۱۲اردیبهشت۱۴۰۱
آوار بحرانها روی دولت آخوند رئیسی
اختلاف در درون باند خامنهای و عملکرد آن در درون دولت جلادان، در روزهای اخیر باعث فشل شدن همهجانبهٔ این دولت شده است. یکی از نمودهای بارز این وضعیت، تشتت بر سر برکنار کردن پاسدار رضایی و صولت مرتضوی از تیم اقتصادی است.
تضاد و تعارض بهحدی است که ابراهیم رئیسی در دیدار با عدهیی از عوامل حکومتی تحت عنوان «فعالان سیاسی» از آنها درخواست کرد: «نگاه صرف به حزب (بخوانید نگاه صرف بهباند) و حاکم شدن قبیلهگرایی باعث یک انحراف در عرصه سیاست میشود».
ببینید کار بهکجا رسیده که جلاد قرونوسطایی، مخالفان همباند خودش را به «قبیلهگرایی» متهم و خواهش میکند که: «منتقدان منصفانه عمل کنند و راهکار نیز ارائه دهند» (تلویزیون شبکه خبر۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱).
انعکاس تضاد تشدیدشده میان عناصر و دستهجات مختلف باند خامنهای در دولت و چوب لای چرخ آن گذاشتن در روزنامههای باند مغلوب هم گوشهیی از واقعیت را نشان میدهد. روزنامه حکومتی جهان صنعت روز ۱۱ اردیبهشت نوشته است: «دولت نمیتواند درباره برجام به تنهایی تصمیم بگیرد و سایه ابهام برجام بر اقتصاد کلان انکارناشدنی است... علاوه بر این دولت سیزدهم میان تودهگرایی [بخوانید پوپولیسم] و عقل اقتصادی که سرد و ناراحتکننده است گرفتار شده و نمیتواند گامی به جلو بردارد».
واضح است که این دولت که خود نماینده نهادهای غارتگر وابسته به بیت خامنهای نظیر سپاه پاسداران، ستاد فرمان اجرایی خمینی ملعون و یک دوجین دیگر از نهادهای آنچنانی است مطلقاً «تودهگرا» و حامی منافع مردم نیست، که توانسته باشد یا بخواهد یا بتواند گامی در جهت خواستهای مردم بردارد. دولت رئیسی جلاد آخرین تیر ترکش خامنهای برای سرکوب مردم و جلوگیری از قیام و خیزش آنها است.
بنابراین وقتی دولتی آشکارا برای سرکوب آمده و هیچ راهحلی برای شرایط مافوق انفجاری جامعه ندارد، روشن است که بحرانهای شدید اجتماعی و خطر انفجاری که بهچشم دیده میشود، بهدرون این دولت ریخته و تضاد و کشمکش و تشتت را بهدنبال میآورد.
طبعا در درون حاکمیت هم این وضعیت باعث تشدید تضاد و جنگ منافع میان نهادها و قوای مختلف نظام ولایت میشود. مثلاً هر روز شاهد افزایش حملات و فشارها علیه رئیسی در مجلس ارتجاع هستیم. مجلسی که در چهارچوب حاکمیت یکدست باید تمامعیار پشت «دولت جوان حزباللهی» مورد نظر خامنهای برود.
مجلسی که خودش نمایشگاه بروز مخاصمات درونی میان دستجات مختلف است و تضاد درونیاش هر روز بیش از پیشتر بهصورت بارزی آشکار میشود. امری که مشخصاً نشانهٔ شکست ایدهٔ حاکمیت یکدست در نظام ولایت فقیه است. امری که رسانهها و کارشناسان هر دو باند رژیم را نگران کرده است و همواره نسبت به خطر قیام و خیزش مردم بهیکدیگر هشدار میدهند.
هشدار نسبت به شرایط انفجاری جامعه و خطر قیام محرومان و گرسنگان و هشدار نسبت به بحران انفجاری بهجایی رسیده که خامنهای را مجبور کرد روز ۲۳فروردین در دیدار با سرکردگان حاکمیت، آنها را بهداشتن «صبر» و «خسته» نشدن فرابخواند و اعتراف کند که این وضعیت باعث «القای حس بنبست به جامعه» [بخوانید کارگزاران و سردمداران نظام] شده است.
تاملی در شعارهای معلمان در تظاهرات سراسری ۱۱اردیبهشت آنها نشان میدهد که واقعیت انفجاری جامعه و ناتوانی و ضعف رژیم دارد پوستهٔ صنفی اعتراضها را کم کم میشکافد و شعارها هویت براندازانهٔ این اعتراضها را آشکار و آشکارتر میکند.
شعارهای «جای معلم زندان نیست جای ظالم ایران نیست» و «رئیسی قالیباف این آخرین پیام است جنبش فرهنگیان آماده قیام است» در این تظاهرات سراسری گویای این واقعیت است.
این است دستآورد خامنهای از روی کارآوردن دولت جلادان که به تعبیر یک رسانه حکومتی یک «دولت کلنگی» و بسیار سست بنیان است، که در مقابل تندبادهای طوفان خشم مردم و خیزشهای در تقدیر دوام نخواهد آورد.