۲۴اردیبهشت۱۴۰۱
سخن روز
پایگاههای بسیج توسط مردم و جوانان عاصی تسخیر میشود. شعارهای نفی تمامیت نظام و «رئیسی حیا کن مملکتو رها کن»، در خوزستان، لرستان، چهارمحال و بختیاری و سیستان و بلوچستان به نیشابور در خراسان رضوی و شهرک رضویه در تهران و اردبیل فریاد میشود. رسانههای نظام مینالند که شدت قیام آنچنان است که «قطع و کندی اینترنت» هم «مانع از انتشار اخبار» قیام نشده و وحشتزده میپرسند آخر «مگر میشود در شهرها غوغا شود و خبرش به تهران نرسد؟» (جهان صنعت-۲۴ اردیبهشت). حداد عادل، از نزدیکان خامنهای هم میگوید وضعیت طوری شده که «حتی متدینین و انقلابیها (بخوانید نیروها اخص نظام) نیز تحت تأثیر قرار گرفتهاند»؛ یعنی کاملاً خود را باختهاند!
در دیگر سو، فغان زنجیرهیی از عملکرد دشمن دیرینه در جمعهبازارهای خامنهای بیداد میکند. یکی در ساری میگوید: «در فضای مجازی انواع کلیپها و پیامکها از طرف مجاهدین پخش میشود» (آخوند لائینی-۲۳ اردیبهشت). دیگری در خرمآباد از «فضاسازی فتنهگران» میگوید که باید نسبت بهآن «هوشیار بود، چرا که مجاهدین بهدنبال این هستند که مردم را بهاعتراض و تحریک بکشانند!» (آخوند شاهرخی-۲۳ اردیبهشت). آن یکی هم در اصفهان ناخواسته قدرت و نفوذ دشمن نظام را یادآوری میکند که «مجاهدین با آن شبکهیی که داشتند... شبکهیی عجیب»، اکنون با آن «میخواهند یک آشوبی بهپا کنند»؛ و بهمردم التماس میکند که «شما بهحرف این دشمن گوش ندهید!» (طباطبایینژاد-۲۳ اردیبهشت). آن دیگری هم در شهرکرد به سر موضع بودن همین دشمن برای «سرنگونی» اشاره میکند که «مداوم و مستمر دنبال این است که از هر مسألهای استفاده و برای نظام چالش درست کند!» (آخوند نکونام-۲۳ اردیبهشت).
این صحنهٔ سیاسی-اجتماعی ایران پس از ۴دهه نبرد بیامان میان دو جبهه است. رژیم ولایت فقیه از یکطرف که میخواهد بماند، خون بریزد و چپاول کند؛ و طرف دیگر جبهه مردم و مقاومت ایران که میخواهند سرنگون کنند و بند از بند رژیم ولایت بگسلند!
در این نبرد سرنوشت، رژیم همواره با سرکوب قصد مقابله با جبهه سرنگونی را دارد. اما طی چند روز گذشته بهرغم بسیج تمامی ظرفیت دجالگری و سرکوبگری خود، نهتنها موفق بهمهار قیام نشده است، بلکه گسترش و تعمیق قیام ادامه دارد.
این وضعیت دو علت دارد:
یکم: پتانسیل انفجاری جامعه بهعنوان مبنای سرنگونی، بهنقطهٔ اوج رسیده است. فقر، گرانی و بحرانهای حاد اجتماعی، خشم و نفرتی متکاثف را باعث شده که دیگر قابل مهار نیست. بهقول حداد عادل «کش کار از دست همه در رفته است». دزدیدن نان از سفرههای مردم نیز نشان داد خامنهای و رئیسی نه میخواهند و نه میتوانند این وضعیت را مهار کنند.
دوم: نیروی پیشتاز با تشکیلات پولادین و نیروی رزمندهٔ خود، کانونهای شورشی، بهعنوان شرط سرنگونی عمل کرده و همانگونه که گماشتگان خامنهای در جمعهبازارها میگویند، در جامعه بیشترین تأثیرگذاری را دارد. کانونهای شورشی اکنون نقطهٔ انگیزش، راهنما و سمت و شتاب دهنده خشم اجتماعی بهسمت سرنگونی هستند. تا جایی که نام و رسم آنها در آتش زدن مراکز حکومتی و تسخیر پایگاههای بسیج، در قیام این روزها بیشترین نمود را دارد.
برآیند این مبنا و شرط و ضرب شدن آنها در هم این نتیجه را میدهد که گسترش قیام در حال سبقت گرفتن از سرکوب است. روندی که چشمانداز پیروزی و آزادی را هر چه بیشتر در چشمانداز قرار میدهد.