۳۰دی۱۴۰۰
سخن روز
روزی سردار شهید خلق موسی خیابانی دربارهٔ نقش مسعود رجوی در حفاظت از آرمانها و میراث حنیف کبیر گفت: مسعود «بعد از سال۱۳۵۰ ضمن ۷سال و نیم تحمل شکنجه و زندان، رسالت مبارزاتی خود را در زندان دنبال نمود. در این سالها... بیشترین فشارها و سختیها را تحمل کرد تا از... میراث ایدئولوژی سازمان... حراست کند. ». (دیماه ۱۳۵۸).
طی دهههای گذشته، در کوران مبارزه برای آزادی ایران و در رویارویی با شاه و شیخ، نقش مسعود رجوی در بزنگاههای خطیر هر چه بارزتر شده و دوست و دشمن بهچشم دیدهاند که چگونه او با پایبندی به مکتب «صدق و فدا» ی حنیف، این سازمان و مقاومت خونفشان را پیش برده است. برای همین هم روز ۳۰دی، سالروز آزادی مسعود رجوی از زندانهای شاه، بهدست خلق قهرمان ایران، برای مجاهدین و مردم ایران روزیست سرنوشتساز.
پس از اعدام بنیانگذاران سازمان توسط دژخیمان شاه، مسعود رجوی بار امانت را بر دوش گرفت و همراه با دیگر اعضای مرکزیت سازمان، در بیدادگاههای شاه، در زمستان ۱۳۵۰ «از میراث ایدئولوژی» و ارزشهای سازمان دفاع کرد و ماندگاری مجاهدین را تضمین نمود. مجاهدانی که بهرغم داشتن بهترین امکانات زندگی و تحصیل، از مواهب آن دست شستند تا بهترین زندگی را برای خلق محبوبشان بهارمغان بیاورند؛ در آن بیدادگاهها برای ابهت پوشالی حاکمیت شاه و تیمسارانش پشیزی ارزش قائل نشدند و آن را بهسخره گرفتند.
مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان با اینکه میدانستند دژخیمان بهآنان حکم اعدام خواهند داد، تمامی اتهامات اعضای پایینتر و هواداران مجاهدین را برعهده گرفتند؛ از فقر و درد مردم گفتند؛ از مبارزه برای بهزیر کشیدن دیکتاتوری دفاع کردند و اینگونه برای نسلهای جوان ایران، سرمشق مبارزه و الهامبخش پایداری پرشکوه شدند.
مسعود رجوی و بنیانگذاران مجاهدین در آن بیدادگاهها، بر ضرورت شهادت خود تأکید کرده بودند تا ارزش فدا، رودرروی عافیتطلبی احیا شود و زخم ناشی از اعتماد خیانت شده مردم توسط احزاب سیاسی فرصتطلب التیام یابد و مقهور نشدن به تعادلقوای نابرابر، و پایداری بر اصول بهعنوان یک ارزش تثبیت شود.
همین ارزش بود که طی ۵دههٔ بعد و تا همین امروز، سرلوحهٔ هزاران مجاهد و انقلابی دیگر شد تا در بزنگاههای سخت که دشمن تنوره میکشد و همه چیز گویای برتری ظاهری اوست، سرشار و امیدوار بایستند، پایداری کنند و حسرت ذلت تسلیم را بر دل دشمن باقی بگذارند.
از روز ۳۰خرداد۱۳۶۰ تا قتلعام تابستان ۶۷ و ۳۰هزار مجاهد که بهدژخیمان «نه» گفتند و با خونشان از هویت «مجاهد» دفاع کردند؛ تا عملیات کبیر فروغ جاویدان و رفتن بهدل تنگهها و گردنههای پرآتش برای درهم شکستن توطئهٔ ارتجاعی-استعماری با ۱۳۰۴شهید؛ تا از همدریدن توطئه شوم ارتجاعی – استعماری ۱۷ژوئن برای سربریدن مقاومت، تا پایداری پرشکوه در سالهای سخت و نفسگیر اشرف و لیبرتی که رژیم با همدستی ۱۲دولت برای درهم شکستن، نابودی و تسلیم مجاهدین از هیچ چیز فروگذار نکرد؛ و تا خنثی کردن انبوه لجنپراکنیها و شیطانسازیها علیه مجاهدین برای لوث کردن ارزش مبارزه و پایداری و ترویج فرهنگ بریدگی و تسلیم.
اکنون اگر در تمام این ۵دهه مجاهدین توانستند بدون اینکه گردی از ذلت و تسلیم بر سازمانشان بنشیند، از این شدائد و بزنگاههای سخت عبور کنند، بههمراه خلق محبوبشان شاه را سرنگون سازند و شیخ را هم بهنقطهای برسانند که در گرداب بحرانهای مرگبار دست و پا بزند و هر روز کابوس سرنگونی ببیند، بهخاطر همان ارزش پایداری بههر قیمت است که بنیانگذاران مجاهدین، خلق کردند و بهگفتهٴ سردار خیابانی، مسعود در آن بیدادگاهها و پس از آن، از میراث آنها حراست کرد و آن ارزشها را در تمام سازمان و پیکرهٔ مقاومت ایران جاری نمود.
برای همین هم روز آزادی مسعود بهدست خلق قهرمان ایران، یکی از سرنوشتسازترین بزنگاههای تاریخ معاصر ایران است.