۱۱آذر۱۴۰۰
به آتش کشیدن تصاویر سران منحوس رژیم توسط جوانان قیام آفرین
دمکراسی به سبک آخوندی!
نظام ولایت فقیه در یک رویکرد مزورانه ادعا میکند که عوامل بیگانه و دستورگیرندگان از آن سوی آبها و در یککلام مجاهدین باعث شدند تجمع نجیبانهٔ کشاورزان اصفهان به آشوب کشیده شود.
در ادامهٔ سناریو، این دروغ بزرگ را سر هم میکند که گویا اگر مجاهدین نبودند بهشیوهیی «دمکراتیک»! صدای اعتراض کشاورزان به گوش آن بالاییها رسیده بود و هر کس به مراد دل خود میرسید.
«به خوبی ماهیت عناصر آشوبگر و انطباق پیامدهای آشوب با خواست بیگانگان را نشان میدهد. این وقایع که در آستانه مذاکرات وین و همزمان با خط آشوبهای نقطهای و پراکنده توسط عناصر معاند و دنبالهروی بیگانه اتفاق میافتد، نه تنها مغایر منافع ملی و مصالح نظام به حساب میآید، بلکه نوعی جفا و ظلم به کشاورزان معترض و سایر اقشاری است که میتواند صدای اعتراض خود را در چارچوب قانون و با شیوه عقلانی و مسالمتآمیز به گوش مسئولان برسانند و الگویی دمکراتیک از دیالوگ بین مردم و مسئولان را به نتیجه برسانند» (روزنامهٔ حکومتی جوان. ۹آذر ۱۴۰۰).
دفاع از مبارزه مسالمتآمیز مدنی!
شاید این یک شوخی باشد ولی واقعیت دارد. وقتی خطر قیام و مجاهدین در میان است، هارترین باندهای وابسته به خامنهای، مدافع مبارزه مسالمتآمیز مدنی با این رژیم میشوند. شاخص این بهاصطلاح مبارزه این است که هیچ کاری با نظام و بهخصوص اصل ضدایرانی ولایت فقیه ندارد. دنبال ساختارشکنی نیست. یک تودهٔ بیشکل و بدون ضرر است. برای تجمع از نیروی انتظامی اجازه میگیرد و هدفش از این تجمع این است که صدایش را با ساز و کارهای مورد قبول این نظام و بهگونهیی هنجارپسند به گوش سرکردگان نظام برساند. وقتی مطمئن شد صدایش رسیده است، پاشنهٔ کفشاش را ورمیکشد و با خیال آسوده به سراغ کار و زندگیاش میرود. در هر حال وفادار به اصل نظام است و به دولت تازه روی کار آمدهٔ رئیسی وقت و فرصت میدهد که کارها را بهسامان کند. !
این تمام الگویی است که از مبارزه مسالمتآمیز مدنی در ذهن و عین کارگزاران رژیم است.
اهانت به جوانان شورشی
محسن مهدیان، یک روزنامهنگار حکومتی در زمینهٔ جداسازی قیامآفرینان مینویسد:
«بین اوباش و معترضان باید فرق گذاشت... اعتراضات حق مردم است. این حق نیز پذیرفته و بهرسمیت شناخته شده است. هم قانونی است و هم مدنی؛ اما تا جایی که تبدیل به خرابکاری و آشوب نشود. ناجا دقیقاً از همین نقطه ورود میکند» (خبرگزاری فارس. ۷آذر۱۴۰۰).
او در قیام دی۹۶ مدعی بود که نباید برای رفتار اغتشاشگرایانهٔ جوانان حسابی باز کرد و آن را جدی گرفت یا حتی با خاستگاه اقتصادی و سیاسی دانست. رفتار هیجانی جوانان یک نوع تمایل به تفریح متفاوت و انعکاس وندالیسم (خرابکاری) محض است. این مهرهٔ حکومتی با اهانت به جوانان شورشی مینوشت:
«تخلیه نشدن هیجانات روحی در نسل شبکههای اجتماعی هرازگاهی خودش را در یک عرصه نشان میدهد و این بار در صحنه سیاست ظهور و بروز یافته است. نمونههای دیگر این رفتارها را با مظاهر روشن میتوان در سبک زندگی آنها مشاهده کرد. زندگی پررخوت و سست و همراه با هوسزدگی که جلوهاش بیشتر در مهمانیهای مختلط و کنسرتهای هیجانی و موسیقیهای رپ و روابط پرخطر فردی است» (جهانامروز. ۱۲دی۹۶).
این دیدگاه بهشدت ارتجاعی و در خدمت دیکتاتور، به حکومت توصیه میکند که جایی را در نظر بگیرد تا معترضان به آنجا بیایند و بهصورت قانونی و تحت کنترل هیجانات خود را تخلیه کنند؛ اما باید مراقب بود مجاهدین وارد نشوند. !
پشت پردهٔ ترفند جداسازی قیامآفرینان
واقعیت این است که این جداسازی یک ترفند رسوا و شکستخورده است. این حکومت در عمل هیچ روزنهیی برای صدای مخالف خود باقی نگذاشته است. مبارزه مسالمتآمیز مدنی، توهمی بیش نیست؛ توهمی که ساخته و پرداختهٔ وزارت اطلاعات این رژیم است و هدف از آن ایزولهکردن و مقابله به خط براندازی و براندازان است. از قضا اگر امروز این رژیم مجبور شده که از ترس مرگ به تب راضی شود، بهخاطر اقبال جامعه به مجاهدین و کانونهای شورشی و سلسله عملیات راهگشای آنهاست.
واقعیت بالاتر اینکه بهدلیل وجود موقعیت انقلابی در جامعه، اینک هر تجمع اعتراضی قابلیت آن را دارد که به یک خیزش اجتماعی تبدیل شود و راه به براندازی ببرد. هر اعتراضی ولو صنفی بهسرعت راه به نفی تمامیت رژیم میبرد. به این اعتراف توجه کنید:
«... در اتفاقات غیرسازماندهیشده خیابانی که بر اساس هیجانات لحظهای شکل میگیرند، تحرکات تجمعکنندگان با کوچکترین تحریکی از چارچوبهای قانونی خارج میشود» (رسالت. ۸آذر ۱۴۰۰).
در چنین فضایی، جداسازی قیامآفرینان، با هدف تضعیف صفوف متحد مردم و زمینهسازی برای سرکوب یک ترفند شکستخورده است و مردم آن را به سخره گرفته و جوانان شورشی به آن پوزخند میزنند.