۲۰اسفند۱۴۰۰
اشرف۳ در آلبانی
امسال ۸مارس، عنوان «روز زنان مقاومت اوکراین» را برافتخارات خود افزود. آن زنان قهرمان با قیام شجاعانهٔ خود، شیپور بیداری را در سراسر جهان به صدا درآوردند.
بیگمان، رزم و مقاومت آنان، بیش از همه، برای جنبش زنان ایران بسیار قابل فهم و ستایشانگیز است. جنبشی که طی ۴دهه، حاکمیت زنستیزترین نیروی ارتجاعی-فاشیستی تاریخ، همواره پیشگام ایستادگی بوده، خالق ارزشهای نوین و الهامبخش بسا حماسههای شکوهمند پایداری در میهن ما ست... در این یادداشت نمیخواهم در مورد این جنبش صحبت کنم، اما آرزو دارم بتوانم گوشهیی از آنچه را طی دههها در رابطه با این خواهرانم دیده، شنیده، آموخته و توشه مبارزهام کردهام، بیان کنم. صحبت از زن آگاه و مبارز ایرانی با یک تاریخچه حداقل ۱۵۰ساله در دورانهای معاصر است که اکنون در بالاترین شاخسار تکاملیاش در وجود زن مجاهد خلق تحقق یافته است. مگر همینها نبودند که در جنبش تنباکو در صف مقدم تظاهرات بودند، آنها ددر مسیر حرکت ناصرالدین شاه، کالسکه سلطنتی را متوقف کردند و به اعلیحضرت هشدار دادند: «وای به روزی که تاج سلطنت از سرتان و عصای فرمانروایی از دستتان بگیرند». در جنبش مشروطه هم بهگفته مورگان شوستر در کتاب «اختناق ایران» نوشت: «زنان ایران تقریباً به مترقیترین، اگر نگوئیم رادیکالترین، زنان جهان تبدیل شدهاند»... .
اکنون به درستی نمیدانم، بر کدام ویژگی این پیشگامان بیرنگ، خاکی، زحمتکش و بینام و نشان مجاهد، بهعنوان شاخص انگشت بگذارم؟ یا از کدام نمونه در میان هزار زن شورای مرکزی و یا دهها هزار زن شهید مجاهد خلق یاد کنم؟ آیا از وفای به پیمان و فدای بیکران در تاریخ ایران بگویم، یا از مایهگذاری و ایثار بیدریغ و بیچشمداشت؟ از مقاومت و ایستادگی تا به آخر بگویم یا از جسارت، صلابت و قاطعیت، از یگانگی، فروتنی و شفافیت بگویم یا از عشق و محبت و انسانیت؟ از کلفت دومی خلق (به گفته خودشان) بگویم یا از «اول دیگری» بهجای «اول من». یا از... ؟؟
از فاطمه امینی قهرمان اسطورهیی مقاومت در زیرشکنجه یادکنم که این ارزش را خلق کرد و در نسلهای بعدی از حمیرا اشراقها و سیمین هژبرهای میلیشیا تا هزاران مجاهد با نام و بینام دیگر تکثیر نمود. دکتر سیمین صالحی هم بند فاطمه در خاطراتش نوشت؛ وقتی باندها را از روی پشت سوختهاش برداشتم، ... تمام بدنم میلرزید... . زخمهای فاطی، دلخراش بودند. یک مشت آدمِ رذلِ جنونزده او را تا سر حد مرگ شکنجه کرده بودند… حالا که در برابر مقاومت فاطی شکستخورده بودند میخواستند حالش را خوب کنند تا دوباره او را شکنجه کنند»... . "
اما همه میدانیم که ابعاد هولناک شکنجه دژخیمان سفله ولایت فقیه در مورد زنان مجاهد هنوز جز اندک افشا نشده و متقابلا قهرمانیهای فوق تصور آن زنان هم ناگفته مانده است. راستی چرا هنوز اطلاعات مکفی در مورد کم و کیف قتلعام زنان مجاهد در تابستان۶۷، در دست نیست؟ آخر از بندهای آن مجاهدان سرموضع، جز شاید یکی دو مورد استثنایی کسی زنده نمانده تا در مورد آن دریای خون شهادت بدهد «کان را که خبر شد، خبری باز نیامد».
