۲۲اسفند۱۴۰۰
طنز سیاسی
میگویند بازرگانی اندک مایه، که قصد سفر داشت، صد من آهن در حجره داشت که آن را در خانه دوستی به امانت گذاشت. اما دوست بازرگان این امانت را بفروخت و پولش را خرج خویش کرد.
بازرگان روزی که از سفر برگشت به طلب آهن رفت.
مرد گفت: آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم. اما آنجا موشی زندگی میکرد تا من آگاه شوم همه آهن را بخورد!
مرد بازرگان گفت؛ راست میگویی! موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او بر خوردن آن قادر است.
دوستش خوشحال شد که بازرگان حرفش را باور کرد و دل از آهن برکنده است. پس گفت: امروز به خانه من میهمان باش!
بازرگان گفت؛ فردا باز آیم.
رفت و چون به سر کوی رسید، پسر مرد طماع را با خود برد و پنهان کرد.
چون بجستند از پسر اثری نشد. پس ندا در شهر دادند.
بازرگان گفت؛ من عقابی دیدم که کودکی میبرد!
مرد فریاد برداشت: که دروغ و محال است. چگونه میگویی عقاب کودکی را ببرد؟
بازرگان خندید و گفت؛ در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست.
گفت؛ آری موش نخورده است پسر باز ده و آهن بستان.
جهاد تبیین و سرنوشت موش های ولایت!!
حالا داستان جهاد تبیین خامنه ای هم به سرنوشت همان صد من آهن دچار شده است. روزی خودش شاید از سر نشئگی بعد از منقل! به چنین کشف بزرگ در ادبیات سیاسی دست یازید. تمام مریدانش بسیج شدند که این واژه جهاد تبیین را تفسیر کنند. نشد که نشد. پس قرار بستند که در مجلس برایش بودجه تصویب کنند. قالیباف و اذنابش ذوق زده رفتند صد میلیارد تومان ناقابل برایش کنار گذاشتند. اما خامنه ای این بار نشئگی از سر پریده! خطاب به قالیباف گفت؛… خودتی! خودمون این کارهاییم. غلط کردی که پول گذاشتی کنار.
پس خود خامنه ای تلاش کرد یک بار دیگر این واژه ناب جهاد تبیین را تفسیر کند که به تصویب بودجه نرسد. اما هرچه گفت، پا منبریهایش که از «خبرگان دستگاه ولایت» بودند هم چیزی متوجه نشدند که بالاخره در کجا باید جهاد کنند و چی را تبیین کنند…
اما روز جمعه ناگهان خبری منتشر شد که همه را انگشت به دهان کرد. غلامحسین مهدوی نژاد امام جمعه موقت سمنان مدعی شد که حرف های خامنه ای را بالاخره فهمید!
او در این باره گفت: «آقا هم در سخنانش در همین دیروز فرمودند آنهایی هم که فکر میکنند که ما اگر بعضی از چیزها را بگذاریم کنار که حساسیت دشمن کم بشود این غلط است. دشمن برای حمله کردن که نیاز به بهانه دارد او همیشه بهانه داشته مگر تو دنیا غیر از این عمل کرده؟!».
و او در نهایت تفسیرش از جهاد تبیین را چنین گفت: «جهاد تبیین یعنی بیان آن مصداقها! باید کاری کنیم که کسی اصلا نتواند پهلوی را تطهیر کند! نتواند از اعدام منافقین حرف بزند!
این امام جمعه موقت! که بالاخره توانسته به منویات مقام معظم! نزدیک شود فقط یک غلط دارد و آنهم این است که انگار تطهیر کردن پهلوی کار بدی است. نه نه حاج آقا این کار درستترین کاریه که دارید میکنید. اصلا اگر دیکتاتورها رو دست هم بلند نشوند و همدیگر را تطهیر نکنند مردم چه جوری بگویند رحمت به کفن دزد پارساله. این کار باید ادامه پیدا کند.
پس ته همه رطب و یابس بافتن میرسیم به «اعدام ها که منافقین در بارهاش حرف میزنند».
مگه حاج آقا خودت در این مورد پایت شله؟
مگه شما کسی را اعدام کردید؟
مگه توی همان شهر سرخه که ۲۸ سال امام جمعهاش بودی کسی را اعدام کردید؟
توی همان شهر سمنان مگر در سال ۶۷ شما کسی را اعدام کردید؟ آن ۵۰ نفر زندانی که سر به نیست شدند خودشون خودشون را سر به نیست کردند. مگه پایت شله؟ مگه شک داری؟
مگه اصلا امامتان اجازه میداد کسی اعدام بشود. نمی داد که. اون ۳۰ هزار همهاش شایعه است. جهاد تبیین یعنی همین دیگه. یعنی همین کاری که این بدبخت گیر افتاده در سوئد حمید نوری توی دادگاه میکنه. یعنی از بیخ همه چیز را انکار کن. اصلا جهاد تبیین همان کاریه که اون مرد با آهن فروش کرد. وقتی میشود ثابت کرد که یک موش صد من آهن را بخورد، چطور نمیشود ثابت کرد که هزاران نفر طی این سالها خودشان خودشان را اعدام کردند و یا خودشان خودشان را مفقود کردند. [از داستان مهاجمان ترک تا محاکمه ترامپ و پمپئو ! (طنز سیاسی)]
بارک الله به مهدوی نژاد که بالاخره پیدا کرد! فقط حواست به خودت باشد که به سرنوشت سلفت احمد پناهی دچار نشوی. خیلی مواظب باش.