۱۱دی۱۴۰۰
مترسک خامنهای
در سالگرد دو قیام سراسری و بهخصوص قیام۸۸، نعرههای عمامهداران با تکرار کلیدواژهها و عبارتهایی مانند «فتنهٔ ۸۸»، «حماسه ۹دی»، «قاسم سلیمانی»، «اعتماد مردم»، «امنیت ملی»، «خواص بیبصیرت»، «دشمن»، «براندازی» و... رسانههای حکومتی را پر کرده است. بهنظر میرسد طرف خطاب این دایناسورها پیش و بیش از آنکه مردم و جامعه بهستوه آمده باشند، بدنهٔ روحیه باخته و طیفهای گوناگون ریزشکرده و در حال ریزش در پیکرهٔ نظام ولایت فقیه است. در این رابطه آخوند احمد علمالهدی، در نمایش جمعهٔ ۱۰دی از موضوعی به نام «امت جدا افتاده»! سخن گفت:
«در فتنه ۸۸ دشمن هدفی که گرفته بود و برنامهیی که داشت این بود که این حلقه اتصالی امت و رهبری و امام را کاملاً از بین ببرد اتصال امت از امام و رهبر قطع بشود با امت جدا افتاده از امام همه کار میشود کرد با امام بدون پشتوانه امت هم همه گونه برخورد را میشود کرد».
آن روی سکهٔ این «امت جدا افتاده»، «امام [بخوانید ولیفقیه منفور] جدا افتاده» است. همان که علمالهدی میگوید وقتی از دم و دمبالچههایش جدا افتاد، «همه کاری میشود با آن کرد»!
یکی از این کارها «سرنگونی» است. والی خراسان با زبان معکوس دارد به ابعاد ریزش، لاغرشدن و وارفتن طیفهای مختلف حاکمیت اعتراف میکند. ماحصل این روند فرو ریختن یال و کوپال خامنهای و تبدیل شدن او به یک مترسک بیخاصیت یا «امام بدون پشتوانهٔ امت»! است.
«در فتنه ۸۸ کسی عمق آن را نمیفهمید چیست هنوز هم درک نمیکنند آقا فتنه ۸۸ فتنه براندازی بود مسأله تقلب و انتخابات و رقابت و انتخابات اینها همه افسانه بود دشمن ده سال برنامهریزی کرده بود با این فتنه براندازی کند همه چیز را یعنی این اتصال امت و امام را از بین ببرد و بعد بر هر دو مسلط بشود لذا در فتنه ۸۸ دشمن این حلقه وسط یعنی خواص را هدف گرفت خواص را گول زد. متأسفانه خواص بصیرت نداشتند، بیبصیرت شدند. توطئه دشمن را نفهمیدند. عمق فتنهٔ دشمن را فقط خود مقام معظم رهبری درک کردند و خواص درک نکردند و خواص را هدف گرفت. دشمن خواص را زد. خواص ریزش کرد. در یک خط مقابل رهبری بارش را کنار کشید و رفت کنار ایستاد. دشمن آمد مملکت را به آشوب کشید. خواص هم تماشا کردند بهخاطر بیبصیرتی. خوب فاصله بین امت و امام که این حلقهٔ خواص بود از بین رفت. اینجا بود که امت بیامام، امام بیامت مورد تهاجم دشمن قرار میگیرد» (تلویزیون حکومتی آستان قدس رضوی. ۱۰دی ۱۴۰۰).
بهطور قطع این دشمنی که «ده سال برنامهریزی کرده بود تا براندازی کند، نمیتواند کاخ سفید، الیزه و واکینگهام یا کنگرسمنهای آمریکایی و اروپایی یا ربع پهلوی یا هر عنوان دهانپرکن دیگر باشد. آوردن این اسامی و ردیف کردن آنها در کنار دشمن اصلی، یک ترفند تبلیغاتی است. خمینی پیشتر از اینها این دشمن اصلی را در تهران و در بیخ گوش خودش معرفی کرده بود و از همان موقع شعار مرگ بر مجاهدین به شعار ثابت در نمایشهای جمعه تبدیل کرده بود.
همه میدانند نیرویی که از ۳۰خرداد تاکنون، بدون حتی یک روز گسست و انحراف و حاشیهروی بهدنبال تحقق براندازی بوده، مجاهدین، هواداران، همپیمانان و پشتیبانان آنها هستند. همانطور که دغدغهٔ مجاهدین بازیهای قدرت در درون استبداد دینی به نام «انتخابات» نبوده و نیست، دغدغهٔ اصلی خامنهای نیز «خواص بیبصیرت»! نبوده است. او میخواهد به هر قیمت هژمونی نامشروع خود را حفظ کند، بنابراین خوب میداند که ضربه کاری و واژگون کننده را از کجا خواهد خورد.
در هیچ سالی نظام ولایت فقیه از صدر تا ذیل، اینگونه غلیظ، پرهیاهو و با لرز و هراس به قیام۸۸ نپرداخته است. این موضوع هر مخاطبی را به طرح سؤال برمیانگیزاند. راستی چرا؟
یادآوری میشود که رسانههای حکومتی امسال نیز در سالگرد فوت منتظری، بیتعارف و پردهپوشی، صحبت از نقش و اثرگذاری مجاهدین کردند. در حالی که میدانستند بیان این مطالب به ضرر خود آنهاست ولی...
مطلب از این قرار است:
آخوندهای دینفروش و حرام لقمه با تمام قوا تلاش کردند ابتدا مجاهدین را [بهعنوان آنتیتز خود] نیست و نابود و حذف فیزیکی کنند. برای تحقق این راهبرد، به زندان و زنجیر و شکنجه و تیرباران و حتی قتلعام متوسل شدند اما افاقه نکرد. زیرا مجاهدین یک طرز تفکر بودند، یک سنخ منطق که با کشتن از بین نمیرود، بلکه ترویج میشود. اکنون فصل گلدادن و شکوفایی این تفکر و منطق نابودنشدنی است. تأثیر ایستادگی آنها در برابر آخوندهای کلاش، دنیاطلب و خونآشام، مردم ایران را به این نتیجه رسانده است که تنها راه رهایی از استبداد دینی، براندازی آن است. استراتژی کانونهای شورشی، بستری است که با طیکرد آن میتوان قیام ساخت، شورش آفرید و سرنوشت میهن خود را به دست گرفت و به سوی فردا آزادی راهنمون شد.
نعرههای گلودران دایناسورها نه عطف به گذشته، بلکه رو به شرایط کنونی است. پیام آنها به یکدیگر این است که عمامهٔ خامنهای را سفت بچسبید اگر نه همه با هم سرنگون میشویم!
آنها نمیدانند برباد رفتهترین عمامه، عمامهٔ خامنهای است.