حضور این زنان در صحنههای رزم و نبرد، سراسر درسهای ماندگار قهرمانی است؛ از دختران نوجوان مجاهدی چون زهرا احمدیزادهها و سودابه پازاجها در حماسه ۵مهر ۶۰ تا شیرزنان قهرمان در حماسههای ۱۹بهمن ۶۰ و ۱۲ و ۱۹اردیبهشت و ۱۰مرداد ۶۱ در درگیریهای گسترده تهران و تا قهرمانان یک صد رشته نبردهای ارتش آزادیبخش که سرکردگان دشمن بسیار به آن اذعان کردهاند؛ از زنان قهرمانی که در چارزبر دیوار آتشها را میشکافتند و پیش میرفتند تا اسطوره شهناز جدیدیان که انبوهی از نیروی دشمن را یک شبانه روز زمینگیر کرد و تا فرمانده طاهره طلوع که دشمن پلید از شجاعتش کینهها به دل داشت. همینطور باید از پایداری زنان اشرفی در دوران پایداری ۱۴ساله یاد کرد که صبای قهرمان آرشگونه با آخرین قطرات حیاتش خروشید که «تا آخرش میایستیم».
این روزها صحنههای وداع مادران رزمنده اوکراینی با کودکانشان، یادآور وداع زنان مجاهد با کودکانشان در جریان بمبارانهای مرگبار جنگ عراق درسی و اندی سال پیش بود که از جگرگوشگانشان برای حفاظت آنها دل کندند و آنها را به خارج عراق فرستادند. اما فداکاری ستایشانگیز این مادران جوان، نه تنها مورد همبستگی قرار نگرفت، بلکه در جنگ کثیف سیاسی و توسط قلم بهمزدان مزدور، به بیعاطفگی نسبت به فرزند و لجنپراکنیهای مشابه نیز متهم شدند.
فرماتدهی شایستهٔ زنان مسئول در دوران ۱۴ساله پایداری در اشرف و لیبرتی تحت محاصره و به سرانجام رساندن پیروزمند آن در هجرت بزرگ، نقطهعطف بزرگی در تاریخچه مجاهدین بود و همه سرمایهگذاریهای دشمن را برای نابود کردن مجاهدین برباد فنا داد. دیدار سردار اشرف مژگان پارسایی با ژنرال اودیرنو که با همه تانکها و توپهایش و با همه هلیکوپترها و هواپیماهای جنگیاش، اشرف را محاصره کرده و بهقول خودش برای تسلیم کردن مجاهدین آمده بود، نمونه دیگری از همان توانمندیها و ارزشهای خلق شده بود که شجاعت، صلابت و استواری آنان در هر تغییر شرایط و تعادلقوا را بازتاب میکرد.
صحنههای ناگفته دیگر، فرماندهی قدرتمند آنان در صحنه سیاسی، جنگ سیاسی و مقابله با شیطانسازیهای رژیم ضدبشری است. درهم شکستن لیستهای ظالمانه تروریستی که برای سالیان، مقاومت را به بند کشیده بود، از دیگر کارزارهای سهمگینی بود که نبردهای نظامی هرگز به گرد پای آن هم نمیرسید. کودتای ننگین ۱۷ژوئن و فائق آمدن بر آن بندوبست خائنانه ارتجاعی - استعماری و بالاخره عرصههای مختلف مدیریت تشکیلات و ستادهای تخصصی با دهها و صدها پرسنل و مأموریتهای ویژه، توسط خواهران مسئول، وجوه دیگری از توانمندی و مسئولیتپذیری خطیر این زنان را به ثبت رسانده است.
