۱۰آذر۱۴۰۰
شلیک گاز اشک آور و گلوله های ساچمهای در اعتراضات اصفهان
سرکوب خشن اعتراضات مردمی، نه آخرین، نه یکی از راهکارها بلکه تنها راهکار حکومت استبدادی عمامهداران حاکم بر ایران است. مطبوعات حکومتی با شارلاتانیسم و قلب واقعیت، تلاش دارند اینگونه نشان دهند که گویا رواداری کافی در برخورد با معترضان وجود دارد. این حکومت نیست که به سرکوب متوسل میشود، دستور گیرندگان از آن سوی آبها زمینهٔ برخوردهای خشن را فراهم میکنند. آنها هستند که با سردادن «شعارهای ساختارشکنانه، توهین به نیروی انتظامی» و حمله به این خدوم نظام، سعی در ایجاد درگیری، آشوب و بلوا داشته و در نقطهٔ مقابل نیروی انتظامی فقط ناآرامی را مدیریت کرده و ساختارشکنان را به «خویشتنداری و اجتناب از خشونت و قانونشکنی» دعوت مینماید. !
ترفند فرقگذاری بین «معترض» و «اغتشاشگر»!
تبلیغات حکومتی تا آنجا در قلب واقعیت افراط میکند که مردم مورد ضرب و شتم قرار گرفته و گلولهٔ ساچمهیی خورده را «ظالم» و وحوش کبودپوش انتظامی را «مظلوم» جا میزند.
سویة دیگر این تبلیغات، القای این شبهه و جا انداختن آن است که گویا حکومت بین «معترض» و «اغتشاشگر» فرق میگذارد. اگر کسی مطالبهیی داشته باشد آزاد است آن را جار بزند و تجمع اعتراضی برپا کند تا به گوش سنگین کارگزاران نظام برسد؛ ولی اگر برای مطالبهٔ حق خود دست به اغتشاش بزند با مقابلهٔ نیروی انتظامی مواجه میشود.
این یکی از بزرگترین کلاهبرداریهای تبلیغاتی استبداد دینی برای شقهکردن و تضعیف مردم و قیامآفرینان است. همه میدانند که در جریان قیام اصفهان، «اراذل و اوباش»! تحتامر خامنهای، شبانه به چادر کشاورزان یورش آوره و آنها را سوزانده و برچیدند تا بهزغم خود از شکلگیری دومین تجمع گستردهٔ اعتراضی مردم اصفهان در روز جمعه، پیشگیری کرده باشند. این برخورد خشن با شیوهٔ گانگستری نتوانست از تجمع مردم جلوگیری کند، آن را یک مدار رادیکالتر کرد و به عمق برد.
قانون انسداد
یک جامعهٔ انفجاری وقتی در معرض سرکوب و برخورد خشن حکومت قرار گیرد، از خواستههای خود عقب نمینشیند، در مطالبهٔ آنها مصممتر میشود. قانون عملکننده در این مورد درست مانند قانون مواد منفجره است. اگر یک مادهٔ منفجره را در فضای باز و بدون انسداد منفجر کنیم، قابلیت انفجاری آن چندان نیست ولی اگر آن را بهخوبی انسداد کرده باشیم، شدت انفجار آن بالا میرود و مواد انسدادکننده را بهصورت ترکش به اطراف خود پرتاب میکند.
محمود حسینی. استاندار سابق رژیم در اصفهان و سیستان و بلوچستان، با درک این موضوع به «دولت جوان حزباللهی» هشدار میدهد و تبعات خطرناک روانهکردن وحوش انتظامی برای سرکوب اعتراضات را یادآور میشود:
«برخورد خشن برای آرام کردن تظاهرات یا ناآرامیها، معمولاً نتیجه معکوس بهدنبال دارد. بهشخصه برای همین برخوردی که با معترضان در اصفهان صورت گرفت، نگران هستم. کاش همان کسانی که تا حالا حوصله به خرج داده و با تدبیر جلو رفتند، عجله نکرده و برخورد فیزیکی با معترضان را در دستور کار قرار نمیدادند. بهنظر من، این اقدامات، تبعات ناگواری را بهدنبال خواهد داشت» (همدلی. ۹آذر).
