۲۱دی۱۴۰۰
همیاری با سیمای آزادی
«گلریزان همیاری»، نام برنامهیی است که برای پشتیبانان تلویزیون ملی ایران بسیار آشناست. این برنامه اگر چه با نقطه عزیمت حمایت مالی از صدای مقاومت ایران برپا میشود ولی در جوهر خود نمایش یک همبستگی عظیم ملی با آزادی و آزادیخواهان برای هدف بزرگ براندازی است. سوگندها و اعلام آمادگیهای کانونهای شورشی جلوهیی دیگر از گلریزان همیاری است.
در این برنامه شاهد تماس طیفهای مختلف مردم از داخل و خارج کشور و اعلام حمایت مالی آنها از مجاهدین و مقاومت ایران هستیم. گویی این برنامه قلب تپندهیی است که خون تازه در شریانهای رابطه جاری میکند. در این برنامه و با این برنامه خلق قهرمان ایران، رزمآوران آزادی، کانونهای شورشی، پشتیبانان مقاومت، اشرفنشانان و هواداران مجاهدین بهطور زنده به هم وصل میشوند و آنچه در این میان نثار میشود جز رایحهٔ دلچسب عشق و فداکاری نیست.
تماسگیرندگان گاه کودکانی را شامل میشوند که با صدای لطیف و روحنواز خود، ریشههای عاطفی این جنبش را به نمایش میگذارند. هنوز موسیقی زیبای لحن آنان در گوشمان طنین دارد ناگهان صدای دردناک مادری را میشنویم که تنها پناه و دادخواه خود را مقاومتی میشناسد که یکی از ابزارهای قوی و اثرگذار آن برای ارتباط با مردم سیمای آزادی است. سیمای آزادی، رسانهٔ هر ایرانی است که از جهنم استبداد دینی سرپیچیده و بهشت خود را در آزادی و مبارزه برای تحقق آن میجوید. از این رو برای تداوم نورافشانی این چراغ، از جان خود و جانمایهٔ خود میپردازد.
حمایت از سیمای آزادی
سؤالی که در اینجا پیش میآید این است که بهراستی راز این مایه از جانافشانی و حمایت خلق از فرزندان رشید خود در چیست؟ چرا مردم ایران با آنکه خود در تنگنای شدید اقتصادی به سر میبرند، اندک پسانداز و ذخیرهٔ روزهای سخت خویش را شیداوار به پای مقاومتی میریزند که گاه فقط از خلال برنامههای سیمای آزادی با آن آشنا شدهاند. توجه داشته باشیم که «پول» اکنون و در زیر نعلین آخوندها حراملقمه گاه اهمیتی فراوانتر از جان پیدا کرده است. بسیار شنیدهایم که برخی از هموطنانمان برای آنکه بتوانند لقمهیی نان برای کودکان خود فراهم کنند، کلیه، کبد و گاه قرنیهٔ چشم و حتی قلب خود را بهمعرض فروش گذاشتهاند. خبر تکاندهندهٔ فروش مو برای گذران زندگی را هم شنیدهایم. چگونه است که در این شرایط دشوار مردم به حمایت از سیمای آزادی برمیخیزند؟
این اعتماد یکسویه از کجا ناشی میشود؟
راز اعتماد خلق به مجاهد خلق
منشاء این اعتماد در یک نگاه کلی میتواند دلایل زیر باشد:
- مجاهدین، انسانهایی هستند که برای آزادی مردم ایران از همهچیز خود حتی از عواطف و علاقههای شخصی و خانه و خانواده، شغل و مقام و تحصیل و هر تمایل طبیعی و دوستداشتنی گذشتهاند. آنها چیزی برای خود نمیخواهند. در مجاهدین مقام و منصب وجود ندارد. کسی بهدنبال قپه و کرسی نیست. هیچ مجاهدی دارایی نمیاندوزد. صاحب کلکسیون جواهرات، آپارتمان، ویلا و ملک شخصی نیست. زندگی جدا از جمع ندارد؛ بنابراین کسانی که از آنها حمایت میکنند میدانند که پول آنان به جیب و حساب شخصی مجاهدین نمیرود، سکه به سکهٔ آن به مصرف هزینههای نبرد سرنگونی میرسد.
- پرداخت سنگینترین قیمت برای آرمان آزادی مردم ایران با فدیه ۱۲۰هزار شهید که ۳۰هزار تن از آنان در قتلعام ۶۷ بهدلیل ایستادگی بر سر مواضع مجاهدی سربهدار شدند.
-همچنین انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین باعث فوران اعتماد مردم به آنها شد. مضمون این انقلاب فدای همه چیز با طیب خاطر برای منافع و مصالح عالی مبارزه و نثار همهچیز برای خلق و آزادی خلق است. این سرچشمهٔ داراییها و توانمندیهای آنان است و سرمایهٔ بیزوال اعتماد را برای آنان به ارمغان آورده است.
پشتوانهٔ اعتماد
این اعتماد ساده به دست نیامده است. جنبش آزادیخواهانه برای کسب این اعتماد بهایی گزاف پرداخته است؛ بهایی از خون پاکبازترین فرزندان ایرانزمین. در واقع باید گفت دریایی از خون جوشان پشتوانهٔ این اعتماد است. بهعبارت دیگر بیش از نیمقرن مبارزه بیچشمداشت و خالصانهٔ شهیدان و رزمآوران این مقاومت در بانکی ریخته شده که نام آن اعتماد است. قبل از هر چیز برای مجاهدین و بهطور خاص برای مسئولان، برنامهریزان، مدیریتکنندگان و گردانندگان سیمای آزادی مشخص است که حمایتهای مردم بیش و پیش از آنکه مالی باشد، قلبی، عاطفی و عاشقانه است. پرداختی برای سهیمشدن در مبارزه سهمگین برای برانداختن استبداد دینی است. یک نوع همنفسی با مبارزهکنندگان است. بهتر است بگوییم نوعی مبارزه و شراکت در نبرد آزادی است.
این حمایتها را فروتنانه و نیازمندانه قدر میشناسیم. به دیدهٔ منت مینهیم و به آن افتخار میکنیم. اگر دست مجاهد خلق برای تأمین هزینههای مبارزه به سوی دامن پر مهر خلق دراز نباشد، پس به سوی چه کسی و کدام جانب باید دراز باشد؟! چه کسی جز خلق، پشتیبان مجاهد خلق است؟