خامنهای، سرکردهی قداره بندان نظام پا به گور آخوندی، قیام دیماه مردم به
جان آمدهی سراسر ایران را، مانند قیامهای توفنده و برانداز سال ۹۶، در نتیجهی شورشگری «اشرار» خواند
او گفت: «آتش زدن به فلان بانک، این کار
مردم نیست، این کار اشرار است... در یک چنین حوادثی، معمولاً، اشرار، کینه ورزان،
انسانهای ناباب وارد میدان می شوند» و از پاسداران جنایت پیشهی آتش به اختیارش خواست
که «وظایف خود را انجام دهند».
این «وظایف» را پا در رکابان خونریز سپاه و بسیج و دیگر قداره بندان ولایت آدمکشان، با کشتاری وحشیانه با گلوله های جنگی، با شلیک از راه نزدیک و از پشت در مغز سرِ دادخواهان بی سلاح و مردم معترض به گرانی و فقر و بیکاری، و با کشتار گروهی مردم با تیربار و توپ و تانک مانند قلع و قمع خونین و وحشیانهی بیش از دویست تن در نیزارهای ماهشهر، با سفّاکی تمام، به پیش بردند و فاجعه آفریدند.
در قیام مردم کوی طلاب مشهد در اعتراض به ویران کردن خانه هایشان به دست مأموران شهرداری، نیز خامنه ای، «رهبر» و «ولی فقیه» رجاله های حاکم، آنها را «اراذل و اوباش» خوانده بود و درباره شان گفته بود: «یک قشرِ رذل و چاقوکش که یک اقلیت معدودی هم هستند، و یک مشت مفتخورها و لاشخورهای جامعه در این قضیه دست داشته اند که دستگاههای انتظامی، البتّه، باید با اینها برخورد کنند؛ باید مثل علفهای هرز، اینها را بکنند و درو کنند و دور بیندازند». در قیام عاشورای ۱۳۸۸ و عاشورای ۱۳۹۶ نیز، مردمی را که از بیداد سالیان حکومت سفّاک «ولی فقیه» آدمکشان و چپاولگران به جان آمده بودند، شورشگری یک مشت «اراذل و اوباش» نامیده بود و دست «آتش به اختیار»های رجالهی ارتجاع را در کشتار وحشیانهی دادخواهان علیه بیدار بازگذاشته بود و آن دو بار نیز فاجعهها به بارآمد.
این «وظایف» را پا در رکابان خونریز سپاه و بسیج و دیگر قداره بندان ولایت آدمکشان، با کشتاری وحشیانه با گلوله های جنگی، با شلیک از راه نزدیک و از پشت در مغز سرِ دادخواهان بی سلاح و مردم معترض به گرانی و فقر و بیکاری، و با کشتار گروهی مردم با تیربار و توپ و تانک مانند قلع و قمع خونین و وحشیانهی بیش از دویست تن در نیزارهای ماهشهر، با سفّاکی تمام، به پیش بردند و فاجعه آفریدند.
در قیام مردم کوی طلاب مشهد در اعتراض به ویران کردن خانه هایشان به دست مأموران شهرداری، نیز خامنه ای، «رهبر» و «ولی فقیه» رجاله های حاکم، آنها را «اراذل و اوباش» خوانده بود و درباره شان گفته بود: «یک قشرِ رذل و چاقوکش که یک اقلیت معدودی هم هستند، و یک مشت مفتخورها و لاشخورهای جامعه در این قضیه دست داشته اند که دستگاههای انتظامی، البتّه، باید با اینها برخورد کنند؛ باید مثل علفهای هرز، اینها را بکنند و درو کنند و دور بیندازند». در قیام عاشورای ۱۳۸۸ و عاشورای ۱۳۹۶ نیز، مردمی را که از بیداد سالیان حکومت سفّاک «ولی فقیه» آدمکشان و چپاولگران به جان آمده بودند، شورشگری یک مشت «اراذل و اوباش» نامیده بود و دست «آتش به اختیار»های رجالهی ارتجاع را در کشتار وحشیانهی دادخواهان علیه بیدار بازگذاشته بود و آن دو بار نیز فاجعهها به بارآمد.
