۲۵مهر۱۴۰۰
گسترش فقر و گرسنگی در حاکمیت آخوندها
یک روزنامهٔ اصلاحطلبان قلابی خطاب به تمامی باندهای حاکمیت نوشته است: «فرصت خطا کردن نداریم»!
شارلاتانیسم مستتر شده در این تیتر و محتوای ساندویچ پیچ شده در ساختار مطلب میخواهد به مخاطب عام اینگونه القا کند که گویا استبداد تاریخ مصرف گذشتهٔ آخوندی باز هم فرصتی برای بازسازی خود دارد و از آن استفاده نمیکند. حال آنکه این فرصت دیرگاهیست به پایان رسیده است.
«منابع عمومی بلعیده و لهیده شده»!
تا پیش از روی کار آمدن «دولت جوان حزباللهی» خامنهای میتوانست با پاچهورمالیدگی خاص خود، ادای اپوزیسیون در بیاورد و وانمود کند که مقصر این وضعیت، دولتی است که ساز ناکوک میزند، اگر یک دولت همساز بر سر کار بود، تمام مشکلات حل میشد. ابواب جمعی او نیز میتوانستند نشخوارهای او را تکرار کنند؛ اما با یکدست شدن حاکمیت این ایزگمکردنها دیگر محلی از اعراب ندارد. وضع حکومت چنان وخیم است که رسانههای وفادار به اصل نظام با وجود انواع و اقسام سانسورها و رتوشها برای بهانه ندادن به دست نیروهای برانداز، باز گوشههایی از وخامت اوضاع را لو میدهند و گریزی از آن ندارند.
«امروز که به وضعیت واقعی کشور نیک مینگریم منابع عمومیِ بلعیده و لهیده شده و زیرساختهایی فرسوده شده در اطراف خود میبینیم. صنایع برق، نفت، صنایع سنگین، ایرانخودرو، سایپا، صنایع فولاد، صنایع حمل و نقل هوایی، دریایی و زمینی و... بهعلت عمر طولانی و عدم نوسازی و بروزرسانی گرفتار افت کیفیت و کاهش شدید راندمان شدهاند» (ابتکار. ۲۴مهر ۱۴۰۰).
چه کسی منابع را بلعیده و لهیده کرده است؟!
یادمان نرفته است که خامنهای مدتها بود قولنج «تولید داخلی»! گرفته بود و صحبت از «اقتصاد مقاومتی»! میکرد. این هم از صنعت و تولید.
«کشوری که نمیچرخد و فقط سراپاست»!
«بلعیدگی و لهیدگی»! فقط شامل صنعت و تولید نیست. پس از فرار مغزها از ایران اکنون خودشان میگویند با «فقر منابع انسانی خلاق و متخصص روبهرو هستیم» :
«ما امروز با فقر منابع انسانی خلاق و متخصص روبهرو هستیم... ما در ده سال آینده به زحمت نیرویی ملی، جدی و متخصص پیدا خواهیم کرد که حتی کابینه را با آن تکمیل کنیم. آموزش چنین نیروهایی تنها با کلاس درس دانشگاه ناممکن است. این نیروها در عرصه عملِ کشورداری ساخته میشوند. کشوری که نمیچرخد و فقط سرپاست، نمیتواند نیروی انسانی تربیت کند» (همان منبع).
تق پز دادنهای انتخاباتی رئیسی در مورد برنامهٔ اقتصادی و انتخاب تیم اقتصادی قوی اینک درآمده است. انعکاسهای زیر از رسانههای حکومتی است:
«امروز چرخ اقتصاد میلنگد همین حلقه به تنهایی میتواند آرامش و حتی امنیت را به خطر بیندازد» (آرمان. ۲۴مهر ۱۴۰۰).
«با یک شرایط ابهامآلود مواجه هستیم و نقشه راهی برای درمان چالشهای اقتصادی نداریم. سردرگمی و نبود نقشه راه کلان اقتصادی موجب میشود که دولت نداند «از کجا باید شروع کند» و هر گونه تصمیم غیرمنطقی در این حالت میتواند وضعیت را بغرنجتر کند، منابع کشور را تلف کند و اقتصاد را به نقطه برگشتناپذیری برساند که دیگر امکان اصلاحات اقتصادی نیز وجود نداشته باشد» (جهان صنعت).
حرافی با قافیهٔ «باید»!
این سیاهه سر دراز دارد هنوز در مورد تورم افسار گسیخته، هجوم پیکهای پیدرپی کرونا و ناکارآمدی حاکمیت در مهار آن، پا در هوا بودن برجام، سیاست خارجی شکستخورده و فرو ریختن عمق استراتژیک خامنهای در عراق و دیگر کشورها سخنی نگفتهایم. به مصداق خر به خروار است.
در سونامی مهارناپذیر بحرانها تنها آکت فریبکارانه و لو رفتهٔ «دولت جوان حزباللهی»، سوار شدن به هواپیما همراه با تیم توجیه شدهٔ تبلیغاتی و سفر سیا حتی کردن از یک استان به استان برای اجرای یک شوی ثابت حکومتی است.
حرافیهای رئیسی در این شوهای بیمزه از قاعدهٔ ثابتی پیروی میکند و ترجیعبند مشخصی دارد.
«باید بشود... باید برود... باید بکنند... هر چه زودتر باید برطرف شود!... نیاز به واردات باید کاهش یابد!... از ظرفیتها استفاده شود... بهدنبال رفع آن هستیم... باید بررسی شود و با اولویتها مقایسه کنیم و ببینیم به چه میزان در سطح استان این قضیه اولویت دارد!... گامهای اساسی برخواهیم داشت... انشاالله بهزودی مشکل در مدت کوتاهی برطرف میشود... باید به هر قیمتی تولید را ادامه دهیم!. ». . و...
انشاهای شفاهی او بهگونهیی است که گویی مخاطب حل بحرانها کسی دیگر است. او خود بهتر از هر کسی میداند که برای نقش بازیکردن منتصب شده است. کارکردش از روز اول این نبوده که ناجی اقتصاد باشد.
اکنون نه فقط مردم [که از روز اول این سوگلی خامنهای را تحریم کردند] بلکه طیفهای حاکمیت نیز متوجه شدهاند که این امامزادهٔ قلابی اهل شفا دادن نیست.
اکنون جامعهٔ برانداز ایران به تمام راهحلها میاندیشد جز دگرگشت این نظام یا امید بهبودی از درون آن.
فرصتها دیرگاهیست که برای نظام ولایت فقیه به پایان رسیدهاند.