۴آبان۱۴۰۰
تصاویری از قیام آبان
سیلی نواختهشده بر بناگوش، پاسدار عابدین خرم، استاندار جدید آذربایجان شرقی چرا چنین طنینی یافت؟؛ این داستان اگر یک اتفاق ساده بود، بهسرعت در لابلای اخبار حوادث گم میشد؛ ولی چرا اینگونه سیاسی میشود؟
در کالبدشکافی این رخداد، چند موضوع قابل توجه است و نمیتوان ساده از کنار آن گذشت.
خشم متراکم و از دست رفتن تابآوری اجتماعی
طنین صدای این سیلی در مراسم معارفهٔ یک پاسدار سوریه رفته و به کسوت استاندار درآمده، در شبکههای اجتماعی پیچید و خبر آن دست به دست شد.
ابراهیم رئیسی با اهن و تلپ این استاندار نظامی را فرستاده بود تا در شرایط قیام کنترل را به دست بگیرد.
و حالا این رسانههای باند مغلوب رژیم هستند که در آستانه سالگرد آبان خونین سیلی خوردن این پاسدار در مراسم معارفهاش را «نشانه خشم عمومی و فرو خوردن خشمی» میدانند که «آحاد جامعه نسبت به برخی مسئولان دارند». و تأکید میکنند: «اگر اقدامات مناسبی انجام نشود این ترس وجود دارد که این خشم به یک خشم کور تبدیل شود و دوباره رخدادهای نامطلوب سال۹۶ و ۹۸ تکرار شود» (آفتاب یزد. ۳آبان ۱۴۰۰).
این همان چیزی است که یک رسانهٔ دیگر باند مغلوب رژیم ز آن بهعنوان «زنگ خطر» اسم میبرد و به باندهای درون رژیم هشدار میدهد:
«علت و هدف فرد مهاجم برای این رفتار هنجارشکنانه هر چه که باشد باید بهعنوان زنگخطری جدی برای همه مسئولان قلمداد گردد. این حمله مصداق بارز خلیفهکشی در فرهنگ ماست، چرا که آنقدر نادر و بیسابقه بوده که کشور [بخوانید حاکمیت] را برای چند ساعت در شوک فرو برد» (آرمان. ۳آبان ۱۴۰۰).
این «زنگ خطر»! را احمد زیدآبادی، یک تحلیلگر حکومتی نیز با بیانی دیگر بهصدا درآورد:
«برخورد فیزیکی در جریان معرفی استاندار آذربایجان شرقی مایهٔ تأسف بسیار است»!
ـ چرا؟
زیرا «این نوع برخوردها نشانهٔ خشم متراکم و همراه با از دست رفتنِ تابآوری قشری از ایرانیان در فقدان راهکار تعریف شدهای برای تعامل مدنی بین اجزاء جامعه و حکومت است.
از این قبیل برخوردها با هر فرد و به هر انگیزهای، نباید به شوق آمد و خوشحال شد؛ چون اگر رسم شود، رسم بدی خواهد شد با پیامدهایی مهیب»!
این «رسم بد با پیامدهای مهیب»! که «خشم متراکم» و «از دست رفتن تابآوری» آن را ایجاد میکند، اگر اسم مستعار برای بیان هراس حکومت آخوندی از «براندازی و سرنگونی» نظام ولایت فقیه نیست، چرا عملهٔ دیکتاتور از کاربرد آن میهراسند؟
رسیدن جامعه به نقطهٔ جوش!
اگر این سیلی «برادرانه»! بوده است چه جای قشقرق و وحشت از بازتابهای آن؟ همان روزنامهٔ اصلاحطلبان قلابی نوشته است:
«اگر قرار باشد هرکس دچار مشکلات شد، به مدیران ارشد حمله کرده و او را مورد ضرب و شتم قرار دهد، بهقول معروف سنگ روی سنگ بند نمیشود و پس از این هرکس بهخود اجازه میدهد با سیلی و مشت مسائل و مشکلات خود را مطرح یا اعتراض خود را ابراز نماید. در این میان سؤال اینجا مطرح میشود که چرا باید یک نفر اینچنین به نقطهٔ جوش برسد که خود را برای هر مجازاتی آماده نموده و چنین رفتاری را مرتکب شود؟! چند نفر دیگر در این استان و در سایر مناطق کشور در این حالت وجود دارند که میتوانند رفتار بسیار ناشایست و خطرناک این فرد را تکرار نمایند؟ چه کسانی افراد را به نقطهٔ جوش رفتاری میرسانند؟»
آیا رسیدن جامعه به نقطهٔ جوش، اعتراف ناخودآگانه به موقعیت انقلابی جامعه و آمادگی مردم برای قیام سراسری نیست؟!... «رفتارهای هیجانی و ساختارشکنانه»! چطور؟! (۱)
آری، انفجار این خشم متراکم اجتماعی دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز، هرگز! (۲)
پانوشت: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) ـ «گرچه این رخداد، رخداد بسیار زشت و ناپسندی است ولی نشانه خشم عمومی و فرو خوردن خشمی است که آحاد جامعه نسبت به برخی مسئولان دارند. اگر اقدامات مناسبی انجام نشود این ترس وجود دارد که این خشم به یک خشم کور تبدیل شود و دوباره رخدادهای نامطلوب سال۹۶ و ۹۸ تکرار شود» (آفتاب یزد. ۳آبان ۱۴۰۰).
(۱) ـ «این چنین حرکات در کشور ما بیسابقه است و اگر ریشهیابی نشود، سرآغاز رفتارهای هیجانی و ساختارشکنانه خواهد بود... امیدواریم که این نوع رفتار به رفتاری متداول در بروز اعتراض تبدیل نشود، چون میتواند بسیار هزینهبر برای دولت سیزدهم باشد» (آرمان. ۳آبان ۱۴۰۰).
(۲) ـ غلامرضا تاجگردون، نمایندهٔ دورهٔ نهم و دهم مجلس ارتجاع: «همهٔ ما سیلیهایی را که زدهایم، خواهیم خورد. دیر و زود دارد، لکن سوخت و سوز ندارد». !