این بار نیز، «قیام مردم ایران،
که از ۲۴آبانماه، همزمان در صدها شهر کوچک و بزرگ در سراسر کشور آغاز
شد، قیامی برای آزادی و دموکراسی است؛
قیامی است برای پایان دادن به استبداد دینی و فقر و فلاکت و ویرانی شگفتی که در تمام زندگی اقتصادی و اجتماعی ایران حاکم کرده است؛
قیامی علیه سیاستِ گرانسازی کالاها، که بسیاری از مردم را به فقر کشانده است؛ قیامی است برای پایان دادن به جنگ و جنایت و تروریسم آخوندها در خاورمیانه و تمام جهان؛ قیامی است برای دستیابی به پیشرفت و رفاه و عدالت...
رژیم آخوندی که سراپا در وحشت فرو رفته است، پاسخ اعتراضهای مردم را با کشتار بیش از هزار نفر از قیامکنندگان، که دهها نفر آنان نوجوان کمتر از هیجده سال و حتی دختربچه های سیزده ـ چهارده سالهاند و دست کم ۱۲ هزار دستگیری داده است.
قیامی است برای پایان دادن به استبداد دینی و فقر و فلاکت و ویرانی شگفتی که در تمام زندگی اقتصادی و اجتماعی ایران حاکم کرده است؛
قیامی علیه سیاستِ گرانسازی کالاها، که بسیاری از مردم را به فقر کشانده است؛ قیامی است برای پایان دادن به جنگ و جنایت و تروریسم آخوندها در خاورمیانه و تمام جهان؛ قیامی است برای دستیابی به پیشرفت و رفاه و عدالت...
رژیم آخوندی که سراپا در وحشت فرو رفته است، پاسخ اعتراضهای مردم را با کشتار بیش از هزار نفر از قیامکنندگان، که دهها نفر آنان نوجوان کمتر از هیجده سال و حتی دختربچه های سیزده ـ چهارده سالهاند و دست کم ۱۲ هزار دستگیری داده است.
گستردگی جنایتها و روشهای بسیار
وحشیانه آخوندها هولناک است. شلیک از فاصله نزدیک به سر و قلب معترضان در برابر
چشم مردم؛ استفاده از تک تیراندازان برای هدف قرار دادن مردمی که در خیابانها جمع
شدهاند؛ تبدیل مدارس و مساجد به زندان دستگیرشدگان؛ شکنجهی شدید زندانیان؛ انجام
یک کشتار گسترده در بندر جنوبی ماهشهر، بهطوری که مردم بیسلاحی را که بهنیزارها
گریخته بودند، پاسداران با تیربار بهرگبار بستند و برقراری یک اختناق کامل با قطع
اینترنت تا فریاد شکنجهشدگان به گوش مردم دنیا نرسد.
شمار واقعی شهیدان قیام از هزار نفر بسیار بیشتر است. اسامی بیش از ۴۰۰ تن از آنان تاکنون توسط مقاومت ایران منتشر شده است. رژیم اجساد را تحویل خانوادهها نمیدهد، از برگزاری مراسم بزرگداشت جلوگیری میکند.
کشتار آبان۹۸ یکی از هولناکترین جنایتهای قرن بیست و یکم است» («پیام خانم مریم رجوی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر»، سایت «همبستگی ملی»، ۱۹ آذر۹۸»).
آخرین آمار جان باختگان قیام آبانماه: «سازمان مجاهدین، بیش از ۱۵۰۰ تن از شهیدان قیام ایران را در استانهای مختلف کشور ثبت کرده است که در میان آنان شمار زیادی از زنان و نوجوانان زیر ۱۸سال به چشم می خورد» (اعلامیهی دبیرخانهی شورای ملی مقاومت ایران، قیام ایران، شمارهی ۵۷، ۲۸آذر ۹۸).
شمار واقعی شهیدان قیام از هزار نفر بسیار بیشتر است. اسامی بیش از ۴۰۰ تن از آنان تاکنون توسط مقاومت ایران منتشر شده است. رژیم اجساد را تحویل خانوادهها نمیدهد، از برگزاری مراسم بزرگداشت جلوگیری میکند.