در سراسربحث، تلاش داشتم بتوانم واژهیی پیدا کنم که شاید معرف همان برجستهترین ویژگی، در میان همه رویکردهای ممتاز این خواهران باشد. بهنظرم رسید شاید گویاترین بیان در مورد آنها، همان زنان رها و مسئول در جمیع جهات است که در ستیز دائمی با ضدارزشها و کسب و آفرینش ارزشهای نویناند.
در جریان این کنکاش، به توصیفی توسط یکی از این خواهران دست یافتم: «زنانی که در هزار لایه، عشق روی سر خود گذاشتن را به جای بخل و حسد برگزیدند و انسانیت و موجودیت خود را از بالا بردن یکدیگر میگیرند». و خواهر دیگری گفته بود: «ما در شورای مرکزی هر روز یک نوک ستون میسازیم و جمعمان باهم تکمیل میشویم».
و سرانجام در سخنان شورانگیز خواهر مریم عزیز در اجلاس بینالمللی روز جهانی زن، آن تعریف گویا را که دنبالش بودم، یافتم. او که راهبر، پرچمدار و سمبل و الهامبخش همه این زنان و مردان رهاست، گفت: «شورای مرکزی، نهاد پیشروی است که پرچم رهایی از همه آثار بهرهکشانه و ارتجاعی اسارتبار را برافراشته و مناسباتی بر اساس برابری بهمعنای واقعی، بهوجود آورده است و اثرات رهاییبخش آن نه فقط زنان که مردان را هم در بر گرفته است. نسلی از مردان رها که با اندیشه استثماری و مردسالار میجنگند.
آری این زنان و مردان، پرچمدار برابری و مناسبات برادرانه و خواهرانه هستند. همان چیزی که جامعه ایران و جامعه بشری به آن نیازمند است».
در اجلاس بینالمللی روز جهانی زن (۲۰۲۲) سخنرانان بسیاری به جایگاه زنان در مقاومت ایران و نقش رهبری شجاعانه و کاریسماتیک مریم رجوی در هدایت این جنبش و الهام دهندهٔ همه زنان، صحبت کردند. خانم هله تورنینگ اشمیت نخستوزیر سابق دانمارک گفت: «مبارزه شما برای دمکراسی و حقوقبشر فقط باعث تغییر در ایران نخواهد شد، بلکه الهامبخش جنبشهای زنان در سراسر جهان خواهد بود... ائتلاف شورای ملی مقاومت، توسط یک قهرمان رهبری میشود، یک زن مسلمان، مریم رجوی»... . .
و خانم ریتا زوسموت رئیس پیشین مجلس فدرال آلمان گفت:
«تسلیم و وادادگی اصلاً راهی برای ایجاد تغییر نیست ما فقط با روحیه آن را میسازیم آنگونه که مریم رجوی مبشر آن تغییر است. کسی که در این راه بسیار تجربه کرده است».
و خانم اینگرید بتانکورد کاندیدای ریاستجمهوری کلمبیا نیز درباره نقش آوانگارد زنان مجاهدگفت: «آنها پی بردهاند که برای رسیدن به هدفشان فقط شرکت در مقاومت کافی نیست... برای رسیدن به هدفشان باید مسئولیت قبول کنند در تمام سطوح مقاومت از جمله در رهبری سیاسی»... وی با اشاره به دگرگونیهای مهمی که در زنان و مردان مجاهد صورت گرفته گفت؛ «این امکانپذیر نبود مگر با رهبری مریم رجوی... . ما نیاز داریم که جای ویژه اختصاص بدهیم به مبارزه مریم رجوی، به عزم او، به قدرت او، به مقاومت او، به کاریسما و دید او. مریم رجوی مقاومت ایران را از یک سازمان نظامی تغییر داد به یک نوع دیگری از ارتش آزادی، وحشت انگیز برای آخوندها».