۲آذر۱۴۰۰
دادگاه استکهلم
محاکمه حمید نوری از دژخیمان قتلعام ۶۷ در سوئد بعد از بازگشت دادگاه از دورس به استکهلم با حضور کاردار سفارت رژیم
انتقال ماکت زندان گوهردشت با راهرو مرگ و محل قتلعام از دادگاه دورس به دادگاه استکهلم
در ابتدای جلسه دادگاه استکهلم در روز سهشنبه رئیس دادگاه ده دقیقه تنفس اعلام کرد تا دژخیم و وکلای او ماکت زندان را از نزدیک ببینند
فوران وقاحت و شقاوت و دجالیت خمینی و خامنهای و منتهای کین توزی ضدمجاهدی در اظهارات دژخیم حمید نوری در نمایشنامه مبتذل و سناریوی دیکته شده توسط وزارت اطلاعات فاشیسم دینی
سینه چاک دادن دژخیم حمید نوری برای خمینی و جلاد ۶۷ رئیسی و برای جلاد اوین اسدالله لاجوری و دژخیم قاسم سلیمانی و دفاع وی از رژیم جلادان و جنگ ضدمیهنی و کشتار در کردستان
خودمون درخواست کردیم برویم کردستان برای جنگ با این گروهکها با یکسری از دوستانم دو سال در کردستان شرکت کردم
دژخیم حمید نوری: به خمینی در این دادگاه جسارت شد به رئیسی جسارت شد اینجا بود که من عکسالعمل نشان دادم
به دادستان لاجوردی جسارت شد به حاج قاسم سلیمانی جسارت شد، دنیای سنگینی روی سر من خراب شد هنگامی که به ایشان جسارت شد
دژخیم نسلکشی و قتلعام۶۷ را «یک داستان خیالی و توهمی پوشالی و دروغین و غیرواقعی و ساختگی و جعلی» خواند و جنایتش را مسکوت گذاشت و به جای آن به شلاقکش کردن مسعود و مریم رجوی پرداخت
روز سهشنبه ۲آذر دادگاه محاکمه دژخیم حمید نوری در دادگاه سوئد ادامه یافت این جلسه دادگاه به اظهارات دژخیم حمید نوری بهخاطر شرکت در قتلعام زندانیان سیاسی در گوهردشت اختصاص داشت. کاردار سفارت رژیم در این جلسه حاضر شد و به این ترتیب، رژیم سرانجام ناگزیر از قبول مسئولیت دژخیم گردید.
دژخیم حمید نوری:
«در این دادگاه به افراد مختلفی از نظام توهین شده و خیلی بمن سخت گذشت. هر چه بمن بیاحترامی شد سکوت کردم گفتن عباسی جنایتکاره وحشی است قاتل است جنایتکاره کلی حرف زدن در مورد قیافه من دماغ من را که نابود کردن از تکتک افرادی که در مورد دماغ من شکایت خواهم کرد. به افرادی که در این دادگاه نبودن بیاحترامی شد به خمینی در این دادگاه جسارت شد به رئیسی جسارت شد اینجا بود که من عکسالعمل نشان دادم به سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی جسارت شد. دنیای سنگینی روی سر من خراب شد هنگامی که به ایشون جسارت شد شما نمیدانید بمن چه گذشت در این دادگاه تمام دست و پای من شروع کرد به لرزیدن وکیلان من دیدن به سر من چه آمد. به دادستان شهید اسدالله لاجوردی جسارت شد به خیلی افراد دیگه توهین شد».
دژخیم حمید نوری همچنین نسلکشی و قتلعام۶۷ را «یک نمایشنامه و یک داستان خیالی و توهمی و پوشالی دروغین غیرواقعی ساختگی و جعلی» خواند:
«برای دفاعیه خودم یک اسم انتخاب کردم که کلمه به کلمهاش معنی داره برای هر چیزی یک اسم انتخاب کردهام اسمش یک مقدار طولانی است بهنام خودم نگاهی دیگر اما واقعی و واقعبینانه همراه با دلایل قوی و مدارک و مستندات معتبر درباره یک نمایشنامه و یا یک داستان سرتاسر خیالی و توهمی و پوشالی. غیرواقعی ساختگی و جعلی و غیرمستند. بهنام کشتار ۶۷ و یا قتلعام زندانیان سیاسی و یا اعدامهای سال۱۳۶۷ در زندانهای ایران. از زبان یکی از افرادی که نامش بهر دلیلی در این پروژه و یا این داستان و نمایشنامه سرتاسر مضحک و مسخره و تهوع آور آمده است».
شکلکها و نمایشهای مسخره نوری در حالی است که در دو هفته گذشته شهادتهای تکان دهنده مجاهدین در آلبانی ابعاد بسیار مهمی از این نسلکشی و نقش حمید نوری از جمله در راهروی مرگ و مشارکت مستقیم او در اعدامها برملا کرده است. از جمله اصغر مهدیزاده شهادت داد که حمید نوری را در سالن مرگ و در حال بردن زندانیان مجاهد برای اعدام و کشیدن صندلی از زیر پای آنها دیده است. این شهادتها با جزییات، البته جایی برای ادعای دژخیم مبنی بر اینکه هرگز در گوهردشت نبوده و در زمان قتلعام در مرخصی بهسر میبرده باقی نمیگذارد.
