۲۹آبان۱۴۰۰
سخن روز
۴۸ ساعت است که سراسیمگی در رژیم موج میزند. خیزش دهها هزار تن از کشاورزان و مردم اصفهان با شعارهای «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و «مرگ بر دشمن زاینده رود»، ارکان نظام آخوندی را لرزانده است. حتی وقتی بهدستور خامنهای و رئیسی، عوامل رژیم تلاش کردند با بهدست گرفتن میکروفون، «برای مقام معظم رهبری» تبلیغ کنند، یکباره خیل جمعیت دههاهزار نفره با هو کردن و فریاد، نفرت مهارناپذیر مردم ایران نسبت به خامنهای را نشان دادند. البته شرایط تاریخی متفاوت است، اما این صحنهها یادآور روزی بود که چاشسکو، دیکتاتور رومانی در برابر جمعیت بزرگی به خودستایی پرداخت، اما یکباره با فریادهای نفرت از سوی جمعیت روبهرو شد؛ فریادهایی که به یک قیام عظیم انجامید و چند روز بعد حاکمیت ۲۹سالهٔ او را بهزیر کشید.
نگرانی از پیامدهای خیزش عظیم مردم اصفهان، اکنون کابوس قیامی بنیانکن را در برابر دستگاه پوسیدهٔ رژیم ولایت، قرار داده است. یکی ضمن یادآوری قیام آتشین ۹۸ میگوید «هنوز در نگاه خیره مردم، غم (و کینهای) نهفته وجود دارد!» و یادآوری میکند آن قیام آتشین که بر سر موضوع گرانی بنزین بود، «ممکن بوده و هست که بر سر هر موضوع دیگر ظهور کند!» (روزنامهٔ حکومتی اعتماد-۲۹ آبان)؛ دیگری هم به ظلم و غارت حکومتی اشاره میکند که هر روز «بر خشم عمومی دامن میزند!» (روزنامهٔ حکومتی مستقل-۲۹ آبان).
این وحشتزدگی ناشی از چیست؟
رژیم بهخوبی میداند که خیزش مردم اصفهان نه پدیدهیی منفک از وضعیت انفجاری جامعه، بلکه دقیقاً نمود، ظهور و بروز مادی آن است. از طرفی زمینههای این خیزشها، یعنی همان پتانسیل عظیم انفجاری ناشی از ۴۳سال ظلم و غارت، نهتنها برطرف نشده، بلکه هر روز با افزایش گرانیهای افسارگسیخته، فساد گسترده و دزدیهای نجومی بیشتر هم میشود؛ این خیزشها که پاسخ جامعهٔ بهستوه آمده به دیکتاتوری فاسد حاکم است، هر کدام حلقهای از زنجیری هستند که بهیکدیگر پیوسته، گسترده شده و امتداد مییابد؛ کمااینکه قیام اصفهان که نقطهٔ شروع آن، غارت آب است، در امتداد قیام تشنگان خوزستان میباشد. قیامی که یکباره گر گرفت، تمامی شهرهای خوزستان را در نوردید، به شهرهای لرستان سرایت کرد و در اوج خود به قیام تبریز با شعار محوری «نه شاهچیام نه شیخچی، ملتچیام ملتچی»، بالغ شد. شعاری که ورای موضوع آب و مسائل دیگر، تمامیت حاکمیت آخوندی و هرنوع دیکتاتوری را هدف قرار میدهد و نفی مینماید.
بیجهت نیست که طی ۴۸ساعت گذشته، با اینکه رژیم نمیخواهد نامی از مجاهدین بیاورد، اما مجبور شده پیاپی از «مجاهدین» بگوید که «مردم را به اغتشاش ترغیب میکنند» و «وابستگان مریم رجوی تجمعات اصفهانیها را اعتراضات سراسری و قیام نامیدهاند» (خبر دیکته شدهٔ وزارت اطلاعات در رسانههای حکومتی-۲۸ آبان)؛ و عدهیی از مزدوران را هم جمع میکند تا در برابر دوربینهای حکومتی ضمن تأکید بر اینکه ما چفت و جور قاسم سلیمانی هستیم، شعار «مرگ بر منافق» سر دهند.
اما چرخهای قیام، از بلوچستان و خوزستان تا لرستان و تبریز و از تبریز تا اصفهان به حرکت در آمده است. همان واقعیتی که رهبر مقاومت، مسعود رجوی با تأکید بر آن گفت: «مانند خوزستان اکنون زمان برخاستن برای آب در اصفهان است. آب و آزادی حق مسلم ماست. حق رژیم قتلعام و اعدام، آتش است و بس!» (۲۸ آبان).