کشتار آبان۹۸ یکی از هولناکترین جنایتهای قرن بیست و یکم است» («پیام خانم مریم رجوی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر»، سایت «همبستگی ملی»، ۱۹ آذر۹۸»).
آخرین آمار جان باختگان قیام آبانماه: «سازمان مجاهدین، بیش از ۱۵۰۰ تن از شهیدان قیام ایران را در استانهای مختلف کشور ثبت کرده است که در میان آنان شمار زیادی از زنان و نوجوانان زیر ۱۸سال به چشم می خورد» (اعلامیهی دبیرخانهی شورای ملی مقاومت ایران، قیام ایران، شمارهی ۵۷، ۲۸آذر ۹۸).
نگاهی به «اشرار و
اوباش» انقلاب مشروطه
در تاریخ ایران، «اشرار و اوباش»، همیشه، چماق سرکوب شاه و شیخ بودهاند و هیچگاه گامی در همراهی با مبارزان آزادی ایران برنداشته اند. نمونههای روشن این واقعیت را در انقلاب مشروطه، دوران حکومت ملی دکتر محمد مصدق و در این ۴۱ سال اخیر تاریخ ایران می توان دید.
در تاریخ ایران، «اشرار و اوباش»، همیشه، چماق سرکوب شاه و شیخ بودهاند و هیچگاه گامی در همراهی با مبارزان آزادی ایران برنداشته اند. نمونههای روشن این واقعیت را در انقلاب مشروطه، دوران حکومت ملی دکتر محمد مصدق و در این ۴۱ سال اخیر تاریخ ایران می توان دید.
مثالی از «تاریخ مشروطهی ایران» اثر احمد کسروی، تاریخنگار روشن اندیش ایران، که به گلولهی دست پروردگان تاریک اندیش شیخ در بیدادگاه شاه کشته شد.
کمیسیون مالی مجلس شورای ملی ایران، بودجهی کل کشور را در روز ۱۷ آبان ۱۲۸۶شمسی در مجلس قرائت کرد که در آن برای جبران کسری بودجه، ۳۸۰هزار تومان از دریافتی سالانهی دربار کم شده بود. این کار دستاویزی شد که دشمنان مشروطه و مجلس به بهانهی آن غوغایی برپاکنند.
به دستور محمدعلی شاه، قاطرچیان، شتردارها، سرایداران و دیگر کارکنان دربار به این عنوان که مجلس حقوق سالانهی آنها را قطع کرده است، در روز ۲۳ آذر ۱۲۸۶ش به مجلس شورای ملی یورش بردند. در این یورش «دسته یی از اوباشان [محلّه] سنگلج به پیشروی مقتدرنظام و گروهی از بیسر و سامانان [محلهی] چاله میدان به سردستگی صنیع حضرت» نیز آنها را همراهی می کردند. آنان وقتی برابر مدرسه سپهسالار رسیدند، «ناگهان به هیاهو برخاستند و به مجلس و مشروطه دشنامها سرودند ... مجلسیان در به رویشان بستند و اینان رسیده چند گلوله به در زدند، سپس به سنگباران پرداختند».
شب آن روز نمایندگان و هواخواهان مشروطه در مجلس و پیرامون آن ماندند تا اگر هجومی از سوی اوباش صورت گیرد به دفاع از حریم مجلس برخیزند.
«بدخواهان نیز شب را در توپخانه به سردادند، لیکن آنان ایمن ودل آسوده می بودند، زیرا، گذشته از آن که خود یک گروه بس انبوهی می بودند و بسیاری از آنان تپانچه و تفنگ همراه می داشتند، دسته هایی از قزّاق و سرباز، با توپها در پیرامون آنها پاسبانی مینمودند. در اینجا نیز دیگهای پلو بر سر بار و خوراک فراوان بود. در بیشتر چادرها دستگاه باده خواری برپا و با سرگرمی و بیخودی به سر میبردند. گاهی کسانی تیر به هوا شلیک می کردند».