این «تبعات ناگوار» کدامند؟
نتایج معکوس سرکوب در جامعهٔ انفجاری ایران
۱ـ مردم به این نتیجه میرسند که با این رژیم و در چهارچوب آن نمیتوان به حقوق به یغما رفته دست پیدا کرد. بارها به اثبات رسیده که نظام ولایت فقیه اولویتی جز حفظ و گسترش سلطهٔ یک الیگارشی قرونوسطایی و بهشدت انحصارگرا و تروریستی را ندارد. اگر کسی به وطنش علاقمند است و به آزادی ایران میاندیشد باید به براندازی این رژیم روبیاورد.
۲ـ آنها بیشتر از پیش درمییابند که برخلاف پروپاگاندای شیادانهٔ این رژیم مبنی بر مجاز بودن اعتراض، در عمل پاسخ هر اعتراض به سیاستهای ایران بر باد ده این رژیم، پاسخی جز گلوله و گاز اشکآور دریافت نمیکند؛ بنابراین برای تداوم اعتراضات خود باید به دفاع از خود پرداخت و روشهای مقابل با مثل در پیش گرفت.
۳ـ رادیکالیسم قیام، نیروهای منطبق با شرایط جدید را رو میآورد و بارز میکند. جوانان بهعنوان نیروهای بالندهٔ قیام بیشازپیش به کانونهای شورشی و روشهای مبارزاتی آنها نیل پیدا میکنند. مانند آنها خود را سامان و سازمان میدهند. شیوههای جنگ و گریز و فرسوده کردن قوای سرکوبگر حاکمیت را فرامیگیرند و به نیروهای ذخیرهٔ قیام در شرایط فراخوان تبدیل میشوند.
۴ـ از آنجا که پتانسیل عظیم نارضایتی در زیر پوست شهرها مترصد فوران و عرضاندام است، سرکوب راه به جایی نخواهد برد. این پتانسیل خود را بهمثابهٔ فنر فشرده برای لحظهٔ رهاشدن حفظ خواهد کرد. تمایل عمومی به تهیهٔ سلاح برای مقابله با سرکوبگران افزایش پیدا خواهد کرد. این همان تبعات ناگوار است که نهخامنهای، نه رئیسی و نه هیچیک از استانداران نظامی و فرماندهان سپاه، بسیج و انتظامی آن را خوش نمیدارند و برای آن آماده نیستند.
۵ـ حال که به اینجا رسیدیم لازم است، اشاره کنیم که «سرکوب قیام» با توجه به شرایط انفجاری جامعهٔ ایران موضوعیت ندارد. قیام سرکوب نمیشود، با هر بار پراکنده شدن با گاز اشکآور یا شلیک با تفنگ و به میدان آوردن زرهی و هلیکوپتر، در تاکتیکهای خود تجدید نظر میکند و با فرماسیون دیگری ظاهر میشود. پراکنده کردن قیام بهمعنی نابودی آن نیست؛ بهدلیل اینکه قیام و قیامآفرینان وجود دارند و به دریای پایانناپذیر یک میهن متکی هستند. وقتی از جای دیگر سربیاورند خطرناکتر و شکستناپذیرتر خواهند بود.
***
با این وصف اگر دیکتاتوری زهوار رفتهٔ دینی جز سرکوب و باز هم سرکوب، راهبرد و کاربرد دیگری ندارد، بیتردید قیامآفرینان و کانونهای شورشی جز به سرنگونی و باز هم سرنگونیاش نمیاندیشند و برای آن بیشازپیش آمادهاند.