۱۶اردیبهشت۱۴۰۱
عکس از آرشیو. تظاهرات در تهران
کنکاش در لابهلای خبرها و تحولات پرشتاب روزمره، ما را مدام با متغیر ویژگیهای جامعهٔ ایران مواجه میکند. این متغیر، سال به سال بهجانب رونمایی از ویژگیِ جدید میل نموده است. و این ویژگی چیزی جز میل به هر چه سیاسیتر شدن دامنهٔ مطالبات از حاکمیت نیست.
در تمام ساختارهای غیردمکراتیک و بهطور خاص ساختارهای تمامیتخواه، جهتگیریهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از جانب صنفی بودن به سوی سیاسی شدن میل میکنند. این جهتگیری آنقدر قانونمند روی میدهد و محقق میشود که در مسیر تثبیت خود، به یک نظریهٔ جامعهشناسی بالغ شده است که میگوید «در هر جامعهیی که آزادی نیست، همهچیز سیاسی میشود».
ایران امروز در زیر سلطهٔ نظام ملایان، هیچ پدیده و موضوع اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را در خود ندارد که رنگ و بوی سیاسی نگرفته باشد. تمامیتخواهیِ سیاسی با تمامیتخواریِ اقتصادیِ دیکتاتوریِ ولایت فقیه، کاری با تمامیت عناصر در بر گیرندهٔ جامعهٔ ایران کرده است که آب و نان و حفظ جان، سیاسیترین پدیدهها و موضوعات روزمرهٔ ایرانزمین شدهاند.
متغیرهایی که مدام ویژگیِ جامعهٔ ایران را متحول کرده و به جانب حتی سیاسی شدن ناگزیر سوق میدهند، خودشان چنین ویژگیهایی دارند که به آنها اشاره شد.
در تجمع بزرگ و سراسری روز ۱۱اردیبهشت معلمان و فرهنگیان ایران، دستنوشتهیی به تعداد زیاد بر دستان معلمان و فرهنگیان دیده میشد و در شبکههای مجازی هم انعکاس بسیار داشت: «آزادی را بیاموز! این است کلاس امروز».
فعل امر «بیاموز»، نقش ایهام [یا چند معنایی] دارد؛ میتواند هم خطاب به دانشآموزان باشد، هم خطاب به معلمانشان. در هر دو معنای متصور، گویای رسیدن به یک ویژگی در مطالبات است. گویای بالا رفتن از پله خواسته صنفی به خواسته ناگزیر سیاسی است. چرا باید آموختن «آزادی» مفهوم سیاسی داشته باشد؟ علت یا پاسخ روشن است؛ آزادی در مأمنگاه خودش که تجلی رهایی و اختیار و مسؤلیتشناسی انسان باشد، نیست. حریف یا مانع، استبداد و خودکامگی است. از این رو، آزادی همواره برای تأمین معرفت و فرهنگ و تعالی انسان اجتماعی، در نبرد و تکاپو برای برهم زدن تعادلقوا علیه طبقهٔ حاکم خودکامه و تمامیتخواه است. چنین است ویژگیِ برجسته و بالفعل جامعهٔ ایران.
واقعیت برجسته در موقعیت کنونی جامعهٔ ایران این است که اقشار اجتماعی و صنفی، در گذار شتابان از تمامیت نظام ملایان هستند. واقعیت این است که علت تمام مشکلات صنفی و معیشتی و ناهنجاریهای مفرط اجتماعی در سرکوب مداوم آزادی از جانب دیکتاتوری مسلط است. حالا همه دارند از تجربههای مطالبات صنفی، به گردونهٔ آزادیخواهی یعنی به راه نجات ایران میرسند. سری به سری اقشار اجتماعی تجربه کردهاند که قدم به قدم عقب نشستن از خواستهها و سنگ تحمل بر تن رنجور خویش بردن، فقط و فقط حاکمیت مسلط تمامیتخواه آخوندی را حریصتر و متجاوزتر میکند. یکی از معلمان بهترین تشبیه را در وصف چنین تجربهیی بیان کرد: «ما مدام داریم آرزوهایمان، توقعمان و خواستههایمان دربارهٔ زندگی را کوچکتر و کوچکتر میکنیم. در حالی که باید برویم سراغ این حاکمیت».
وقتی جامعهٔی دادخواه معیشت برای زنده ماندن میشود، وقتی جامعهٔی دادخواه علوم و فرهنگ برای کودکان میشود، معلوم است که فاصلهٔ طبقاتی، پتکی میگردد که لحظهٔ فرود آن بر فرق نظام ولایت فقیه، هر روز نزدیکتر میشود. این پتک، همان ویژگیِ برجستهٔ جامعهٔ کنونی ایران است؛ کلاس درسی است که جامعه پله به پله طی چهار دهه تجربهآموزش بوده است. حالا جامعهٔ ایران راه نجات را از میان تمام مطالبات صنفی و اجتماعی و فرهنگی، در بلوغ مطالبهٔ سیاسی با بیرق و پرچم «آزادی» یافته است. این، ویژگیِ برجستهٔ جامعهٔ فعلی ایران ـ با حفظ تنوع مطالباتش ـ در برابر حاکمیت منزوی و طرد شدهٔ ولایت فقیهی است. این ویژگی را باید کانون شناخت متغیرهای اثرپذیر از آن در دامنهٔ گستردهٔ مطالبات اقشار اجتماعی در نیل به جانب نفی تمامیت طبقهٔ سیاسی و ایدئولوژیک حاکم دانست.