فردا، دوشنبه، هواخواهان مشروطه در مجلس و پیرامون آن بسیار شدند. «انجمنهای محلی که شمارشان از صد بیشتر بود، در مدرسه جاگرفته هر یکی اتاقی را برای خود برگزیدند. نیز شمارهی تفنگها بیشتر گردیده، تفنگداران در پشت بامها و بر سر منارهها و خانههای پیرامون سنگر بستند».
در همان روز «اوباشان به خانههای حاجی شیخ فضلالله [نوری]، سیدعلی یزدی و... دیگر ملایان ریخته، هر یکی را خواه ناخواه، به میدان توپخانه آوردند... محمدعلی میرزا و این ملایان می خواستند وانمایند که ما کاری نمیداریم و این مردمند که مشروطه را نمیخواهند و از آن بیزاری می نمایند... با پیوستن این ملایان به بدخواهان، دستگاه آنان ارج دیگر یافت و آشوب باردیگر رویة کشاکش مشروطه و کیش گرفت. سیدمحمد یزدی یا سیداکبرشاه به منبر رفته می گفت: "زنا بکن، دزدی بکن، آدم بکش، اما، نزدیک این مجلس مرو"... اوباشان، پیاپی، آواز به هم انداخته می گفتند: "مشروطه نمیخواهیم ـ ما دین نبی خواهیم"... هرکسی که کلاه ماهوت کوتاه به سر و سرداری به تن میدیدند، مشروطه خواه شمارده، به آزارش میپرداختند و جیب و بغلش را تهی میگردانیدند. کم کم به بیباکی افزوده، هر کسی از رهگذریان مییافتند، عبا و کلاهش را میربودند و دست به جیب و کیسهاش می بردند. با دستور پیشوایان خود به ادارهی روزنامه ریخته آنها را تاراج میکردند و تابلوها را آورده در میان میدان آتش میزدند...
شب سه شنبه باز هر دو سو در جایگاه خود ماندند... در مجلس امشب تفنگچیان بیشتر میبودند. جوانان به فراوانی به پاسبانی پرداخته و در آن سرما و شب دراز از پا ننشستند. در میدان نیز بدخواهان در چادرها نشسته ملایان در یک سو و اوباشان در سوی دیگر، بهسر میبردند.
فردا، سهشنبه، انبوهی در بهارستان و پیرامونهای آن بیشتر گردید. پایداری دو روزهی مجلس به مردم دل داده، به آنجا می کشانید. امروز شمارهی تفنگها نیز بیشتر گردیده به صدها رسید و از صدها به هزارها انجامید. چنانکه هنگام شام دو هزار و هفتصد تفنگ می داشتند. امروز کارکنان تلگرافخانه و همچنین کارکنان واگون شهری و راه آهن عبدالعظیم دست از کار برداشته به نام همدردی به مجلس آمدند... از هرباره شکوه و نیروی آزادیخواهان رو به فزونی میبود...
در این روز «در میدان توپخانه خون نیز ریخته گردید. میرزا عنایت نام جوان زنجانی که به میان ایشان رفته، همچون دیگران، گوش به یاوه بافیهای سید محمدیزدی میداد، با دست اوباشان تکه تکه گردید... این شخص را با قَداره پاره پاره کردند و جسد او را به درخت میدان مشق آویزان کردند... امروز بلوا خیلی بزرگ شد. گفتند یک نفر دیگر نیز کشته شد... در روزنامهی حبلالمتین مینویسد: میرزا عنایت هفتصد تومان اسکناس با خود می داشت که در میان اوباشان از جیبش درآورده، به بغلش گذاشت و آنان این را دیدند. نیز ساعت او و زنجیرش از زر میبود و اینها اوباشان را به کشتن او واداشت... نخست با رُوِلوِر به او تاخته چند تیری زدند و سپس با قداره زخمهای بسیار به او رساندند و چون او بیجان شد، پسر نقیب پیش آمده و دیگران را به کناری رانده، چنین گفت: "ای حضرات مسلمانان، شاهد باشید و در نزد جدم روز قیامت شهادت دهید که من در راه دین اول کسی هستم که چشم مشروطهطلبان را بیرون آوردم". این را گفت و با کارد چشم آن جوان را کند. سپس، او را از درخت آویختند که هر یکی از اوباشان قداره یی به او می زدند» («تاریخ مشروطهی ایران»، احمد کسروی، چاپ سیزدهم، تهران، ۱۳۵۶، ص۵۱۵).