واقعیت این است که جنبش دادخواهی که از همان هفتههای اول قتلعام توسط مقاومت ایران با مطلع کردن دبیرکل وقت ملل متحد از فتوای خمینی و ابعاد کشتار آغاز شد، از سال۱۳۹۵ پس از انتقال مجاهدین از عراق به آلبانی با فراخوان و فعالیتهای مستمر خانم مریم رجوی ابعاد جهانی به خود گرفت. این جنبشی بسیار فراتر از پرونده فقط یک دژخیم است و تا محاکمه همه سردمداران قتلعام ۶۷ از جمله خامنه و رئیسی بیوقفه ادامه مییابد.
دژخیم حمید نوری: «۸سال ما دفاع مقدس داشتیم این سازمان از سال۶۴ رفته در کشور عراق. در جنگ ایران و عراق ۲۰۰۰۰۰ ایرانی بهشهادت رسیدند این مسأله مهمی است هرچی که من میگویم مستند است و هیچ حرف اشتباهی را نخواهم زد. اسم این سازمان بهنام بهاصطلاح مجاهدین خلق ایران ولی در تمام ایران هیچکس این سازمان را به این نام نمیشناسه و همه ایرانیان میگویند گروهگ منافقین هر جا گفتم این گروهک منظورم همین سازمان است. و یا اگر به اشتباهی گفتم سازمان مجاهدین از ملت ایران عذر میخواهم.
در دادیاری که آمدم گفتند چی دوست داری صدایت کنی اونموقع بمن میگفتند عباس گفتم بمن بگید عباسی یکسری هم اسمم را میدانستند حمید هر کس هرچی دوست داشت من را صدا میکرد و زندانیان من را به اسم حمید عباسی میشناختند».
چند مطلب یادم رفته بود که الآن تکمیل میکنم دیدم چقدر حرفهام را اصلاً نزدم چند موضوع در رابطه با زندان اوین یادم رفت بگم که مهم بود.
گفتم پنج تا رئیس داشتم در طول مدت کاریم.
حاج آقای ناصریان از اواخر ۶۷ تا اواخر ۱۳۷۰ رئیس من بوده هر چه می گویم مربوط به زندان اوینه
شیخ پور از ۱۳۷۰ تا ۷۲ یا ۷۳ رئیس من بوده.
دوتا بچهام که بدنیا آمدند در همان دادیاری زندان بود. یادم رفته بود بگم اصل داستان همین است. پسر من مهر ماه ۱۳۶۴ زمانی که در دادیاری اوین بودم بدنیا آمد حالا دخترم را توجه کنید دختر من هفتم مرداد ماه سال۱۳۶۷ در تهران بدنیا آمد این تاریخ خیلی تو این دادگاه ازش یاد شده همون جمعه معروف هفتم مرداد که همین شاکیها سر امام جمعهاش با هم درگیرند اینقدر در این مورد حرف دارم صبر کنید دختر من ۷مرداد ۶۷روز جمعه بدنیا آمد در بیمارستان نجمیه تهران تا حالا هیچ جا نگفتم... از آقای حداد قبل از اینکه اینها بدنبال بیایند مرخصی گرفتم چه مسأله مهمی که یادم رفت از بس دوتا وکیل با من حرف زدن یادم رفت.
من زمانی که زندان اوین کار میکردم رئیسم من را به مأموریت فرستاد از سال۱۳۶۴ تا ۷۲ در زندان اوین در دادیاری کار میکردم در طول این مدت هشت سال حدوداً ۱۰ تا ۱۵بار به سه تا زندان تردد کردم قزلحصار، رجایی شهر و قصر قرار شد هر چه میگویم اگر قبلاً تحریف با جعل شده توضیح بدم.
زندانی در ایران بهنام گوهردشت نداریم این یک جعل تاریخیه این یک دروغه واقعیت نداره از همین چیزهاییه که در این سی و سه سال ساخته شده
اصلا گوهردشت نداریم به ایران بگید زندان گوهردشت میخندند بهت من پسندیده نمیدانم که از من اسم گوهردشت بیاره. این همان حرفهایی است که می خواهم اولین بار بزنم هیچکس نمیدونه شهری بهنام گوهردشت داریم درسته زندان رجایی شهر در شهر گوهردشته
در سال۶۰ رئیسی جمهور ایران محمدعلی رجایی را شهید کردند همین سازمان و همین گروهک رجایی اهل کرج بود یا گوهردشت خبر ندارم مردم کرج به عشق این شهید رجایی اسم شهرشون رو عوض کردن شهری بهنام گوهردشت دیگه نداریم زندانی بهنام گوهردشت نداریم چرا میگویند گوهردشت چون دروغ می گن چون رجایی را کشتن بمب گذاشتن در ساختمان نخستوزیری و او و نخستوزیر ایران را تکهتکه کردن بعداً بیشتر توضیح میدم.
حالا چون این گروهک جنایتکار میخواهد اسم شهید رجایی را نیاره میگه گوهردشت».