ظهرهنگام برپا شد و پساز آن پیامبر(ص) خطابهیی
آغاز فرمود و طی آن از حاضران پرسید: «آیا نسبت بهجان و مالتان اولی از خودتان
نیستم؟». همگی پاسخ گفتند: «بلی یا رسولالله(ص) ». اینجا، دست بهجانب علی(ع) که
فراخوانده بود گشود و دست وی را گرفته و چنان بلند کرد که همگان ببینند و در اینحال
فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
«هرکسی من مولای او بودهام، پس این علی مولای اوست».
و آنگاه روی برآسمان، موالیان علی را دعا فرموده و کسانی را که موجب شکست و
تنهایی او شوند نفرین کرد
سمتگیری طبقاتی، فلسفه رهبری و زمامداری
از زمان پیامبر(ص)، اولینهویت اجتماعیاقتصادی که در میان مسلمانان
بهثبت رسید، گرایش «شیعه علی» بود. ویژگی این گرایش، حمایت از محرمان و ضعیفان،
سادهزیستی و اجتناب از دنیاطلبی بود. شخص پیامبر(ص)، مکرر و با عبارات مختلف بهاین
گروه ابراز علاقه میکرده و بهآنان نوید بهشت و رستگاری میداده است. این نام،
بیشاز دیگران یادآور ۴نفر بود که با علی
رابطهیی خاص داشتند، هرچند که عنوان شیعه منحصر بهاینان نبود. چهار نام عبارت
بودند از: «سلمان فارسی»، «ابوذر غفاری»، «عمار یاسر» و «مقداد».
از همانزمان، مسلمانان و صحابهیی بودند که بهخاطر قاطعیت علی(ع) در عدالت
و امانتداری، بهخصوص نسبت بهاموال عمومی و بیتالمال، از وی گله داشته و گاه بهپیامبر(ص)
شکایت میبردند. ازجمله در موسم همان حجةالوداع که جمعی از اهالی یمن
نزد پیامبر(ص) ازاینرویههای علی(ع) شکایت کردند و پیامبر، آنان را نهی فرموده و
افزود: «از بدگویی درباره علی دست بردارید. او در اجرای فرامین خداوند، اهل سازش و
مداهنه نیست».
زمانی هم که علی(ع) زمامدار شد، عدهیی از قریش نزدش آمده و اخطار کردند: «ما
مانند تو از نسل عبدمناف هستیم و از اقوام تو بهحساب میآییم. اگر تعهد میکنی
که پرداختهای عثمان را از ما بازنگیری، با تو بیعت میکنیم و گرنه خیر». اما
علی(ع)، نه خودش کمترین تردیدی درراهش داشت و نه حتی بهاحدی از والیان و
نمایندگانش اجازه میداد از خط عدالت برادرانه فاصله بگیرند. در نامه معروف بهعثمانبن
حنیف، والی بصره، پرخاش میکند که چرا بهمیهمانی اغنیا رفتهای، جایی که فقیران
راه ندارند و در این عتاب یادآور میشود: «پیشوایتان را بنگرید که به دوقرص نان
و دوپیراهن نیمدار قانع است».
ملاحظه میکنیم که «زهد» معروف علی(ع) مضمون اجتماعی و طبقاتی بس دقیقی دارد
و نه صرف پاکنگاهداشتن زاهدانه درون و استحقاق بهشت آخرت. خیر، سخن از این است
که فرماندار علی(ع) در بصره، سر و کاری که با دارایان دارد محدود بهاین است که
حقوق ستمدیدگان را از حلقومشان بکشد نه با آنان رفیقبازی کرده و بهمیهمانیشان
برود.
ملاحظه میکنیم که این مضمون و هویت شیعیان علی(ع) پیشاز آن مطرح بود که
موضوع زمامداری جامعه نوپا پساز وفات پیامبر(ص) بهمیان آید. این یک هویت عقیدتی
خالص و دارای مضمون اقتصادی-اجتماعی خودش بود که ربطی بهتعصبات فرقهیی شیعه-سنی
ندارد.
حال، برهمین سیاق بپرسیم که از نظر علی(ع) زمامداری چه محتوا و ارزشی دارد و
در چهوضعیتی شایستگی دارد؟
در کلام صریح خود علی(ع)، فلسفه زمامداری و دخالت در امور اجتماعی و سیاسی،
تنها از مسئولیت عقیدتی و سمتگیری طبقاتی او میگذرد. و این رویکرد علی(ع) نیاز
بهاستدلال زیادی ندارد، چراکه خود، حق کلام را ادا فرموده است. ازجمله همانکلام
مشهور خودش در خطبه شقشقیه، خطبه سوم نهجالبلاغه:
«قسم بهپروردگاری که بذرها را میشکافد و گیاهان را میرویاند، اگر درخواست
مردم نبود و اگر با وجود حمایت و یاوری مردم و مؤمنان، حجت برمن تمام نشده بود، و
اگر نبود آنچه خداوند از دانایان و آگاهان تعهد گرفته که بر شکمبارگی ستمکاران و
بینوایی ستمشدگان صبر و سازش نکنند، زمام شتر قدرت و زمامداری را برگردن همان
ناقه انداخته و این مرحله اخیر ( یعنی درخواست شدید مردم پساز قتل عثمان) را با
همان کاسهیی سیراب میکردم که پیشنیان سیراب شده بودند و آنگاه مشاهده میکردید
که دنیای شما و ریاست و حاکمیتش در نزد من بیارزشتر از ترشح عطسه یک بزغاله است».
غایت و هدف زمامداری از نظر علی(ع)، یعنی پاسخ آنکه چرا باید حکومت را بهدستگرفت
و اگر در میان نباشد، نباید سراغ سیاست و زمامداری رفت. تنها و تنها عهدی است که
خداوند از مؤمنان آگاه مبنی برحمایت از ستمدیدگان گرسنهمانده دربرابر حقخوران ...
چقدر بهروشنی میتوان دید که علی(ع) برای پیروانش هیچ تردیدی باقی نمیگذارد
که جوهر سیاست و مبارزه و زمامداری، همانا جوهر طبقاتی آن
است، یعنی حمایت از ستم دیدهگان محروم و رهایی دادن آنها در
برابر استثمارکنندگان غارتگر.