«اشرار و اراذل» نظام پا به گور در عاشورای۸۸
«اراذل و اوباش» تحت فرمان پاسدار حسین همدانی، «فرمانده ارشد سپاه پاسداران» در عاشورای ۱۳۸۸، از زبان خود آن جلاد تشنه به خون: «... در فتنهی ۷۸ بنده جانشین نیروی مقاومت بسیج بودم و تجربهی آن حوادث را داشتم. این تجربه به من کمک می کرد. یک سابقهیی در دو دوره در تهران داشتم در سالهای ۶۰ و ۶۱ در تشکیل لشکر حضرت رسول(ص)، در سال ۸۲ هم فرمانده لشکر تهران بودم. لذا، کاملاً تهران را میشناختم و برآورد خوب اطلاعاتی از منطقه داشتم ... وقتی که جلسهی "شورای تأمین استان تهران" در شب عاشورا برگزار شد... برآورد من این بود که روز عاشورا اتّفاقاتی در پیش خواهد بود. به همین خاطر ... آماده باش اعلام کردیم. همهی سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیه ها را در اختیار گرفتیم. بچه ها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به ۳۰ هیأت را هم، که با من مرتبط بودند، آماده کردیم و گفتم دسته ها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید... ۵ هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند، بلکه از "اَشرار و اَراذل" بودند را شناسایی و در منزلشان کنترل میکردیم... بعد اینها را عضو سه گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم "مجاهد" تربیت کنیم باید چنین افرادی که با "تیغ و قَمه" سر و کار دارند را پای کار بیاوریم... در روز عاشورا همین سه گردان غائله را جمع کردند» (خبرگزاری «دانشجو»، ۱۸مهر۱۳۹۴).
این ۵هزار نفر از «اَشرار و اَراذلِ» باتون و چماق و قداره به دست، به همراه ۴۵ هزار بسیجی، همدوش با دهها هزار نیروی انتظامی و لباس شخصیِ آماده به سرکوب و کشتار، آن چنان دماری از روزگار عزاداران حسینی برآوردند که در هیچ سوگواری عاشورای حسینی سابقه نداشته است.
چهرهی «اراذل
و اوباش» ولایت معاش
جانباختگان قیام آزادیخواهانهی مردم ایران چهرههای برآمده از رنج و کار و زحمتکشی و دارای رنگ و بوی ایرانی، دلپذیر و دوست داشتنی هستند، اما چهرههای «اراذل و اوباش» ولایت معاش، از صدر تا ذیل، غیرایرانی، ترسناک، اهریمن روی، خشم آلود و دارای ردپای مهر تزویر و ریا بر پیشانی هستند. نمونه هایی از این گونه چهره های «اراذل و اوباش» عربده کش نظام جور و جنایت خامنهای را در زیر می بینید:
جانباختگان قیام آزادیخواهانهی مردم ایران چهرههای برآمده از رنج و کار و زحمتکشی و دارای رنگ و بوی ایرانی، دلپذیر و دوست داشتنی هستند، اما چهرههای «اراذل و اوباش» ولایت معاش، از صدر تا ذیل، غیرایرانی، ترسناک، اهریمن روی، خشم آلود و دارای ردپای مهر تزویر و ریا بر پیشانی هستند. نمونه هایی از این گونه چهره های «اراذل و اوباش» عربده کش نظام جور و جنایت خامنهای را در زیر می بینید:
(جمعی از اوباش ولایی در حال هم زدن
هلیم نذری)
(ابراهیم رئیسی جلاد در کنار امیر تتلو ـ امیرحسین مقصودلو، خواننده و از
حامیانش در انتخابات ریاست جمهوری)
(محافظان اوباش جواد ظریف)
(ابوعزرائیل، در
کنار پاسدار قاسم سلیمانی)