۱۴فروردین۱۴۰۱
سرکوب و خفقان کلید پابرجایی حکومت آخوندها
در سالگرد ۱۲فروردین، [روز شعبدهٔ بزرگ خمینی و جازدن شیادانهٔ یک استبداد قرونوسطایی به مردم ایران در پوش «جمهوری» و «اسلام»]، شاهد واکنشهای متفاوتی از سوی سردمداران حکومت و عمامهداران ریز و درشت آن بودیم. اگر همهٔ آنها را روی هم بگذاریم و بچلانیم، یک قطره از آن تراوش میکند همان که در صحبتهای جلاد۶۷ به رسواترین شکل خود را نشان داد:
«حفظ نظام [نه از اوجب واجبات] بلکه اوجب واجبات است»!
ترجمه این جمله در فرهنگ آخوندی از یکسو بیانگر هراس حکومت از سرنگونشدن و از دیگر سو مجاز شمردن هر نوع فساد و جنایت برای حفظ حکومت است. خمینی سالهای پیش با منتهای رذالت از این «اوجب واجبات»! پردهبرداری کرده بود.
«این حرفهای احمقانهای است که از همین گروهها القا میشود که خوب، جاسوسی که خوب نیست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نیست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شراب خمر هم واجب است» (صحیفهٔ خمینی. ج۱۵. ص۱۱۶).
او با سیاست ماکیاولیستی و پراگماتیستی خود، خوب روشن کرد که برای حفظ قدرت و هژمونی خود دست پاسداران و شکنجهگرانش را برای هر جنایتی باز میگذارد.
در نامهٔ مورخ ۱۶دی۶۶ خود به ولیفقیه کنونی، ولایت فقیه را مقدم بر تمام احکام فرعی، حتی نماز و روزه و حج دانست. بهصراحت گفت که حاکم [ولیفقیه] میتواند مسجد یا منزلی را خراب کند، مساجد را در صورت لزوم تعطیل کند، قراردادهای شرعی خود را با مردم یکجانبه لغو نماید و از هر امری چه عبادی یا غیرعبادی مخالف با مصالح اسلام [بخوانید ولیفقیه] جلوگیری کند. علاوه بر آن افزود که بالاتر از این هم مسائلی هست که «مزاحمت نمیکند»!
جلاد۶۷ با کاربرد دیگر بارهٔ «اوجب واجبات» اثبات کرد که مأموریت اصلی او در موضع گماشتگی خامنهای، چیزی جز این نیست.
این جمله بیشازپیش نشان میدهد که او آخرین شانس رژیم در تلاش برای بقا در دوران سرنگونی است.
بهتأکید باید گفت از فردای ۳۰خرداد ۶۰ تا امروز دغدغهٔ اول و آخر خمینی و بعد خامنهای و درشت عمامهداران این نظام، مسألهٔ بود و نبود یا بهعبارت دیگر سرنگون شدن یا نشدن بوده است.
زمینهچینی و راهاندازی و استمرار یک جنگ ۸سالهٔ ضدمیهنی با عراق، پناه بردن به تولید بمب اتمی، ساخت موشک، پهپاد و سلاحهای کشتار جمعی، نابودی محیطزیست و خشکاندن آبهای کشور، چپاول منابع ملی و به باد دادن ثروتهای مردم ایران در صدور تروریسم و جنگافروزی، هزینه کردن سرمایههای ملی ایران در راستای تولید پاسدار، انتظامی، بسیجی و شبهنظامیان مزدور نیروی قدس، دخالت تروریستی در امور دیگر کشورها با داعیهٔ «عمق استراتژیک»، سنگر گرفتن در پشت موضوع فلسطین، ایرانفروشیهای مکرر از واگذاری خزر گرفته تا قرارداد۲۵ ساله با چین و... همه و همه دستآویزهایی برای گریز از سرنگونی و به تعویق انداختن آن بوده است.
این همه دمیدن در اوجب واجبات و تأکید بر ضرورت سرسپاری به سلطنت مطلقهٔ فقیه و مشروط کردن همه چیز به آن، اعتراف به این واقعیت است که ۴۳سال اشغالگری خمینی، خامنهای و دودمان ارتجاعی آنها نتوانسته است جای پایی در فلات ایران باز کند. نتوانسته است با اقبال مردم ایران مواجه شود. نتوانسته است برای یک روز شکنجه و شلاق، اعدام و اجبار و تحمیل و تحمیق را کنار بگذارد.
امروز بیشتر از دیروز بیم از سرنگونشدن به موضوع درجهٔ یک و همیشگی اتاق فکر حکومت تبدیل شده است. میتوان گفت که مقامهای حکومتی از صدر تا ذیل، قوای سهگانه و نیز گماشتگان خامنهای در هر استان دغدغهیی جز این ندارند که چگونه مانع از فوران خشم سرکش مردم ایران شوند. تعمق در این گفتههای احمد خاتمی بهخوبی نشان میدهد که فکر و ذکر خامنهای و دانهدرشتهای این رژیم موضوع براندازی است. تمام مانورهای فریبکارانهٔ این حکومت برای تراشیدن اپوزیسیونهای فیک مضمونی جز به محاق بردن، کمرنگ کردن و مقابله با نیروی برانداز اصلی ندارد.
«قصه قصه این گروه و آن گروه و اصلاحطلب و اصولگرا نیست! قصه قصه این هست که یک نظامی حاکم باشد که اسم اسلام [اسم مستعار سلطنت مطلقهٔ فقیه] را نداشته باشد این را باید همه گروهها و سلایق بفهمند که قصه قصه اسلام هست به تعبیر امام اینها از اسلام سیلی خوردند و اینکه همه بزرگان میگویند حفظ نظام واجب تضعیف نظام حرام!. ». .
او علاوه بر اعتراف به دغدغه و هراس اصلی حکومت، بند را آب میدهد و آشکارا به روحیهباختگی، ناامیدی و استیصال در درون حکومت اشاره میکند و به ریزشیها اینگونه تنفس مصنوعی میدهد.
«کار دشمن پمپاژ ناامیدی است... برخی میخواهند بگویند اوضاع درست شدنی نیست، قطعاً اوضاع درست شدنی است منتها به تدریج! چیزی که در طول چند سال بهوجود آمده با ۵ - ۶ماه که از بین رفتنی نیست!... میخواهند مردم را ناامید کنند. مقام معظم رهبری چند بار، یک بار نه، یکبار خصوصی بنده محضرشان بودم فرمودند: من آینده را بهمراتب روشنتر از گذشته میدانم چرا؟ چون پنج عنصر امید هست است که با این پنج عنصر امید جایی برای ناامیدی نیست عنصر اول فضل خداست. . ». (تلویزیون آستان قدس رژیم. ۱۱فروردین ۱۴۰۱).
واقعیت این است که «براندازی»، سرخ سرخ سرخ، گوشبهزنگ و در کمین، حاضر به یراق و آماده به جنگ، در کمین آخوندها و پاسداران است. لحظه به لحظه خشمش را صیقل میزند و از جایی عرضاندام میکند که اتاق فکر خامنهای هرگز تصور آن را نکرده است.